#پندیات
#دل غافل
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨
ای دل غافل تو چرا فکر جزا نمیکنی
درد تو بگذشته ز حد چرا دوا نمیکنی
بر در غیر دست خود دراز کنی همچو گدا
خدای چاره ساز را چرا صدا نمیکنی
این همه بهر دیگران نسخه دهی برای درد
بلا شده نصیب تو رفع بلا نمیکنی
کاری که خود نمایی شد خدا قبول نمیکند
پی قبولی عمل ترک ریا نمیکنی
اصل رسالت نبی محبت و برادری است
چرا به مثل مصطفی به دل تو جا نمیکنی
مسیر خیر و شر یقین راه ز هم جدا بوَد
مسیر زندگی خود ز شرّ جدا نمیکنی
نوکر دیگران مشو لیاقت تو بیشتر است
پرچم عدل و داد. را چرا به پا نمیکنی
هفته هفته جمعه ها منتظر مقدم یار
ولی به میدان عمل ترک خطا نمیکنی
مسیر زندگی ما به مرگ ما تمام شود
برای درک این سفر تو دیده وا نمیکنی
ز خانمانت ای بشر ببین که رفته اند سفر
چه چشم سفیدی ای بشر که تو حیا نمیکنی
بخل مکن ز مال خویش کمی ببخش ره خدا
پی رضای حق چرا از آن عطا نمیکنی
(صفا) به جز حب علی نداری گر سیم و زی
شفیع خود چرا علی تو در جزا نمیکنی
#شاعر حاج قاسم #جناتیان قادیکلایی
#پندیات
🔹🔹🔹🔸🔸🔸🔷🔷🔷
اگر دفع ضرر کردی تو مردی
هوس از دل به در کردی تو مردی
به دنیای پر از آشوب و فتنه
زفعل بد حذر کردی تو مردی
زمانه پر شد از حیله و نیرنگ
اگرکه رفع شرّ کردی تو مردی
خدا فرمود به خیر سبقت بگیرید
به نیکو کاری سر کردی تو مردی
هر آنچه کاشته ائی فردا بروید
اگر فکر سفر کردی تو مردی
نکن کاری به درد آری دلی را
زدل بغضی به در کردی تو مردی
اگر غیبت کنند در پیش رویت
دو تا گوش را چو کَر کردی تو مردی
مگر نشنیده ایی قبر هست و تاریک
به یادش شب سحر کردی تو مردی
ز ایتام کن تو دلجویی در این دهر
به رأفت گر نظر کردی تو مردی
برای دیگران بارها گریستی
به خویش گر. دیده تر کردی تو مردی
نگاهِ بر پدر، مادر ثواب است
اگر از مهر نظر کردی تو مردی
شهیدان افتخار این دیارند
چو آنان گر خطر کردی تو مردی
(صفا) از آه مظلوم تو حذر کن
به یاری خود سپر کردی تو. مردی
#شاعر حاج قاسم #جناتیان قادیکلایی
@tarhimkhaniy
#پندیات
دل غافل
#جدید ۹۹
❤️🟣🟣🟣🔵🔵🔵🟤🟤🟤✳️✳️✳️❇️❇️♻️♻️♻️❤️
ای دل غافل تو چرا فکر جزا نمیکنی
درد تو بگذشته ز حد چرا دوا نمیکنی
بر در غیر دست خود دراز کنی همچو گدا
خدای چاره ساز را چرا صدا نمیکنی
این همه بهر دیگران نسخه دهی برای درد
بلا شده نصیب تو رفع بلا نمیکنی
کاری که خود نمایی شد خدا قبول نمیکند
پی قبولی عمل ترک ریا نمیکنی
اصل رسالت نبی محبت و برادری است
چرا به مثل مصطفی به دل تو جا نمیکنی
مسیر خیر و شر یقین راه ز هم جدا بوَد
مسیر زندگی خود ز شرّ جدا نمیکنی
نوکر دیگران مشو لیاقت تو بیشتر است
پرچم عدل و داد. را چرا به پا نمیکنی
هفته هفته جمعه ها منتظر مقدم یار
ولی به میدان عمل ترک خطا نمیکنی
مسیر زندگی ما به مرگ ما تمام شود
برای درک این سفر تو دیده وا نمیکنی
ز خانمانت ای بشر ببین که رفته اند سفر
