﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
✨اَلسَّلامُعَلَیکَفیآناءِ
لَیلِکَوَأطرافِنَهارِکُ✋🏻
سلامبرتو،
درتماملحظہهاےشبانہات
وساعتهاےروزت ...
سلامبرتماملحظہهاےانتظارت
وتکتکلحظہهاےنیامدنت ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
۳ بار میلیون ها نفر همراه با حضرت آقا اشک ریختن و گفتن
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيراً
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيراً
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خيراً
حاج قاسم چه کردی که همه با اشک گفتن غیر خیر چیزی از شما نمیدونن؟!
#سلام_صبحگاهی
سلام مولای من ، مهدی جان
دوباره صبح شد و صحن سجاده ام از عطر " سلام بابا " ی من لبريز گشت ...
دوباره دردل های بی تکلف و ساده ...
دوباره رازگفتن و آرام شدن ...
شکر خدا که دارمتان ...
یه وقتایی دلت از کسی میگیره ؛
یه وقتایی حرفی کہ نباید رو، میشنوی؛
یه وقتایی چیزی کہ بهت گفتند،
حقّت نیست..
توی ایـ☝️ـن لحظه ها
با اینکه میشه جواب داد و
حتــــی انتقام گرفت ،
میشه
به خاطر خدا
گذشت؛ یا ... صبر کرد 👌
#واصبر_و_ما_صبرک_الا_بالله
#و_لاتحزن_و_لاتک_فی_ضیق
این
حرف خداست که:
بخاطر من ببخش، یا صبر کن
کہ من کنار توام ...
نحل/۱۲۷
🔴 در آخرالزمان هیچ کالایی بیارزشتر از قرآن نیست
🌕 در خطبه ۱۴۷ نهجالبلاغه، امیرالمومنین علی علیهالسلام درباره نشانههای آخرالزمان میفرمایند: «هر آينه، بعد از من بر شما روزگارى خواهد آمد كه در آن هيچ چيز پنهان تر از حق نباشد و هيچ چيز آشكاراتر از باطل نبوَد؛ و دروغ بستن به خدا و پيامبرش از هر چه رايج تر باشد. (این همان نشانه آخرالزمان است)؛ در نزد مردم آن زمان، کالایی بیارزشتر از قرآن نیست. اگر آن را چنانكه بايد بخوانند و باز كالايى پرسودتر از قرآن نخواهد بود، اگر معنيش را تحريف كنند.»
وَ إنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ
✅ در آخرالزمان، قرآن و اهل قرآن میان مردم هستند ولی با مردم نیستند؛ زیرا که گمراهی با هدایت در یک جا جمع نمیشود.
بعضی وقتا باید این دل رو از جا بکنی ببریش وسط بیابون یه چاله بکنی، دله رو خاکش کنی یه فاتحه هم بالا سرش بخونی و برگردی به زندگیت برسی...!!
شما هم بعضی وقتا اونقدر دلتون میگیره و سردرگم میشید که جز خدا هیشکی نمیتونه حلش کنه...؟!
برای هم دعا کنیم آخه صدای دعاهامون برای هم به خدا میرسه...
خدا با اون عظمتش میگه:
أنَا جَلیسُ مَن جالَسَنِی
من همنشین اون کسی هستم که با من بشینه!!
انگار خدا داره، دنبال یه رفیق ناب میگرده...
یا رفیق من لا رفیق له!!
چقدر من حقیر رو تحویل میگیری؟!
دیدید وقتی گوشی مون گُم میشه، چجوری میگردیم دنبالش؟!
کاش وقتی خودمون هم گم میشیم، انقدر پیگیر پیدا شدن خودمون باشیم!
تا حلالیت نگرفتید و حلال نشدین سفر زیارتی نرید!!!
باور کنید امام حسین علیه السلام هم شب عاشورا وقتی داشت میگفت هر کی میخواد بره فرمود هر کی حق الناس داره پاشه بره...
#شهید هم که با اولین قطره ریخته شده خونش تمام گناهاش میریزه، بازم حق الناس به گردنش میمونه!
