eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
680 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز خدا توی گوشم گفت: دلت قرص! من هستم...
جوری زندگی کن کسانی که تو رو میشناسن اما خدا رو نمیشناسن به واسطه ی آشنایی با تو، با خدا آشنا بشن
1_162846084.mp3
1.99M
این بیرق حسین از شرق وطن تا غرب وطن یاران حسین پوشیده کفن ❤️آهنگران
هدایت شده از کانال کمیل
يَا مَنْ لَا يَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَيْهِ ای خدایی كه دست رد به سینه ی بنده های پرتوقع خودت نمیزنی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمینه حاج مهدی رسولی | لای لای بالام لای لای🥀 دوشنبه ۱۵ شهریور ماه سال ۱۴۰۰
نکته بعد برای رهایی از این روابط اینه که حتما هر نوع راه ارتباطی با طرف مقابل رو برای خودتون ببندید. هوای نفس طوریه که هر چقدر احساس کنه که برای ارضا شدن سختی کمتری باید بکشه بیشتر ترغیب میشه که این کار رو بکنه برای همین اگه با گوشی با طرف مقابل در ارتباط هستید حتما تمام شماره ها و خط هاش رو مسدود کنید. اگه خط جدید هم بگیرید که بهتره جوری عمل کنید که اگه بعدا هم خودتون خواستید برید سراغش کارتون خیلی سخت باشه وقتی آدم در حال و هوا و فضای روابط نفسانی با نامحرم هست بهترین کار اینه که جاش رو عوض کنه اگه بتونه کلا مهاجرت کنه به یه جای دیگه که خیلی بهتره. اگه بتونه مدتی رو جای دیگه ای زندگی کنه هم خوبه به طور کلی تغییر فضا خیلی مهم و موثر خواهد بود. اگه طرف مقابل به راحتی در دسترس باشه واقعا آدم نمیتونه مقاومت کنه و آخرش تسلیم خواهد شد.
یکی از مسائلی که در این گونه رابطه ها وجود داره وعده هایی هست که دو طرف به همدیگه میدن و معمولا هم دختران و زنان زودتر و بیشتر فریب این وعده ها رو میخورن خیلی وقتها خانم ها به خاطر صفای باطن بیشتری که دارن، احساس گناه میکنن و میخوان که رابطه تموم بشه ولی آقایی که طرف مقابل هست وعده های مختلفی میده تا بتونه اون خانم رو توی رابطه نگه داره! گاهی میگه من تا شرایطم برای ازدواج باهات جور بشه میام خواستگاریت! یا میگه فقط منم که میتونم تو رو خوشبخت کنم و صبر کن تا یک ماه دیگه میام میبرمت و... همه خانم های بزرگوار باید حواسشون باشه که فریب این وعده ها رو نخورن و هر چه زودتر به این رابطه خاتمه بدن. بله اگه اون طرف مقابل واقعا راست بگه و عرضه داشته باشه خب باید بیاد خواستگاری و طبق رسومی که هست ازدواج کنه اما اینکه بخواد با وعده های برجام گونه، آدم رو وسط گناه نگه داره اصلا منطقی نیست! حتی اگه یه نفر واقعا هم خواستگار هست بهش بگو: اگه واقعا منو میخوای باید مثل بقیه زحمت بکشی و شرایط رو فراهم کنی و بیای خواستگاریم من دیگه ادامه این رابطه رو به صلاح خودم و شما نمیبینم موفق باشید. در همین حد هم که به طرف مقابل بگید اگه واقعا عاشق شما باشه زحمت میکشه و شرایط رو فراهم میکنه و ازدواج سر میگیره ولی این بی تکلیفی و توی گناه نگه داشتن از هر چیزی بدتره. پس مراقب وعده ها باشیم....
یکی از مسائلی که در مورد رابطه حرام آدم برای خودش جا بندازه اینه که یه عهدی با خودش و خدای خودش داشته باشه. به خودش بگه: ❌من تا آخر زندگیم دور ارتباط با نامحرم یه خط قرمز بزرگ کشیدم... در این زمینه حتی فکرش رو هم نمیکنم که بخوام با نامحرمی ارتباط بر قرار کنم خدایا من به عنوان بنده حقیرت ازت خاضعانه درخواست میکنم که دستم رو هیچ وقت رها نکنی... ببینید ما باید نگاهمون رو به ارتباط با نامحرم درست کنیم خدا چرا برای آدم "زمینه ارتباط با نامحرم" رو فراهم میکنه؟!🤔 برای اینکه انسان بتونه رشد کنه و بالا بره در واقع مواقعی که فرصت ارتباط با نامحرم پیش میاد یه فرصت برای کسب لذت نیست! خدا اون موقعیت رو برات پیش نیاورده که تو دست درازی کنی و لذتی ببری! بلکه خداوند متعال در طول زندگی ده ها بار امکان ارتباط با نامحرم رو برات پیش میاره که "تو اتفاقا به این مدل از لذت دست نزنی" تا بتونی رشد کنی و بالا بری... بنابراین اگه یه موقعی یه خانم یا آقای نامحرمی بهت پیام عاشقانه ای داد، فکر نکن که بله خوبه که موقعیتش جور شده یه لذتی ببرم!!! نه بزرگوار! اتفاقا یه موقعیتی پیش اومده که تو بتونی بی خیال این لذت بشی تا زمینه برای رسیدن به لذت های فراهم بشه... نگاهمون رو به ارتباط با نامحرم دقیق و عالمانه میکنیم...