چه چشم سفیدی ای بشر که تو حیا نمیکنی
بخل مکن ز مال خویش کمی ببخش ره خدا
پی رضای حق چرا از آن عطا نمیکنی
(صفا) به جز حب علی نداری گر سیم و زی
شفیع خود چرا علی تو در جزا نمیکنی
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
مخصوص کانال دوستان صمیمی دو
#پندیات
#مناجات پند گونه
🌿🌾🌾🌿🌾🌾🌿🌾🌾
شرر افتاده بر جانم خداوندا چسازم من
نگه دار خود تو ایمانم خداوندا چسازم من
زیک سو میل دنیا و ، هوس سوی دگر یارب
فکنده است و به زندانم خداوندا چسازم من
همی خواهم کنم درک کمال ومعرفت یارب
هوس سازد پشیمانم خداوندا چسازم من
شد ایام جوانی طی قطار عمرم آخر شد
چو خردی همچو نادانم خداوندا چسازم من
طمع کرده هجوم بر من در این بازار پر آشوب
زکار خود هراسانم خداوندا چسازم من
نکردم جز گنه کاری به کار آخرت آید
روان بر سوی نیرانم خداوندا چسازم من
نکردم شرم زتو یارب شکستم حرمت خود را
نگر اشک به چشمانم خداوندا چسازم من
اگر یوسف فتاد درچاه در آوردی زفیض خویش
در آر از چاه عصیانم خداوندا چسازم من
مقرّم بر گناه خویش بسویت آمدم یارب
محبّ شاه مردانم خداوندا چسازم من
اگر صدبار کردم توبه و بشکستم از جهلم
دگر باره پشیمانم خداوندا چسازم من
اگر ردّم کنی از درگه لطف خودت یارب
چه کس را من دگر خوانم خداوندا چسازم من
گنهکاراست (صفا )یارب ولی عشق حسین دارذ
ببین این چشم گریانم ، خداوندا چسازم من
#شاعر قاسم #جناتیان قادیکلایی
@tarhimkhaniy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندیات
قدیما یادش بخیر
▪️▪️▪️🌿▪️▪️🌿▪️▪️
خونه های کاه گلی یادش بخیر
اون صفا و همدلی یادش بخیر
آدماش چه خوب و با صفا بودن
خالص و پاک و چه بی ریا بودن
تو مرامشون کار خطا نبود
تو رفاقت کاری جز وفا نبود
مردماش زنده دل و ساده بودن
واسه هم عاشق و دلداده بودن
دسته جمعی به کارا میرسیدن
وقت دیدار روی هم میبوسیدن
اینقدر که حُقه و نیرنگ نبود
دل ادما که اینجور سنگ نبود
عهد و پیمون که زیر پا نمیشد
واسه دنیا جنگ و دعوا نمیشد
اگه یک تن کار اشتباه میکرد
پیر مردی تا میدید حیا میکرد
دیگه دزدی روز روشن نمیشد
شکل مردا به مثه زن نمیشد
چی بگم تا مایهٔ عبرت بشه
باعث بیداری و غیرت بشه
چشم و هم چشمی توی کارا نبود
اینقدر که فقیر و فحشا نبود
خونه ها ساده بودن پر از وفا
یار هم بودن عروسی و عزا
تو مهمونی بریز و بپاش نبود
کمتر اسراف میشد ریخت و پاش نبود
دست خود زندگیمون تباه شده
اکثر کارهایمون گناه شده
اینم از محافل و عروسیها
که تویش پر شده از معاصی ها
انگاری مسلمونی رفته کنار
بی حجابی واسه ما شد افتخار
هر کسی مقیده دین خداست
بره تو این مجالس کارش خطاست
بزار بی پرده بگم تا بدونی
جامعه پر شده از چشم چرونی
دیگه انگار گم شده شرم و حیا
روز روشن میکنن کار خطا
حرمتی بود قدیما تو خونه ها
احترامی بود واسه مو سفیدا
خبری نیست دیگه از اون احترام
