💎کارها خوب پیش نمی رفت. چندین بار طرح عملیات عوض شده بود. خسته بودیم. رفتم اعتراض کنم ،چشمای" خسته "اش را که دیدم ،زبانم بند امد...
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#لبیک_یا_خامنه_ای
فکرش را بکنید فرمانده لشکری که ارتش عراق از او حساب میبرد! با یک دوچرخه کارهای داخل شهر را انجام میداد. حسین یک شلوار ساده می پوشید و یک دوچرخه هم داشت که برای پدرش بود. زمان اعزام به جبهه بود میخواستیم با اتوبوس به لشگر برویم. حسین با دوچرخه آمد یک شلوار بسیجی تنش بود سلام و علیک کرد دوچرخه اش را گذاشت و وارد ساختمان سپاه شد!
#شهید_حسین_خرازی
فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین (ع)
تو گودال واسه شمرم دعا میکرد...
یه نفر اومد سر بِبُره...
ابی عبدالله بش گفت: نکن بیچاره میشی...
تو چه بِبُری سر منو چه نبُری اینا سر از بدن من جدا میکنن...
اما تو نَبُر... قیامت جواب جدم رسول الله رو نمیتونی بدی...
اومده سر ببره سیدالشهدا داره دعاش میکنه...
داره نصیحتش میکنه ...
برگشت...!!! همونجا شمشیر برداشت شد دوست حسین بن علی و دشمن عمر بن سعد لعنت الله
شهید شد واسه سیدالشهدا...
ببین امام حسین علیه السلام آدمو از کجاها برمیگردونه...
یه جوری زندگی کن، که وقتی صبح پاهات زمین رو لمس میکنه، شیطون بگه اَه لعنتی، این باز بیدار شد...
انقدر خوب باش که وقتی شیطان دیدت بگه:
گمراه کردن این از عهده ی من بر نمیاد...!!
أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ.
الحدید/۱۶
پس کِی قلبت را به من می دهی؟!
هنوز وقتش نرسیده...؟!
هنوز فکر میکنی جز من، کسی خریدار دلت باشه؟!
میخواست برود سرکار از پلههای آپارتمان، تندتند پایین می آمد!
آنقدر عجله داشت که پله ها را دوتا یکی رد می کرد! جلوی در خانه که رسید، بهش سلام کردم گفتم: آرام تر فوقش یک دقیقه دیرتر میرسی سرِکارت!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت:
علیآقا! همین یک دقیقه یک دقیقه ها
شهادت آدم را یک روز به یک روز به عقب می اندازد!
#شهید_محسن_حججی🕊🌹