حالا از ما گفتن بود قهر و این چیزا رو بذارید کنار...
حلالیت بطلبید بچه مومنا😉
هرجا هستی و فهمیدی داری راه رو اشتباه میری برگرد...
ان الله یحب التوابین
خوش به حال اونایی که
فی الارضِ مجهولون و فی السماءِ معروفون هستن
#کجای_کاریم؟!
یکی از اولیاء خدا میگفت:
اگه میخوای امام حسین علیه السلام بغلت کنه
باید دورت رو خلوت کنی ...
#شهادت_حضرت_زهرا_ سلام الله
#دشمن_شناسی
چرا بعد از پیامبر اکرم صلوات الله علی بن ابیطالب علیه السلام به قدرت نرسید؟!
برنامه، برنامه ی یهود بود اونها نفوذی آوردن و این نفوذی به قدرت رسید...
وقتی این نفوذی به قدرت رسید حالا برنامه شون چی بود؟! برنامه ی اینا از بین بردن اسلام بود
برای از بین بردن اسلام اینا چهارتا کار باید انجام می دادن
۱_علی علیه السلام را از بین ببرن
۲_قرآن رو تحریف کنن
۳_روایاتی که از پیامبر بود آتش بزنن
۴_فرهنگ مردم رو عوض کنن
در این صورت اسلام از بین میرفت اما همه ی سه برنامه ی بعدی در صورتی موفق می شد که علی از بین بره و اِلا اگه علی بن ابیطالب بمونه اینا قرآن رو هم خراب کنن روایات رو هم آتیش بزنن فرهنگو هم عوض کنن همه ی اینا توسط علی بن ابیطالب بازسازی خواهد شد...
پس گام اول زدن علی بن ابیطالب هستش حذفش کنن حذف فیزیکی...
خب حضرت علی بعد از به قدرت رسیدن اینا دو راه داشت
یکی اینکه از خونه بیرون بیاد، وارد مسجد بشه، وارد اجتماع بشه، که در این صورت مجبورش می کردن بیعت کنه و حضرت اگه بیعت می کرد یعنی مشروعیت ابوبکر، یعنی امضای همه برنامه های اونا اگه بیعت نمی کرد می کشتنش...!!
راه دوم این که علی بن ابیطالب برای اینکه مجبور به بیعت نشه از خونه نیاد بیرون، اگه از خونه نیاد بیرون در طول زمان فراموش میشه... مردم یادشون میره علی ایی وجود داشته
و وقتی مردم فراموش کردن علی علیه السلام هست، می کشتنش...
اینها در ترور استاد هستند (اینو بدونین هر تروری تو دنیا انجام میشه دست یهوده) چند بار اقدام به ترور علی بن ابیطالب کردن اما موفق نشدن...
خب خونه رو آتیش میزنن پس از دست علی کاری بر نمیاد...
برای این زمان پیامبر اکرم صلی الله فاطمه ی زهرا سلام الله رو سرباز میدان قرار داده، او به میدان آمد و علی رو نجات داد...
با چه عنوان زهرا از خانه آمد بیرون با عنوان فدک...
فدک یه موسسه ای بود درآمد هنگفتی داشت و اینها بعد رسول الله اولین اقدامی که کردن فدک رو مصادره کردن، وقتی فدک رو مصادره کردن زهرای مرضیه آمد تو مسجد، ابوبکر در حال خوندن خطبه نماز جمعه بود
زهرای مرضیه فرمود که: ابوبکر جای کی نشستی اینجا...؟!
گفت: من!! جای پیغمبر...
تو چی کاره ای...؟!
من!! خلیفه رسول الله...
فرمودن: خلیفه رسول الله دزدی می کرد؟!
گفت: نه!!
فرمودن: خلیفه رسول الله اموال مردمو به زور مصادره میکرد؟!
گفت: نه
پس تو چرا این کارو کردی؟!