گوئیا اون سنّتا گشته حرام
آره جونم اینه که بلا میاد
یه دفعه دردای بی دوا میاد
بیا تا راهمون پیدا کنیم
راه مون را ز گناه جدا کنیم
اگه باور داری یک روز میمیری
سعی نما برات جنت بگیری
باز میگم یادش بخیر اون قدیما
کنار همدیگه بودیم ز وفا
چهل روزه به چشمام
ندیــــــدم آرامشی
نیسـتی که باز دوباره
دست روسـرم بکشی
چل روزِ بــــی تودنیا
روی ســــــرم خرابه
رفتــــنت از کنـــارم
بابا مِـثِ سـَــرابـــه
چل روزِمـــــــاتـم تو
روی دلم نِشــستــــه
درد فـِــــراق دوریـت
قامَتَمو شکـــــــسته
چـل روزِ آرزومـــــــه
یه بـــار تو رو ببـــینم
یه بوســـــه از رُخِ تو
بابا جونـم بِچیــــــنم
چل روزِ که میــــدونی
از تو بابا جـــــداییـم
از وقتی که تو رفتـــی
یتـــــیمُ بــی بابائیم
نایــی برام نـمــــونده
از بَـس که غصه خوردم
ببیــــن کنارِ قبـــــرت
یه دســـــته گل آوردم
ببین که از فِراقــــــت
چی اومـــــده به روزم
دارم کـنار قـــــــبـرت
مِثِ یه شمــع میسوزم
از این زمــــونه سیـرم
نزار زبــــون بگیــــرم
ثـــــِروت من تو بودی
حالا ببــین فقیـــــرم
وقتی نــگاه خَســــتَم
به عکــــس تو می اُفته
دلــــم میـــگــیره بابا
از حرفــــای نَگــُــفته
نزاری حَســــرت به دل
بمــــــونــم ای بابایی
بیــــاکـه اِنْـقـَده مــن
نَـگَـم بابا کجــــــایی
#پندیات
ارزش هرگفتگو از صدق آن پیدا شود
هرکه حق گوید کلامش نقش بر دلها شود
مغز هرپسته بود معیار سنجش ای عزیز
پسته گر بی مغز بود لب واکند رسوا شود
ای که میخواهی کلامت رخنه در دلها کند
شرط اول در بلاغت هست ، سخن زیبا شود
نوش مردم نیستی! پس نیش بر آنان مشو
در نیش دار بشرچون خار در صحرا شود
صیقلی کن دل که تا آیینه گردی درجهان
بادل پرکینه کی مرآتِ آدمها شود
صورت زیبا نباشد مایهٔ فخر و وقار
سیرت زیبا سبب بر عزً ت عقبا شود
عاقبت گرگ اجل زین گله از ما میبرد
این جهان کی خانهٔ امنی برای ما شود
این تن خاکی اگر پرورده ای در عزّ وناز
قبر تاریک و گل مرطوب نصیب ما شود
تا به کی از جامهٔ فاخر نمائی افتخار
فخر انسان کی تواند جامهٔ دیبا شود
هرکه با آل علی پیوست عنوانی گرفت
از شرارت آدمی چون خاک زیر پا شود
مرگ در پی باشد وتو درپی آب حیات
اینچنین آبی بگو کی بهر ما پیدا شود
مرگ یاران مایهٔ عبرت شود اندر جهان
گربشر را دیده عبرت نگر بینا شود
آخرین توشه زاموال جهان باشد کفن
گرچه عمری جای نرمت مأمن و مأوا شود
آنچه را گفتی (صفا) کس قادرِ تکذیب نیست
حرف حق است و کجا دست مایهٔ حاشاشود
شاعر قاسم جناتیان قادیکلان
#پندیات
دست دنیا در میان نالهها رو میشود
قصه گویی با سکوت خاک هم خو میشود
آن صدایی که درونش قصهها جان میگرفت
قصههایی که فقط با عشق پایان میگرفت
پیش چشم ما درون خاک پنهان میشود
دستهای قصه گو، ای وای، بی جان میشود
قصه گوی خوب ما رفتی به خواب، اما بدان
خواب دیدم خانهای داری میان آسمان!
