فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا رسد دستت، به خود، شـو کارگـر
چون فُتی از کار، خواهی زد به سر
✅داستان درگذشت مرحوم طالقانی
@tareagheerfan
🔰رحلت عالم عارف شیخ مرتضی طالقانی از زبان شاگرد بزرگوارشان علامه جعفری رحمت الله علیهما:
استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیات، و حکیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضی طالقانی _ قَدَّسَ اللهُ سِرَّه _ که در حوزۀ علمیّۀ نجف اشرف در حدود یک سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را به من عنایت فرموده بود، دو روز به مسافرت ابدیاش مانده بود که مانند هر روز به حضورش رسیدم. وقتی که سلام عرض کردم و نشستم، فرمودند: برای چه آمدی آقا؟
عرض کردم: آمدهام که درس را بفرمایید.
شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان! برو! درس تمام شد.
چون آن روز، دو روز مانده به ایّام محرّم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است _ و درسهای حوزۀ نجف هم برای چهارده روز به احترام سرور شهیدان امام حسین علیه السلام تعطیل میشد _ و لذا درسها هم تعطیل شده است. عرض کردم: دو روز به محرّم مانده است و درسها دائر است.
شیخ در حالیکه کمترین کسالت و بیماری نداشت و همۀ طلبههای مدرسۀ مرحوم آیة الله العظمی آقا سیّد محمّد کاظم یزدی _ که شیخ تا آخر عمر در آنجا تدریس میکرد _ از سلامت کامل شیخ مطّلع بودند، فرمودند: آقا جان! به شما میگویم درس تمام شد! من مسافرم. خر طالقان رفته، پالانش مانده! روح رفته، جسدش مانده!
این جمله را فرمود و بلافاصله گفت: «لا إله إلا الله» و در این حال، اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز شدن مسافرت ابدیاش خبر میدهد با این که هیچگونه علامت بیماری در وی وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانی و نگاههایش کمترین اختلاف مزاجی را نشان نمیداد.
عرض کردم: حالا یک چیزی بفرمایید تا بروم.
فرمود: آقا جان فهمیدی؟ متوجه شدی؟ بشنو:
تارسددستت،به خود،شـوکارگر
چون فُتی از کار، خواهی زد به سر
بار دیگر کلمه «لا إله إلا الله» را گفت و دوباره اشک از چشمان وی به صورت و محاسنش سرازیر شد... .
پسفردای آن روز، ما در مدرسۀ مرحوم صدر اصفهانی... اولین جلسۀ روضۀ سرور شهیدان امام حسین علیه السلام را برگزار کرده بودیم. مرحوم شیخ محمد علی خراسانی که از پارساترین وعّاظ نجف بودند، آمدند و روی صندلی نشستند، و پس از حمد و ثنای خداوند و درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله گفتند: اِنّا لله و انّا إلیه راجعون. شیخ مرتضی طالقانی از دنیا رفت
@tareagheerfan
#عبادت_و_بندگی
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی چنین نقل می کنند:
شیخ زاهد بود و عابد ، و از پیرایه های دروغین دنیای فرومایه، روی گردان.
بسیار روزه می گرفت و بسیار به عبادت می پرداخت و از زندگانی به کمترین قانع بود و کوتاه سخن آن که او مردی آسمانی و ملکوتی و روحانی بود به گونه ای که هر کس شبانگاهان و سحرگاهان او را می دید، از حال عبادتش منقلب می گشت، اگر چه از أشقی الاشقیاء می بود.
✅ @tareagheerfan
#کوشش_و_پشتکار
⚪️مرحوم شیخ بسیار پر کار بود به گونه ای که یا در حال درس و بحث و یا عبادت بود.
یکی از بزرگان می فرماید:
روزهای چهارشنبه در حجره را بر خویش می بست و خلوت می کرد و کسی نمی دانست به چه مشغول می شود، تنها می فهمیدیم که به مراقبه و عبادت مشغول است.