واقعا اگه سیستم خدا اینجوری بود که وقتی بهش میگفتیم خدایا ببخشید!! میگفت: متاسفم دیگه نمیتونم ببخشم... چی کار میخواستیم بکنیم؟!
خون دل اخرای بهار سال ۱۳۶۶ از فرمانده اتشبار۱۲۲ م م توپخانه درخواست ۲۴ ساعت مرخصی کوتاه مدت کردم و از پنج کیلومتری ابادان کنار جاده ی ماهشهر ابادان محل موضع اتشبار رفتم به خط مقدم جبهه ی ابادان ، دقیقا لب اروند رود و جلوی پالایشگاه نفت ابادان که از پسر عمو (اردشیر) و هم ولایتی دیگرم (لطف الله) دیدن کنم .مدتهایی در اتشبار مانده بودم و دلتنگ منطقه و زادگاه و اقوام و خانواده ام بودم .این دیدار میتوانست نقطه ی قوت و تقویت روحیه ای جدید و تازه ای برایم باشد .با تویتاهای نظامی(لنکروز) خودم را به خط مقدم جبهه ی خودی رساندم و ناگفته نماند گردان امام رضا که نیروهای کادر و فرماندهانش از شیر بچه های ممسنی بودند مامور نگهداری و نگهبانی از خط ابادان بودند و عملیات پدافندی داشتند در مقابل تهاجم دشمن بعثی . پرسون به پرسون محل استقرار انهارا پیدا کردم و در حین گذشتن از خط پدافندی چندین گلوله ی خمپاره ی شصت زوزه کشان اطراف و اکناف خط به زمین میخورد و منفجر می شد .یکی از خمپاره ها نزدیکم اصابت کرد و نزدیک بود که نگذارد با هم ولایتی هایم دیدار کنم ، ولی خواست و مشیت خداوند چیز دیگری بود .بهر حال وارد سنگر استراحت شان شدم و حالی و احوالی و روبوسی ی مختصری انجام گرفت .ساعت پنج عصر بود که رسیدم به خط مقدم جبهه ی ابادان . نفهمیدم وقت چگونه سپری شد که با صدای اذان رادیو فهمیدم وقت نماز مغرب است .بعد از نماز وقت خوردن شام رسید .ان شب شام نیروهای گردان مستقر در خط ابادان و مجموعه واحدهای پشتیبانی اتش اب لوبیا بود .مقداری نان تنوری چند روز مانده هم داده بودند .لطف الله گفت این نانهای تنوری بد طعم و بد مزه شده اند ، باید مقداری از نان های محلی (نان تیری) نم کنیم و با اب لوبیا بخوریم . قریب ده عدد نان را اورد و گذاشت روی سفره و هی داشت یکی یکی با اب نمشان میکرد .زیر نور ضعیف فانوس صحنه ای را دیدیم که در نوع خود کم نظیر بود . از بخت بد ما ماده موشی رفته بود لای نان های محلی ی اهدایی ی روی هم چیده شده بچه موش زائیده بود .از ظاهرشان معلوم بود که زایمان چند روزی بیش نیست که انجام گرفته است . مجددا برادر لطف الله کل سفره با متعلقاتش را جمع کرد و بیرون سنگر گداشت و ناچارا از همان نان تنوری ضخیم نصف و نیمه پخته ی اطرافش خمیری با اب لوبیای معروف (شام همیشگی) تناول کردیم . موش ها هم با دشمن بعثی هم قسم شده بودند و با رزمندگان دشمنی میکردند . این خاطره از هزاران خون دلهایی بود که رزمندگان خوردند و حتی خم به ابرو هم نیاوردند و مرد و مردانه در مقابل دشمن مقاومت کردند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم گرفته؛ درد فراق درد کمی نیست.. خدا کند‌ که نگویند آرزو به‌ دلش ماند‌.. ..💔
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذٰا دَعٰاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ ای کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد. ..💔
ای_جالب_ از حاج_قاسم 💠جلسه‌ای بود که احمد کاظمی، باقر قالیباف، قاسم سلیمانی و همه رفقا بودند. من دیدم که شهید کاظمی گفت گرسنه‌ام چرا غذا نمی‌دهند، جلسه هم خیلی مهم بود، وقتی برای غذا رفتیم یک سفره رنگین انداخته بودند و مشخص بود ارتش سنگ تمام گذاشته است. این موضوع مربوط به اوج جنگ یعنی بین سال‌های ۶۵-۶۴ است. من دیدم احمد کاظمی که از فرماندهان نیروی زمینی سپاه بود نشست و ظرفی کشید جلو، چند تکه نان و پنیر و سبزی گذاشت جلویش و خورد بعد هم چیز دیگری نخورد. گفتم این همه غذا هست چرا نمی‌خوری، احمد آقا گفت نه ما به این سفره‌ها عادت می‌کنیم بهتر است از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم. آن زمان بچه‌ها خودشان را حفظ می‌کردند. این طرف‌تر آمدم. آقا رحیم را دیدم که ظرفش تمیز تمیز است و هیچ چیز استفاده نکرده، گفت دل درد داشتم نان خوردم و سیر شدم. بعدا از آقا رحیم پرسیدم چرا چیزی نخوردی گفت یاد بچه‌های خودمان در جنگ که می‌افتم شرفم اجازه نمی‌دهد. 