استاد ایت الله سید ابوالحسن مهدوی:
🔻زهد کلید خیر و صلاح انسان است؛ یعنی زهد قفلی را باز میکند که درِ خیر را به روی انسان میگشاید و هر چه مصلحت و خیر اوست، نصیبش میشود. در مقابل، کسیکه به دنیا علاقه دارد، کلید قفل بدیها را در دست دارد و آن کلید، دری را بر او میگشاید که او را در معرض همهی شرور قرار میدهد؛ زیرا به دنیا علاقه دارد و به سبب این علاقه، ممکن است به هر گناهی آلوده شود.
✨ امام صادق (علیهالسلام) در اینباره میفرمایند:
«جُعِلَ الخَیرُ کُلُّهُ فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفتَاحُهُ الزُّهدَ فِیالدُّنیَا»؛ (تمام خیرها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست.)
@tareagheerfan
🌷زهد حضرت سلمان «رحمةالله علیه»🌷
🍃حضرت سلمان فارسی «رحمه الله» در اواخر عمر بسیار نگران بود و گریه می کرد. راوی می گوید از او علت را پرسیدم. ایشان گفتند: «پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله» از ما قول گرفته بودند که در دنیا زاهد باشیم و امکانات زندگی ما زیاد نباشد. من نگرانم اکنون که می خواهم از دنیا بروم، این عهد را رعایت نکردم.» راوی می گوید: «همان لحظات که این جملات را می گفت، به اطراف او نگاه کردم و دیدم که دو سه چیز بیشتر نبود؛ یک آفتابه و یک کاسۀ گِلی و یک پوست که زیر پایش بود!»🍃
📚برگرفته از کتاب زهد، ص69.
🔗 آیت الله سید ابوالحسن مهدوی
@tareagheerfan
♦️آیتــ الله جوادی آملی ؛
✨تنها چیزی ڪه انسان را به خدا نزدیڪ می ڪند ، نزاهت از طبیعت و دنیاست ، زیرا انسانِ متعلق به دنیا ، به خدا نخواهد رسید و هر چه انسان را از خدا باز می دارد ، دنیای اوست ، خواه مال ، خواه مقام و خواه حبّ نفس باشد
@tareagheerfan
🌸نامه عارفانه امام خمینی به حاج احمدآقا (رحمه الله):
✨پسرم! هیچگاه دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد مباش
⚡️که حب دنیا گرچه حلالش باشد رأس همه خطایاست، چه خود حجاب بزرگ است و انسان را ناچار به دنیای حرام میکشد.
👈تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است میتوانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدمهای دیگر کشیده شوی
⚡️که هر قدمی قدمهایی در پی دارد و هر گناهی گرچه کوچک به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را میکشد.
صحیفهی نور، ج 22، ص 364
✅درویشی اسم ملا احمد نراقی و کتاب معراج السعاده او را شنیده بود.به خیال خود پنداشت که وی فردی گوشه گیر و زاهد(به معنای منفی) است.به همین خاطر سخت به ایشان ارادت پیدا کرد.
یک روز برای دیدار وی درویش وارد کاشان می شود و با تعجب می بیند که ملااحمد دارای ریاست و ساختمان زیبا و مکنت و ثروت فراوان است.به ایشان بدبین می شود.ملااحمد در مراودت خود با درویش متوجه افکار او می شود. روز سوم درویش می گوید:«تصمیم دارم به کربلا بروم.»
ملااحمد می گوید:«چه بهتر! من هم قصد چنین سفری داشتم،پس با هم حرکت می کنیم.»
درویش می پرسد:«چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟»
ملااحمد:«همین الان آماده هستم.»
درویش تعجب می کند و می گوید:«چطور الان مهیا هستید؟» و با خود فکر می کند حداقل یک هفته یا ده روز برای آماده شده با این ثروت و مکنت وقت لازم دارد تا آماده شود.
ملااحمد و درویش در همان روز با هم حرکت می کنند. وقتی به چند فرسخی قم می رسند،برای رفع خستگی کنار چشمه ای استراحت می کنند. در آن حال درویش ناراحت به نظر می رسد و به فکر فرو می رود.ملااحمد علت را جویا می شود.
درویش می گوید:«کشکول خود را در خانه ی شما جا گذاشته ام.»
نراقی می گوید:«وقتی ازکربلا برگشتیم کشکولت را برمی داری.»
درویش می گوید:«نمی شود،من به کشکول خیلی علاقه مندم.»
ملااحمد:«آیا نمی توانی مدتی بدون کشکول باشی؟»
درویش با ناراحتی می گوید:«من
کشکول و تبرزین خود را می خواهم.» و در این حال آماده ی بازگشتن می شود.
ملااحمد نراقی می گوید:«ای درویش!من به آن ریاست و شهرتی که دیدی آن قدر وابسته نیستم که تو به کشکولت وابسته ای.»
@tareagheerfan
هدایت شده از طریق عرفان
از صبر و حوصله شما سپاسگزاریم.
با نشر مطالب و تبلیغ کانال و دعوت از دوستان. در ثواب نشر معارف اهل بیت علیهم السلام شریک باشید.
انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در میان گزارید.👇
@mahdizolfaghary1371
هدایت شده از طریق عرفان
همچنین ان شاءالله بعد از پایان نکات کلیدی سیر الی الله معرفی بزرگان عرفان رو شروع خواهیم کرد.
با ما همراه باشید🌷