🔷وی بسیار وقت شناس و برای ساعات عمرخویش ارزشی بسیار قائل بود به گونه ای که در غیر ساعات مقرر برای درس و ملاقات، کسی را به حضور نمی پذیرفت ، حتی یکی از بزرگان نقل می فرمودند که روزی در ساعت عبادت، که ایشان حجره را برای خویش خلوت می کرد، یکی از مراجع عصر به دیدارش امد.
شیخ از پذیرش امتناع ورزید و فرمود: «وقتی دیگر بیایند.»
@tareagheerfan
#فروتنی
✅فروتنی، یکی از خصلت های عارف بزرگ شیخ مرتضی طالقانی، بود؛ به گونه ای که یکی از پرورش یافتگان محضرش می نویسد:
«او آن چنان متواضع بود که حتی یکبار نگذاشت کسی دست او را ببوسد.
با این که از مدرسان بلند مرتبه نجف بود، هر طلبه ای که از او درخواست درس می کرد، هرگز خود داری نمی نمود؛ اگر چه آن درس کتاب جامع المقدمات ـ که ابتدایی ترین کتاب طلاب در ادبیات است ـ با کمال میل قبول می کرد و دست رد به سینه کسی نمی زد.»
@tareagheerfan
🌻مرحوم عارف زاهد و فقیه حکیم حاج شیخ مرتضی طالقانی همراه با عده ای از علما از جمله آیت الله العظمی خوئی به افطار دعوت بودند، وقتی غذا آماده میشود و همگی سر سفره مینشینند حاج شیخ مرتضی طالقانی میفرماید: نمک در سفره نیست و اقدام به تناول غذا 🔹نمیکنند. با اینکه بین مجلس افطاریه تا آشپزخانه بسیار فاصله بوده ( و ظاهراً از خانه ای دیگر غذا میآورده اند ). به هر حال مرحوم طالقانی دست به غذا دراز نمیکند و دیگران حتی آیت الله خوئی نیز به احترام ایشان غذا شروع نمیکنند و طول میکشد تا نمک را بیآورند. بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن، آیت الله خوئی خطاب به ایشان میفرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنت مقید هستید که اگر کمی نمک تناول نکنید غذا نمیخورید، پس در این گونه مجالس کمی نمک با 🔹خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. آقای طالقانی فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکی را درآورده و میفرماید: با خودم نمک داشتم ولی میخواستم سنت اسلامی پیاده شود و متروک نباشد.
@tareagheerfan
✍ بہ درخواست دوستان عزیز امروز بعضی مطالب مهم گذشته را در کانال قرار میدهیم.
✅با ما همراه باشید
🆔 @tareagheerfan
هدایت شده از طریق عرفان
🍁علامه طهرانی(رحمه الله) :
☘ مرحوم قاضی و مرحوم حدّاد و مرحوم علامۀ طباطبائی به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و میفرمودند:
🌻 اصل سیر سالک به مراقبه است و بیمراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمیباشد.
هدایت شده از طریق عرفان
سفارش های مهم مرحوم اقای حاج سید هاشم حداد به حاج ابوموسی محیی:
ایشان به ما می فرمودند: نماز اول وقت ، نماز شب ، توسل به اهل بیت (علیهم السلام) خصوصا اما حسین (علیه السلام ) و احسان به مردم.
@tareagheerfan
هدایت شده از طریق عرفان
4_294115181426901121.MP3
3.21M
✅هدف خلقت در بیان عالمه عارفه بانو مجتهده امین اصفهانی رضوان الله تعالی علیها
@tareagheerfan
4_6051039463235125639.mp3
3.84M
سلام دوستان
حتماحتماحتما گوش بدین موثر خواهد بود.
امام علی علیه السلام: فرصت ها میگذرند همانگونه که ابرها میگذرند
@tareagheerfan
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
امروز جمعه بیست وششم ذی الحجه الحرام۱۴۳۹
ادامه موضوعات معرفی بزرگان.مزار اهل معرفت.کلمات و دستور العملهای عرفانی.