💢 قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینه‌اش تا روی مثانه‌اش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت. ۴۶-۴۵ روز کسی نمی‌دانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. پزشک حاج قاسم از منافقین بود و می‌خواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند. قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا می‌گفتند برو دکتر می‌ترسید، تا می‌گفتند برو بیمارستان در می‌رفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می‌کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد. 🌹
🤫برای بستن دهان افرادی كه در زندگی شما مدام دخالت ميكنند بهترين پاسخ اين است: - از پیشنهادتان ممنونم، بهش فكرميكنم - ممنونم شاید حق با شما باشد این یعنی پایان بحث ...
جانم فدای نام تو يا صاحب‌الزمان قربان آن مقام تو يا صاحب‌الزمان جان ميدهم بخاطر يک لحظه ديدنت دل عاشقٍ سلامِ تو يا صاحب‌الزمان اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷 گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خداڪند ڪه مسیرم بہ بخورد 🌺
✅شکایت از مشکلات ✍مفضل می‌گوید: محضر حضرت امام صادق علیه السلام رسیدم و از مشکلات زندگی شکایت کردم. امام علیه السلام به کنیز دستور دادند کیسه ای که چهارصد درهم در آن بود، به من دادند و فرمودند: "با این پول زندگیت را سامان بده." عرض کردم: فدایت شوم! منظورم از شرح حال این بود که در حق من دعا کنی! امام صادق علیه السلام فرمودند: "بسیار خوب دعا هم می‌کنم." و در آخر فرمودند: "مفضل! از بازگو کردن شرح حال خود برای مردم پرهیز کن!" اگر چنین نکنی نزد مردم ذلیل و خوار می‌شوی. بنابراین برای دوری از ذلت، درد دلت را هرگز به کسی نگو! استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دور از تو مانده ام، گره ام وا نمی شود ماهی که فارغ از غم دریا نمی شود راه حرم نشان بده، از شهر خسته ام لطفا نده جواب مرا با "نمی شود" 😭
📷الگوی دفاع مقدس به روایت تصویر.....
مولای غریبم مهدی جان صبح‌ها پیش از آنکه چشم‌هایم باز شود، عشق شماست که در دلم بیدار می‌شود!! روز از نو، عشق و انتظار شما هم از نو ... اگر چه بهر ظهورت نکرده‌ام کاری بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان
اگه یک خانم مجرد یا متاهل عمیقا با خداوند متعال ارتباط برقرار کنه و تک تک لحظات زندگیش رو امتحان خدا برای رشدش بدونه کم کم عاشق خدا خواهد شد.... عشقی که هر روز آتشین تر و لذت بخش تر میشه و وجودش رو پر میکنه... در این شرایط دیگه دنبال عشق های زمینی نیست. اصلا خودش رو خیلی با ارزش تر از این میدونه که بخواد گدایی عشق های زمینی رو بکنه. در مجموع اینکه یه دختر یا یک خانم به خاطر کمبود محبت بخواد به رابطه با نامحرم پناه ببره در واقع از چاله در اومده و افتاده توی چاه! ضمن اینکه نقش پدرها در رشد روحی و شخصیتی دخترشون خیلی زیاده. اگه یک پدر عمیقا به دختر خودش محبت کنه، اون دختر دیگه دنبال محبت های خیابونی نخواهد بود. انقدر برای خودش شخصیت و ارزش قائله که دنبال هر پسری راه نیفته و توی مجازی محتاج محبت هر نامحرمی نشه... پدرهای بزرگوار حتما با خرید هدیه و انواع محبت ها سعی کنند که عمیقا دخترشون رو سیراب از محبت کنند. این یکی از بهترین راه های جلوگیری از خیلی روابط حرام خواهد بود...