(برگردید به اون ذهنیت که مردم ابوبکر رو دوم جهان اسلام می دونستن و مردم به دلیل اینکه این آقا عین پیغمبره آوردنش سرکار حالا اگه کسی بتونه ثابت کنه که نه این عین پیغمبر نیست این از اون بالا سقوط خواهد کرد)
حضرت زهرا به دنبال همینه اول ازش اقرار گرفت پیغمبر دزدی نمیکرد؟!
نه!!
اموال مردمو مصادره نمی کرد؟!
نه!!
حالا تو چرا این کارو کردی؟!
گفت: کجا من اینکارو کردم؟!
حضرت فرمود: فدک رو چرا مصادره کردی؟!
گفت: فدک مال شما نبوده!!
فرمودن: فدک مال من نبوده؟! فدک مال من بوده!!
گفت: نه، فدک مال پیغمبر بود پیغمبرا ارث نمیذارن
حضرت فرمود: این حرفو تو از کجا آوردی؟!
(ببینید اونا فکر میکنن که این جانشین پیغمبره خب جانشین پیغمبر باید حرفا رو بلد باشه دیگه حالا اگه جلوی مردم ثابت کرد این بلد نیست...)
فرمود: کی گفته پیغمبرا ارث نمیزارن؟!
گفت: خود پیغمبر!! ایشون گفتن ما پیغمبرا ارث نمیذاریم
حضرت فرمود: یعنی پیغمبر خلاف قرآنی که خودش از جانب خدا آورده حرف می زنه؟!
گفت: نه
حضرت فرمود خدا در قرآن میگه سلیمان از داوود ارث برد هم سلیمان پیغمبر بود هم داوود این از اون ارث برده اون وقت پیغمبر گفته پیغمبرا ارث نمیزارن؟!
ابوبکر موند...!!
گفت: نه، منظورم اینه که اون اموالی که زکاته و عمومیه اونا به ارث نمیرسه...
خب حالا این حرف، حرف درستیه ولی فدک زکات نبود، از اموال عمومی نبود، فدک چی بود؟! فدک چیزی بود که پیغمبر اکرم به دستور خدا به من بخشیده...
گفت: بخشیده به تو؟! ما ندیدیم... (در حالی که دیده بود تو مسجد پیغمبر اینو به حضرت بخشیده)
ندیدی؟! جلوی چشم مسلمونا بخشید!!
گفت: شاهد بیار!!
حضرت زهرا فرمود: کدومتون پا میشین شهادت بدین؟!
همه به خاطر رعایت ابوبکر هیچی نگفتن
علی بن ابیطالب فرمود: من شهادت میدم...!!
ام ایمن گفت: منم شهادت میدم...!!
گفت: نه، شهادت این دوتا قبول نیس
چرا؟!
این یکی شوهرته پیغمبر فرمودن: شهادت شریک در حق شریک قبول نیست
این یکی هم زنه قبول نیست...
حضرت فرمود: ابوبکر!! بازم اشتباه کردی که
چرا؟!
شهادت شریک در حق شریک قبول نیست منظور پیغمبر این بوده دو نفر در یه مالی با هم شریکن یه کدومشون با دیگری اختلاف پیدا میکنه این یکی که با این شریکه حق نداره به نفع شریکه بره شهادت بده...
چرا؟! چون شهادت به نفع خودش میشه این برای اون دو نفریه که در یه مالی با هم شریک باشن علی که در فدک شریکه من نیس که، علی شوهر منه، این فدک مال منه علی نسبت به فدک غریبه اس...
گفت: راست میگیا...
اینم یه اشتباه ...
گفت: این ام ایمن!! شهادت زن ها قبول نیس...
حضرت فرمود: پیغمبر اکرم خودش فرمود شهادت زن ها در امور مالیه اگه همراه با مردها باشه اشکالی نداره...
یعنی چی؟! یعنی اگه یه جا اختلاف مالی هست این طرف میگه این جنس مال منه، اگه یه مرد و یه شاهد زن بیان قبوله، شهادت زنها ضمیمه ی به شهادت مردا قبوله...