👈با ما همراه باشید
⚡️در سال ۱۳۰۴ هـ . ق (۱۳۰۴-۱۳۹۱ ق/۱۸۸۷-۱۹۷۱ م) در تهران و در خانوادهای فرهیخته، کودکی دیده به جهان گشود. پدرش عالم حکیم، مولی محمد آملی (۱۳۳۶ ـ ۱۲۶۳ ق) و مادرش، دختر ملا محمد سیبویه هزارجریبی است؛ آنها نام این نو رسیده را «محمد تقی» برگزیدند.
📚او مقدّمات علوم را نزد پدر آموخت؛ پس از آن نزد عالمان دیگری مانند شیخ عبدالنّبی نوری و میرزا حسن کرمانشاهی درس خواند.
در ۱۳۴۰ ق به نجف اشرف رفت و تا ۱۳۵۳ ق از محضر استادانی چون میرزای نایینی، و آقا ضیاء عراقی (اراکی) و آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی بهره یافت.
سپس به تهران بازگشت و به تصنیف و تدریس مشغول شد
@tareagheerfan
#خاطره_تلخ
⚡️آیةالله شیخ محمدتقی آملی در خصوص دستگیری و تبعید پدرش به مازندران، مینویسد:
«سوء انعکاس مصلوبیت (به دار آورختن) مرحوم شیخ (فضل الله نوری)، دفع قتل از مرحوم پدرم و سایر محبوسین نمود و در حق پدرم حکم به تبعید بیرون آمد؛ پس از هفتهای از صلب (به دار آویختن) شیخ مرحوم، پدرم را به «نور» مازندران تبعید کردند و به حاکم آن جا ـ که در آن زمان، مصدق الممالک نوری و پسرش که در آن عصر به معاضد الممالک ملقب و از علمداران مشروطیتبود ـ سپردند.
من در آن زمان که اول جوانیم بود و سنین عمرم در حدود ۲۳ یا ۲۴ بود، مبتلا به عائله بزرگی و به فشار قرین شد. خودداری عیال و اولاد بودم؛ خانواده پدرم نیز بر آن ضمیمه گردید.
وسایل و اثاث پدرم را هم از طهران میبایست ارسال دارم و از طرف مردم نیز به هیچ وجه تفقدی از من نمیشد و بقایای رجال قاجار ـ با وجودی که مخالفت پدرم با مشروطیت بالعرض به نفع آنان تمام میشد و از چگونگی حالم مطلع بودند مساعتی نمیکردند؛ بلکه اذیتهایی از آنان دیدم و مردم متفرقه هم که لاف دوستی میزدند، ترک دوستی کرده و با دشمن آمیختند و من احوالم مصداق فرمایش منسوب به مولی الموالی است که فرمود:
«الناس فی زمن الاقبال کالشجره و حولها الناس ما دامت بها الثمره حتی اذا ما عرت عن حملها انصرفت فربما لم یکن خبره خبره (صدق صلواتاللهعلیه) مردم در زمان اقبال و خوشبختی، مثل درختی هستند که دیگران از سایه و میوه آن استفاده می کنند و هنگامی که آن درخت بی بار و برگ شد، همه از اطراف آن پراکنده میشوند و انگار که خبری نبوده و درختی وجود نداشته است». (مولی راست گفته است).
✅شیخ محمدتقی بعد از ارتحال پدرش، با وجود شرایط نامناسب اجتماعی و مشکلات زندگی، همچنان با جدیت به تحصیل پرداخت. او همزمان با دروس حوزوی، به علوم جدید نیز توجه داشت و مطالب منتشره در علم هیئت و نجوم را مورد مطالعه قرار میداد.
@tareagheerfan
#در_جستجوی_استاد
🌺🌿آیةالله شیخ محمدتقی آملی در جستجوی استاد، بسیار زحمت کشید تا سرانجام به محضر عارففرزانه، میرزا علی آقا قاضی راه یافت و در مکتب معرفت، مقبول ارباب سلوک و عرفان گردید.
مرحوم میرزا علی آقا قاضی، در این خصوص فرموده است: «کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است».