#مادر
تو گل سر سبد باغ جهانی مادر
من فدایت که سراپا همه جانی مادر
جان نمایند فدای تو از آن خلق جهان
که به تایید جهان، جان جهانی مادر
جز خدا با همه خلقت چو بسنجند تو را
باز ببینند که تو بهتر از آنی مادر
مجلس ترحیم پدر
یا ایّهَا العَزیز مَسَّنا وَ اَهلَنَا الضُّرّ و جِئنا بِبِضاعَه مُزجاه فَاُوفِ لَنَا الکَیل وَ تَصَدَّق عَلَینا اِنَّ اللهَ یَجزِی المُتَصَدَّقین.
یا فاطمه ای منشأ خیر و برکات
مهر تو بود قبولی صوم و صلات
فرمود نبی : خدا گناهش بخشد
هر کس که برای تو فرستد صلوات
*
گره فتاده به کارم گره گشایی کن
به یک نگاه،دلِ خسته را خدایی کن
دعای گوشه نشینان بلا بگردانت
مرا خلاص زداغ غم جدایی کن
بخوان انا ابن علی رابه صبح روزظهور
ضریحِ فاطمه را ظهر،رونمایی کن
*
مرگ گیرد ز تو جان را چه بخواهی چه نخواهی می برد عمر گران را چه بخواهی چه نخواهی
تا که غفلت کنی از بندگی حق به قیامت نبری خط امان را چه بخواهی چه نخواهی
غفلت از روز حسابت مکن ای دوست که بینی سنجش سود و زیان را چه بخواهی چه نخواهی
تا بهار است بچین از چمن عمر گلی را که ببینی تو خزان را چه بخواهی چه نخواهی
تا الف قامتی، ای به عمل کوش که حشر نگری قدّ کمان را چه بخواهی چه نخواهی
من ژولیده دل از پرده دل گویم باز مرگ گیرد ز تو جان را چه بخواهی چه نخواهی
***
پدر لطف خدا روی زمین است
همیشه لایق صد آفرین است
"پدر"مشکل گشای خانواده
پدریک قهرمان فوق العاده
پدر لطف خدا بر بندگان است
پدر آیینه آیندگان است
#مادر
در مقام مادران شهید
⬛️⬛️⬛️🌹🌹🌹➖➖➖⬛️⬛️⬛️⬛️🌹🌹🌹➖➖⬛️⬛️⬛️
#پندیات
پند// داستان دوستی مردی با عزرائیل
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌷🌷🌷
شنیدم حضرت حق داده فرمان
به عزرائیل که باشد قابض جان
ببندد با یکی عهد و رفاقت
دهد درسی بر او با این ظرافت
چو بگذشت مدتی از آن زمانه
که بینشان گرفت دوستی نشانه
دگر بار امر شد از سوی سبحان
که بگسل پیک حق اینگونه پیمان
برای آخرین بار قابض جان
بسوی خانه اش گردیده مهمان
بگفتا آخرین دیدار با توست
بود امر خدا این خواسته اوست
بگفت آن مرد که ای نور دو چشمان
رفاقت کرده ایم چند سال بدوران
بیا مردانگی کن آخرین دم
ببند عهدی چنین ای دوست با من
که چند وقت قبل مرگم ای وفا دار
مرا از مردنم بنما خبر دار
گذشت چند سال از آن دیدار آخر
که عزرائیل آمد در برابر
بگفت آن مرد چنین ای پیک داور
قدمهای تو باد بر دیده و سر
رفیقم آمدی حالم بپرسی
پس از چندی تو احوالم بپرسی
بگفتا آمدم جانت ستانم
که من دیگر کسی را دوست نخوانم
هراسان گفت توبا من عهد بستی
چرا آن عهد و پیمان را شکستی
نمودی عهد خبردارم نمایی
بوقت مرگ هوشیارم نمایی
بگفتا من خبر دارت نمودم
به چندین بار هوشیارت نمودم
درآن وقتی که بردم یاورانت
تلنگر بود زدم آندم به جانت
ندیدی مردن همسایه ات را
ویا مرگ عمو و خاله ات را
ندیدی صد جنازه در خیابان
نرفتی زیر تابوت عزیزان
همه هشدار بوده داده ام من
ترا اخطار بوده داده ام من
بیا و خواب سنگین را رها کن
به فکر مرگ و هم روز جزا کن
کسی را عمر جاویدان نباشد
اجل را با کسی پیمان نباشد
صفا گر شاعری یا نکته دانی
توهم تا چند صباح زنده نمانی
شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی
┈┈┅•﷽•┅┈┈
*#پندیات*
*#مجالس_ختم*
🤎🌹🤎🌹🤎
حیـات و مـــرگ را یک دم که دیده؟
فــراق و وصــل را با هــم که دیده؟
دمی هجــران، غم عمر است، یاران!