گفت: عه آره اینم پیغمبر همینجوری گفت
بازم ثابت شد ابوبکر اشتباه کرده
گفت: خب علی، ام ایمن شهادت میدین؟!
گفتن: آره شهادت میدیم
خب یا بنت رسول الله ثابت شد من اشتباه می کنم، ولی فکر نکنی من میخواستم سر شما رو کلاه بزارم فکر نکنی من میخواستم دزدی کنما...
من فکر می کردم این درسته...
بگیر سندو برو سند رو داد حضرت رفتن...
(اما ببینید این علامت سوالو حضرت تو ذهن مردم گذاشت اومد بیرون)
ادامه دارد...
#شهادت_حضرت_زهرا سلام الله
#دشمن_شناسی
عمر رو فرستاد گفت برو سند و بگیر...
خب اونجا بود که سیلی زد و سند و گرفت و اومد...
حضرت دیگه با اون(عُمر) صحبت نکرد...
این سخنرانی بزرگ رو کرد وقتی سخنرانی کرد مسلمونا موندن حرف زهرا را گوش کنن یا حرف...
گفت: ای دختر پیغمبر حرفاتو زدی؟!
فرمودن: آره
توضیحاتتو برای مسلمونا دادی؟!
فرمودن: آره
خب میبینی بهت جواب دادن؟!
فرمودن: نه
گفت: میبینی دوتا قرائته یه قرائت تو، یه قرائت من، یه برداشت تو از اسلام یه برداشت من
میبینی برداشتت رای نداره برو تو خونه ات بگیر بشین اینا برداشت منو قبول دارن
حضرت فرمود: نمیرم خونه بگیرم بشینم...
گفت: چی کار می کنی؟!
فرمود: می رم شکایتتون رو به پدرم می کنم
(این نفهمید زهرا چی میگه...)
حضرت زهرا سلام الله رفت سر قبر پیغمبر نشست یه فریاد کشید یا رسول الله تو از دنیا رفتی این امت تو در حق ما چه کردن...
شروع کرد افشاگری زنهای مدینه اومدن (چون میدونین در زمان رسول الله زنها شاگرد زهرای مرضیه بودن مسئله ازش می پرسیدن، تفسیر قران ازش یاد میگرفتن مثلاً فضه که خادمه ی حضرت بود کنیز نبود که دختر یکی از ثروتمندان مدینه بود این میخواست تفسیر قرآن یاد بگیره اومد به حضرت زهرا گفت خانوم من میخوام بهم ویژه تعلیم قران یاد بدین در ازاش من میام در کارهای خونتون بهتون کمک می کنم حضرت قبول کردن این میومد تو یه سری از کارها کمک می کرد حضرت هم فرصت پیدا می کرد بهش قرآن یاد بده)
وقتی که زهرای مرضیه شروع کرد به گریه کردن به عنوان همدردی اومدن...
حضرت توی این گریه ها افشاگری میکرد یا رسول الله این ها اومدن قدرت رو گرفتن...
این آقا همونی بود که تو جنگ احد فرار کرد...
این همونی بود که شما برائت رو بهش دادی خدا گفت ازش بگیر...
خب زنها گوش می کردن میومدن خونه یکی به برادرش میگفت یکی به شوهرش میگفت
چرا همچین کردین؟!
آقا مگه رسول الله نگفته بود #علی!!
چرا علی رو گذاشتین کنار؟!
چرا اینا رو آوردین سرکار؟!
خب اینا نیس که اون اول کار تو غوغا سالاری گیر کرده بودن آرام آرام موج بیداری از زهرا به زنها از زن ها به خانه ها برگشت شروع شد...
حضرت زهرا سلام الله رفت سر قبر پیغمبر نشست یه فریاد کشید یا رسول الله تو از دنیا رفتی این امت تو در حق ما چه کردن...