شیخ محمدتقی آملی در مسیر رسیدن به استاد، چنین مینگارد:
«تا سال ۱۳۴۸ هـ . ق. نه آنکه خود را مستغنی دیدم، بلکه ملول شدم؛ چه آنکه طول ممارست ازتدرس و تدریس و مجالس تقریر تاجار حرم مطهر منعقد میداشتم، خسته شدم.
به علاوه کمال نفسانی در خود نیافتم، بلکه جز دانستن چند ملفقاتی، که قابل هزاران نوع اعتراضبوده، چیزی نداشتم و همواره از خستگی ملول در فکر برخورد با کاملی، وقت میگذراندم و به هر کس میرسیدم، با ادب و خضوع، تجسسی میکردم که از مقصود حقیقی اطلاعی بگیرم.
در خلال این احوال، به ژندهپوشی برخوردم و شبها را در حرم مطهر حضرت مولی الموالی ـ ارواحنا فداء عتبه ـ تا جار (اذان صبح) حرم با ایشان به سر میبردم؛ و او اگر چه کامل نبود لکن من از صحبتش استفاداتی میبردم، تا آنکه موفق به ادراک خدمت کاملی شدم و به آفتابی در میان سایه برخوردم و از انفاس قدسیه او بهرهها بردم ...»
آری، آن عارف کامل همان علامه«میرزا علی آقا قاضی» است.
@tareagheerfan
#تواضع
یکی از شاگردان مرحوم ایت الله شیخ محمدتقی املی میگوید:
«آیةالله آملی مرد وارسته و شایستهای بود؛ مرد خاکی و در اوج تواضع و اخلاق بود؛ طلبهها نه فقط استفاده علمی از محضر ایشان میبردند بلکه استفاده اخلاقی به مراتب، بیشتر بوده است.
بسیار مودب بود. هیچ به عناوین و القاب علاقهای نداشت. وقتی کتاب حاشیه بر «شرح منظومه، به نام درر الفوائد» را نوشت، نمیخواست اسم آیةالله یا القاب دیگر روی کتاب بیاید؛ میگفت: همان اسم «محمدتقی آملی» کافی است».
وی به حدی متواضع بود که مثل یک طلبه رفتار میکرد؛ اصلا خودش را «استاد» به شمار نمیآورد؛ حتی نعلین آقایان را جفت میکرد .
@tareagheerfan
🌻آیة الله جوادی آملی نقل میکند:
«استاد شرح مفصلی بر «عروة الوثقی» نگاشته است به نام «مصباح الهدی فی شرح العروة الوثقی» چاپ شده است؛ زمانی که ایشان کاغذهای شرح عروه را به ما میدادند تا پاکنویس و تنظیم کنیم، دیدیم بالای همه صفحات، بلااستثناء نوشته است: «یا مهدی! ادرکنی»
@tareagheerfan
❤️تشرف محضر مبارک قطب عالم امکان امام زمان علیه السلام❤️
علامه طباطبایی مینویسد:
«مرحوم قاضی میفرمود: بعضی از افراد زمان ما، مسلما ادراک محضر مبارک آن حضرت را کردهاند و به خدمتش شرفیاب شدهاند.
یکی از آنها در مسجد سهله در مقام آن حضرت، که به «مقام صاحبالزمان» معروف (است)، مشغول دعا و ذکر بود که ناگهان میبیند آن حضرت با در میانه نوری بسیار قوی، که به او نزدیک میشدند؛ و چنان ابهت و عظمت آن نور او را میگیرد که نزدیک بود قبض روح شود؛ و نفسهای او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریباً یکی دو نفس به آخر مانده بود که جان دهد؛ آن حضرت را بهاسماء جلاله خدا قسم میدهد که دیگر به او نزدیک نگردند.
بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بود؛ حضرت بر او ظاهر شدند و مراد خود را مییابد و به شرف ملاقات میرسد.
مرحوم قاضی میفرمود: «این شخص، آقا شیخ محمدتقی آملی بوده است!».
@tareagheerfan