غـم یک عمـــر را یـک دم که دیـده؟
کـــنار یار و دور از یار مـــانـدن!
چو من سرگشته در عــالم که دیده؟
چو چشم عاشـــق هجــران کشــیده
میان چشمة خـون، یـــم که دیـــده؟
کدامیــــن دل غـــم جــــانان نـدارد؟
غـــم یار و دل بـی غــــم که دیــده؟
محـیط عــــالم از آدم زنــــد مــــوج
میـــان مـــوج ها، آدم که دیــــــده؟
به جز زخــــم دل مجـــروح عــاشق
ز شمــشـیـــر بلا، مرهـــم که دیـده؟
عـلــی را در مقـــام قـــاب قوسیـــن
به جـــز پیغـــمبـــر خاتـم که دیـده؟
خدا را جـــز خــدا ای از خــــدا دور
به اســرار درون محــــرم که دیـده؟
خــــطا کاران عـــالــــم را ببیـنیـد
خطا آلوده چـــون “میثم” که دیده؟
*شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار*
─┅┅═❧❧❧═┅┅─
🤎🌹🤎🌹🤎
#پندیات.
🔵🔵🔵⚫️⚫️⚫️⚫️🔴🔴🔴🔴🔷🔷🔷🔷⬛️⬛️⬛️⬛️
غم دنیا مخور ای دوست که دنیا را فنا باشد
برو در فکر عقبا باش بدان آن را بقا باشد
اجل دنبال انسان است ندارد ترسی از این کار
بگیرد جان هریک را چه شاه و یا گدا باشد
کجا از چنگ این صیاد بود راه گریز ما را
ندارد رحمی بر انسان به این درد کی دوا. باشد
رسد چون موعد مرگ بشر از روی تقدیرش
نه یک لحظه کند تأخیر نه جائی بر خفا باشد (۱)
سلیمان گر شود انسان به پیش مرگ تسلیم است
بشر را کی به پیش مرگ دگر چون و چرا باشد
ببیند آدمی هر روز یکی تیرِ اجل خورده
نمیدانم چرا غافل چنین او بی حیا باشد
نمی گویم گدای سامره گردی در این دنیا
ولیکن بنده ٔمال جهان گشتن خطا باشد
بیا و حرمت پیران بجا آور که پیر گردی
خدایا رحم کن پیری چه درد بی دوا باشد
کجا باشد جوانمردی گرسنه باشد همسایه
ولی بر سفره ات هرشب ترا چند نوع غذا باشد
کجا باشد روا حق ضعیفان را کنی ضایع
که تا شاید دو روزه عمر. به منصب کدخدا باشد
برای توبه تعجیل کن که فرصت دائمی نبود
که این دنیا محل کشت و. خرمن درجزا باشد
(صفا) هرگز مشو مغرور که شعر و شاعری دانی
که اشعارت عنایات حسین سرجدا باشد
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلائی
☑️☑️☑️☑️🔴🔴
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ (34) اعراف
برای هر امتی مرگ هست پس اگر مرگ فرا برسد لحظه ایی پس و پیش نمیکند
▪️🎤پندیات
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نظر کردم به دنیا چون کم وبیش
نکرده هیچ وفا بر شاه و درویش
دمی اندیشه کردم عاقلانه
ندیدم کس در اینجا جاودانه
که هرکس زاده شد از مادر خویش
اجل درپی چو گرگ وآدمی میش
به جز مردن نباشد راه چاره
به دنیا هم نیاید کس دوباره
شنو پندم اگر که خیر خواهی
تو هم میمیری خواهی یا نخواهی
ترا برتختهٔ تابوت نشانند
بدوش خویش بر گورت برانند
توئی سوغات مارو مور ای دوست
نماند درتنت گوشت و رگ وپوست
ترا دربین قبر تنها گذارند
ترا باخیر وشرّت واگذارند
مقام وثروت وگنج وزر و زور
نگردد همدمت در وادی گور
به چند وقت بعد مرگت ای نکو نام
روی از یاد وگردی همچو گمنام
مقامت را به دیگر واگذارند