شروع کرد افشاگری زنهای مدینه اومدن (چون میدونین در زمان رسول الله زنها شاگرد زهرای مرضیه بودن مسئله ازش می پرسیدن، تفسیر قران ازش یاد میگرفتن مثلاً فضه که خادمه ی حضرت بود کنیز نبود که دختر یکی از ثروتمندان مدینه بود این میخواست تفسیر قرآن یاد بگیره اومد به حضرت زهرا گفت خانوم من میخوام بهم ویژه تعلیم قران یاد بدین در ازاش من میام در کارهای خونتون بهتون کمک می کنم حضرت قبول کردن این میومد تو یه سری از کارها کمک می کرد حضرت هم فرصت پیدا می کرد بهش قرآن یاد بده)
وقتی که زهرای مرضیه شروع کرد به گریه کردن به عنوان همدردی اومدن...
حضرت توی این گریه ها افشاگری میکرد یا رسول الله این ها اومدن قدرت رو گرفتن...
این آقا همونی بود که تو جنگ احد فرار کرد...
این همونی بود که شما برائت رو بهش دادی خدا گفت ازش بگیر...
خب زنها گوش می کردن میومدن خونه یکی به برادرش میگفت یکی به شوهرش میگفت
چرا همچین کردین؟!
آقا مگه رسول الله نگفته بود #علی!!
چرا علی رو گذاشتین کنار؟!
چرا اینا رو آوردین سرکار؟!
خب اینا نیس که اون اول کار تو غوغا سالاری گیر کرده بودن آرام آرام موج بیداری از زهرا به زنها از زن ها به خانه ها برگشت شروع شد...
اومدن بقیع، از مسجد دور شدن اما چون خونه ی حضرت قبر پیامبر جا نداشت چهار تا اتاق ۲در۳ بود اما قبرستان بقیع باز بود اومد تو بقیع زنها فراوان اومدن...
حرکت داره میره رو به جلو و این ها رو میزنه باید چی کار کنیم ؟!
باید زهرا رو بزنیم...
عملکرد زهرا منجر شده بود به این که خانه علی شده بود کانون مخالفین...
ابوبکر یه نامه برا حضرت زهرا سلام الله نوشت
دختر پیغمبر، من مخلص توام، من نوکر توام، تو نور چشم جامعه مایی
اما ...
علی از وجود تو سوء استفاده کرده، خونه ی تو رو کانون مخالفین قرار داده بنابراین برای اینکه این کانون بهم بخوره علی رو ازخونه ات بیرون کن...
یا به علی بگو اینا رو بیرون کنه...
نامه رو داد به زهرای مرضیه...
شیطنت بود دیگه...
حضرت جواب نامه اش رو نداد
ابوبکر رفت سخنرانی کرد گفت: این خونه اینجوری شده...
جمعیت رو آوردن درب خونه ...
برای چی؟!
برای اینکه علی رو ببرن...
اونوقت گریه کجا بود؛ سر قبر پیغمبر
قبر پیغمبر کجاست؟! بغل مسجد
تو این مسجد ابوبکر میره خطبه ی نماز جمعه بخونه دیگه ...
میدونید زهرای مرضیه سلام الله تقریبا کارش در تاریخ بی نظیره...
یعنی شما یه خانم هجده ساله رو درنظر بگیرین اذان صبح میگفتن ایشون شروع میکردن به گریه
اذان مغرب و عشاء که میگفتن تعطیل میکردن
یک ساعت برو گریه کن ببین چی میشه...
خب تو گریه ها حرف میزد دیگه ...
خب صدا میرفت تو مسجد...
اینایی که تو صف جماعت نشسته بودن میشنیدن چی میگه...
حرفام حرفای افشاگری بود دیگه...
ابوبکر خطبه میخوند ایشون هم حرف میزد مردم خطبه ها ی اونو گوش میکردن میدیدن همه چیز با حرف های ایشون رد میشه
اومدن یه جو سازی کردن و زهرا رو از کنار مسجد دورش کردن، گفتن اینایی که تو مسجد نماز میخونن از گریه های زهرا خسته شدن
گفتن خوب میرم بقیع...