انسان شناسی ۲۱۳.mp3
11.96M
#انسان_شناسی ۲۱۳
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
➖ خوردن غذای جسم، برنامه دارد؛
صبحانه / ناهار / شام و میانوعدهها ...
خروج از این برنامههای منظم، صدمات جبران ناپذیری را به جسم وارد میکند.
☜ خوردن غذای روح هم برنامه دارد؛
ممکن نیست از برنامهی درست تغدیه روح خارج شوید، ولی بتوانید متناسب و صحیح رشد کنید.
😈 شیاطین دو گروه اند:
شیاطین جنّی که
با ذکر ✨لاحُولَ وَلاقُوَّۀ إلاّ بِاللهِ العَلِّی العَظِیمِ✨ رانده میشوند،
و شیاطین انسی که[شر و آزارشان] با
✨صلوات بر محمّد و آل محمّد ✨از شخص دور میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی میگه ابن زبون بسته...؟
22 بهمن تابستان😂😂😂
خدایا شکرت که دشمنان این انقلاب رو یه مشت احمق نفهم قرار دادی.. ✌️
#قیام_احمقها
#سلام_امام_زمانم 💚
چشم دیدار ندارم شده ام کورِ #گناه
رو که رو نیست ولی تشنهدیدار توام
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی ..
کاش یک روز ببینم که ز انصار توام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔴عاشقانه هایی که در سرزمین انها پیدا نمیشود.
🔷وقتی که همسر علامه طباطبایی ،مرحوم میشوند، علامه بی تابی وگریه های سختی داشته اند و تا مدت ها حالشان مساعد نبوده است.
علامه امینی میخواهند حضرت استاد را دلداری دهند ،که ایشان میفرماید من برای آن همه زنانگی و کدبانو گری بی قرارم.
🔶همسر علامه ،با اینکه از یک خانواده مرفه بوده اند اما در کمال بزرگواری تمام مشقات زندگی با یک دانشمند دینی که تمام زندگی اش کتاب و قلم بود، را به نحو احسن مدیریت کرده بودند و نقش بی بدیلی در رشد علمی همسرشان داشته اند.طوری که علامه فرموده اند، با رفتن او برای همیشه خط بطلان بر زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد.
🔷آری این زن اسلامی هست وگوشه ای از اثار زنانگی الهی است . دست ایادی غرب از این زن وزنانگی تهیست ، لذا به الگوهای خانواده ستیز ولنتاین روی آورده است ،اما اگر زن شیعه با اینتاریخ هویتی خود و زنان نام آورش انس بگیرد ،در مقابل فرهنگ وارداتی بی اصالت غربی مصون خواهد ماند
#قمر_سادات_مهدوی
امام صادق عليه السلام:
زمستان، بهار مؤمن است؛ شبهايش طولانى است و براى عبادتِ نيمه شب از آن كمك مى گيرد و روزهايش كوتاه است و براى روزه گرفتن از آن مدد مى جويد
الشِّتاءُ رَبِيعُ المُؤمِنِ، يَطُولُ فيهِ لَيلُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على قِيامِهِ، و يَقصُرُ فيهِ نَهارُهُ فَيَستَعِينُ بهِ على صِيامِهِ
📚ميزان الحكمه جلد6 صفحه400
.
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔹
برخی مسؤولین آسایشگاهها بچه های خیلی خوبی بودند. مثلاً خیرالله درویشی بچه ی بسیجی اهل همدان، در آن موقع مسؤول قاعه ۱۱ بود. عظیم حتی بچه گیلان هم معاونش بود.
این دو نفر واقعاً شریف و دلسوز بودند. چنان آسایشگاه را اداره میکردند که نه بهانه دست عراقی ها میدادند ونه می گذاشتند جاسوسها در آسایشگاه جولان دهند. خير الله میگفت من واسه این که بچه ها خوابشون نبره و بعثی ها متوجه نشند میگفتم نوبتی چند نفر روبه روی تلویزیون بنشینن و چند نفر بخوابن و اگر اونا خوابشون میبرد روی سرشون آب می ریختم.
هوا کم کم رو به خنکی میگذاشت و من هم پایم توی نجاری برای کارهای مختلف از جمله برق کاری باز شده بود. فرصت خیلی خوبی بود. هم از گرسنگی خلاص میشدم و هم از بیکاری نجات پیدا میکردم. از طرفی هم فرصت گرفتن اطلاعات از بقیه بچه ها و از درون بعثی ها فراهم میشد. بعضی وقت ها هم مسعود سفیدگر را به بهانه نیروی کمکی پیش خودم میآوردم و اوقات خوشی را با هم می گذراندیم.
البته هنوز وضع غذا خیلی بد بود و یاد ندارم که بچه ها روزی را در سیری سر کرده باشند.
کم کم تعداد اسرا خیلی زیاد میشد و بعثی ها تصمیم به ساختن آسایشگاه های ۴ و ۱۱ کردند که همه کارش را علی، بنای مشهدی انجام داد. سقف این آسایشگاه ها از پلیت بود و برای همین تابستان مثل تنور داغ میشد و زمستان مثل یخچال سرد بود.
یک روز که مشغول ساختن یک خانه فانتزی با همان چوب کبریت های سرخ شده بودم، یک مینی بوس وارد اردوگاه شد. سپس یکی از نگهبان ها به سراغم آمد و گفت: «خیلی زود اسبابت رو جمع کن باید از اردوگاه بری. قلبم از جا در رفت. خدایا می خواهند ما را کجا ببرند؟ اگر چه اردوگاه تکریت ۱۱ با وجود شکنجه گران وحشی اش به جهنمی میماند، اما جمع صمیمی بسیجیها آن قطعه از سرزمین جهنمی تکریت قطعه ای از بهشت کرده بود. نمیدانم آن قطعه از سرزمین تکریت به چه دلیل لیاقت پیدا کرده بود تا جمعی از بهترین و مظلوم ترین سربازان خمینی را در خود جای دهد و شاهد مناجات شبانه آنها باشد.
جدایی از این بچه های خوب آنهم در دل دشمن غدار، كابوس وحشتناکی بود که داشت به واقعیت می پیوست.
•┈••✾○✾••┈•
وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّكُمْ
خدایا!
هر قدر هم دنیا را بگردم
آخر به آغوش تو پناه می آورم
من که جز تو پناهی ندارم ...💚
#عِطرخدا
.