کسی دیگر بجای تو بیارند
عزیزانت کمین اندر چپ وراست
پی ارث هرکجا پنهان وپیداست
یکی گوید که این انگشتر ازمن
یکی گوید زمین پهن تر ازمن
یکی گوید که فرش وقالی ازمن
یکی گوید اطاق خالی ازمن
خلاصه هرکسی سهمش بگیرد
چه شاید گهگهی رحمش بگیرد
کند یادی زتو باقرصی ازنان
ویا قرآن بخواند ماه رمضان
(صفا) گوید شنو ای دوست وهم کیش
بکن کاری نگردی زارو دل ریش
✍#حاج قاسم جناتیانی
#پندیات
قدیما یادش بخیرشماره یک
❤️🔵🚩🔸🚩🔷🔵🔴🔴
رفقا اون قدیما یادش بخیر
همدلی عشق و صفا یادش بخیر
مردمان بی ریا یادش بخیر
اون همه ذکر و دعا یادش بخیر
آدماش چه خوب و با صفا بودن
خالص و پاک و چه بی ریا بودن
تو مرامشون کار خطا نبود
تو رفاقت کاری جز وفا نبود
مردماش زنده دل و ساده بودن
واسه هم عاشق و دلداده بودن
دسته جمعی به کارا میرسیدن
وقت دیدار روی هم میبوسیدن
اینقدر که حُقه و نیرنگ نبود
دل ادما که اینجور سنگ نبود
عهد و پیمون که زیر پا نمیشد
واسه دنیا جنگ و دعوا نمیشد
اگه یک تن کار اشتباه میکرد
پیر مردی تا میدید حیا میکرد
دیگه دزدی روز روشن نمیشد
شکل مردا به مثه زن نمیشد
چی بگم تا مایهٔ عبرت بشه
باعث بیداری و غیرت بشه
چشم و هم چشمی توی کارا نبود
اینقدر که فقیر و فحشا نبود
خونه ها ساده بودن پر از وفا
یار هم بودن عروسی و عزا
تو مهمونی بریز و بپاش نبود
کمتر اسراف میشد ریخت و پاش نبود
دست خود زندگیمون تباه شده
اکثر کارهایمون گناه شده
اینم از محافل و عروسیها
که تویش پر شده از معاصی ها
انگاری مسلمونی رفته کنار
بی حجابی واسه ما شد افتخار
هر کسی مقیده دین خداست
بره تو این مجالس کارش خطاست
بزار بی پرده بگم تا بدونی
جامعه پر شده از چشم چرونی
دیگه انگار گم شده شرم و حیا
روز روشن میکنن کار خطا
حرمتی بود قدیما تو خونه ها
احترامی بود واسه مو سفیدا
خبری نیست دیگه از اون احترام
گوئیا اون سنّتا گشته حرام
آره جونم اینه که بلا میاد
یه دفعه دردای بی دوا میاد
بیا تا راهمون پیدا کنیم
راه مون را ز گناه جدا کنیم
اگه باور داری یک روز میمیری
سعی نما برات جنت بگیری
باز میگم یادش بخیر اون قدیما
کنار همدیگه بودیم ز وفا
حرف حق تلخه (صفا) مشو خموش
واسه بیداری بر آر جوش و خروش
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
#پندیات
بخیل
🌹🌹🌹🔷🔷🔷🔷🔴🔴🔴🔵🔵🔵🔵❤️❤️❤️💚💚💚‼️
بخیل از بخل خود هرگز بفکر جود و احسان نیست
هر آنکس را مروت نیست یقیناً او مسلمان نیست
کسی که طبع پست دارد نشاید خواندنش انسان
که جغد را در جهان جایی. به غیر از کنج ویران نیست
به راه راست رفتن رنج و محنتها به بر دارد
بلی دانم که دوری از گناه سخت است و آسان نیست
اگر مرد رهی چون کوه بیا و استقامت کن
درختی را که دارد ریشه ترس از باد طوفان نیست
زخیر خواهان مکن دوری اگرچه حرف حق تلخ است
عدویی بدتر از نفس و که نامش هست شیطان نیست
شنیدم دوستیِ سلمان و بوذر ، قصه ها دارد
که بوذر را. خبر از قدر و جاه و قرب سلمان نیست (۱)
مبر دست نیاز خویش بسوی فرقهٔ نامرد
که از پستی در آنها بخشش و مردی ایمان نیست
مبادا بشکنی ایدوست دلی را اندر این عالم
دل بشکسته را هرگز دگر دارو و درمان نیست
دو روز زندگی جانا بیا فکر سعادت باش
مشو غافل که در محشر ترا جز آه و حرمان نیست
در این دار فنا انسان شنیدم امتهان گردد
هر آنچه کرده ایی اینجا ترا محشر بجز آن نیست
رسد روزی که گیرد مرگ گریبان ترا ایدوست
ترا راهی بجز تسلیم شدن یا دادن جان نیست
(صفا) از نور وجه مؤمنین محشر شود تابان
اگر چه زندگی اینجا. به جز غمها به دوران نیست
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
جهت کانال خصوصی
(۱)روزي ابوذر غفاري به ديدن سلمان رفت. ديگ غذاي سلمان روي آتش بود، به هنگام سخن، ديگ غذا وارونه شد ولي از آب گوشت آن چيزي نريخت، ابوذر بسيار تعجب کرد.
سلمان ديگ را برداشت و روي آتش نهاد، براي بار دوم در حين سخن، ديگ سرازير شد، ولي باز هم چيزي از آن نريخت، ابوذر که شگفت زده شده بود، از منزل خارج شد و در اين باره فکر مي کرد. ناگاه با علي عليه السلام برخورد کرد، علي عليه السلام از او پرسيد: «چرا از منزل سلمان بيرون آمدي؟ و چرا ناراحتي هستي؟»
ابوذر ماجرا را گفت. اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «اي ابوذر! اگر آنچه سلمان مي داند براي تو بازگو کند (چون انديشه ي تو کشش آن را ندارد) خواهي گفت: خدا قاتل سلمان را رحمت کند (که مثلا خيال مي کني که او اين کارها را به وسيله ي سحر و جادو انجام مي دهد).
اي ابوذر! سلمان از باب هاي الهي است، کسي که او را درست بشناسد و بپذيرد، مؤمن است و کسي که او را انکار کند و فضايل او را نپذيرد کافر است و سلمان از ما اهلبيت است.» (۲)
(۲). سيد محسن امين، اعيان الشيعه، چاپ ارشاد، ج7، ص 287.
#پندیات
پند زیبا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖🌷🌷🌷🌷🌷
اگر دل با صفا میشد چه میشد؟
به دور از هر خطا میشد چه میشد ؟
به جای غیبت وتهمت به محفل
اگر یاد جزا میشد چه میشد ؟
بلی غیبت اشد ّمن زنا هست
زبان دور از بلا میشد چه میشد ؟
در این عالم بشر با عقل ودانش
به دینش آشنا میشد چه میشد؟
به جای کینه و بخل وحسادت
رفاقت بین ما میشد چه میشد؟
به جای آتش افروزی به عالم
عدالت گر به پا میشد چه میشد؟
اگر قرآن به جای مَهر دختر
بشر را رهنما میشد چه میشد؟
به جای خود نمائی آدمیزاد
کمی دور از ریاء میشد چه میشد؟
به دنیای تلاطم ، آل احمد
به طوفان نا خدا میشد چه میشد؟
به جای خوردن حقّ برادر
به حقّ خود رضا میشد چه میشد؟
اگر اسراف نمیگر دید نعمت
به فکر فقرا میشد چه میشد؟
ندیدی چشم وهم چشمی چها کرد
حذر زین کارها میشد چه میشد؟
کجا رفت احترام ریش سفیدان
اگر حرمت به جا میشد چه میشد؟
به جای هرزه گوئی خلق عالم
کمی هم با حیا میشد چه میشد؟
خدا فرمود زمرگت یاد بنما
تذکّر بین ما میشد چه میشد ؟
صفا گفتی هر آنچه گفتنی خود
خدا از تو رضا میشد چه میشد؟
شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی