■
روزها خورشید اشک افشان برایش میگریست
شببهشب ماه از غمش نالان،برایش میگریست
خاک، بسیار از غم مظلومیاش غمناک بود
آسمان در قالبِ باران برایش میگریست
سالها این قصهیِ جانسوز در تکرار بود
سالها تاریخ در هر آن برایش میگریست
نالهی زنجیرها بر عرش میرفت از غمش
غُل ز سنگینی غم، پنهان برایش میگریست
صوت قرآن از لب خشکش نمیافتاد هیچ
آیهآیه، خط به خط قرآن برایش میگریست
روضهخوانِ کربلا، خود روضهای جانسوز بود
در میان روضهها، زندان برایش میگریست
کاش زینب بود روی تَل کنار مقتلش
تا که بر مظلومیاش از جان برایش میگریست
حضرت بابالحوائج، مثل شمعی آب شد
شعر چون پروانه سرگردان برایش میگریست
وقت تشییع امام عشق از زندان رسید
گوشهای آرام زندانبان برایش میگریست
سوی مشهد رفت قلبم، دیدم آقایم رضا
همصدا با مردم ایران برایش میگریست
#ماه_رجب
#شهادت_امام_موسی_کاظم
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی
غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی
شادم که در حریم تو افتاده بار من
آیا شود ز لطف خریدار من شوی
خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو
دل خسته آمدم که مددکار من شوی
عمرم به باد رفته به داد دلم برس
من آمدم که مونس من یار من شوی
آقاییم همیشه ز سلطانی شماست
یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی
آقا جانم یا علی بن موسی الرضا 😭
🔴 سفارش امام کاظم برای دوران غیبت
🔵 هنگامی که پنجمین فرزند وصی هفتم از دیدگان ناپدید شود، به خدا پناه ببرید به خدا پناه ببرید در مورد دین خود که هرگز کسی آن را از شما نگیرد. بیتردید برای صاحب این امر غیبتی خواهد بود که بیشتر معتقدین به آن، از اعتقاد خود برمیگردند.
📚 الغيبة نعماني ص ۱۵۴
🌕 برای نجات از هلاکت و طریق سلامت دین در عصر غیبت احساس خطر و ایمان به آخرت لازم است. تا احساس خطر و باور به هلاکت نباشد پناه بردن معنا ندارد و چه زیبا پدر بزرگوار امام کاظم رئیس مذهب به ما دعای غریق را سفارش کرد برای حفظ ایمان و اعتقاد در آخرالزمان :
🔺 زماني ميرسد که امام هدايتگر ونشانه آشکاري نباشد ازحيرت وسرگرداني آن دوره کسي نجات پيدا نميکند مگر کسي که به خواندن دعاي غريق مداومت کند:
🔴 یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ
📚 کمال الدین جلد ۲ ص ۳۵۱
❣#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج❣
⪻🍃🌸🍃⪼
وقتی حرف اعزامش به سوریه به میان آمد به من گفت: فکر نکن دل کندن از شما برایم آسان است ولی باید به تکلیف عمل کنم و نقطه بالاتر را ببینم زیرا عشق بالاتر حضرت زینب(س) است و باید از زندگی و دار و ندارمان برای دفاع از اهل بیت گذشت. جالب بود در سفر به مشهد، حجت الاسلام ماندگاری دقیقا جمله جواد را تکرار کرد.
+همسر شهید
#شهیدجوادمحمدی
#شهیدانه🌱
_🥀__ در محضر نهج البلاغه_🥀____
🌸وَالصَّدِيقُ مَنْ صَدَقَ غَيْبُهُ🌸
🍀دوست آن است که در غياب انسان،
حق دوستى را ادا کند. 🍀
📚نامه_31
۲۷بهمن ماه سالروز شهادت سردار شهید
حسین یوسف الهی
خصوصیات شهید محمد حسین یوسف الهی
همرزمان این شهید بزرگوار میگویند؛ حسین از عرفای جبهه بود و زیباترین نماز شب را میخواند، ولی کسی او را نمیدید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهامهایی که به او میشد، حل میکرد به مرحله یقین رسیده بود و پردههای حجاب را کنار زده بود.
شهید محمد حسین یوسف الهی را عارفی میدانند که مراتب کمال الی الله را طی کرده است و کمتر رزمندهای است که روزگاری چند با محمدحسین زیسته باشد، اما خاطرهای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
وی مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده امام خمینی (ره)، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرتزده قطرهای از دریای بیانتهای خود کردند.
یادشان همیشه جاودان 🌷
✨﷽✨داستان
همه ی جهان حجاب دارد:
📝⇦•کره زمین دارای پوشش است...
میوه های تر وتازه دارای پوشش اند...
شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود...
قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود.
سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود...
و......
📝⇦•در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛ اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!
📝⇦•بانو!
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام...!
چادرت را در آغوش بگیر ،
و بگو برایت روضه بخواند...
همه را از نزدیک دیده است..
هر وقت میگفتیم کجـا بریم آرمان؟
میگفت
بهشتزهرامیگفت:
مامانانقدرآرامشداره
آدمآروممیشههر دفعه هم باهم میرفتیم
میرفتسرخاک شهیدزبرجدی مینشستما میرفتیمجاهایدیگه ولیآرمانبیشتراونجا
بودگریهمیکرددعا
میخوند همشمیگفت:
مامان آقاسجاد خیلی حاجتمیده!
بعداز شهـادتش وقـتی پرسیدن کجـا دفنش
کنـن؛من میدونستـم اونجـا رو دوسـتداره.
گفتمقطعه۵۰انگار اونجا روبرای آرمان
ساختـهبودن تهشم کنار شهیدزبرجدی
دفـنشد💔!
-مادرشھیدآرمانعلیوردی
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ˼
من حدیث زیاد دیدم از امام کاظم...امااااااا یه نقلی هست از ایشون که دقیقش رو بلد نیستم.
هر وقت بهش فکر میکنم، جگررررم میسوزه.
امام کاظم، از ائمه ای بودن که زندانی شون میکردن هر چند وقتی یکبار...
ولی اواخر عمرشون، به مدت ۵تا ۷سال مدااااوما اسیر بودن.
یه باز زندان، یه زندان معمولیه، خب آدم خیلی دلش نمیگیره...
اون هفته حاج آقا رفیعی تو حرم امام رضا میگفت مدل زندانی که امام داخلش بودن، مطامیر بوده.
مطامیر جائیه که غله نگه میداشتن
ظلمات محض بوده...
خب...حالا هم سطح زمین؟
نه😭😭😭
مثلا ۳۰متر زیر زمین...یه گودال پر از پله بوده که تا ۲۰متریش، پله بوده...ده متر اخرش پله نبوده
نردبون میذاشتن زندونی رو منتقل میکردن داخل سیاه چال، بعد نردبون رو بر میداشتن که نتونه بیاد بالا😭😭😭
فقط همین؟
نه😭😭😭
ته این سیاه چال، اون مطامیر بوده...که مثل یه خمره بوده که تهش فراخ بوده و بالاش تنگ
نه میتونستن بخوابن، نه وایسن😭😭😭
۷ساااااال...
همین؟؟؟
نه😭😭😭😭
امام رو، ته اون سیاه چال زندونی کردن در حالیکه غل و زنجیرِ جامعه به دست و پاشون بوده😭😭😭
دستور داده بودن که این غل و زنجیر رو، جوش بدن که باز نشه😭😭😭
ای خداااااااااااااااااااااااااا😭😭😭😭
عجب صبری داری که با بهترین و محبوب ترین بندگانت اینجوری رفتار میکردن😭😭
کاظمین هوا گرمه😭😭😭
طی ۷سال، این غل و زنجیر، به بدن امام....😭😭😭😭
السلامُ علی مُعَذّب فی قَعرِ السُّجون...
سلام خدا بر اون کسی که در ته زندااااان ها، عذابش میکردن...
ادامه ی سلام اومده بالسّاقِ الرَّضوض...
رض، توی عربی، به استخون له شده میگن😭😭😭
استخون شکسته نه...له شده...😭😭😭
این واژه یِ رَض، توی مقتل ۳تا از ۱۴معصوم وارد شده...
یکیش حضرت زهرا😭😭😭
یکیش امام کاظم😭😭😭
یکیشم، امام حسین😭😭😭
صلی الله علیک یا اباعبداللههمه اینا رو گفتم برسم به این روایت از امام...
یه روز که امام داخل زندون بودن، به مسیب، میگن: من دیگه عمری نمیکنم...
دلم برا رضام تنگ شده😭
میرم مدینه!!!
مسیب میگه آقااااااااااااا...شما با این غل و زنجیر...کجا میخواید برید؟ اگه مامور زندان بفهمه، بیشتر اذیتتون میکنه😔
میبینه امام با دستای مبارکشون باز میکنن غل و زنجیر رو...دیوار شکافته میشه...
میرن و بعد یه مدت، بر میگردن و تو این زمان، مسیب مداااام به این فکر میکرده که اگه مامور زندان بیاد، چی میشه؟!!
امام برمیگردن و شکاف دیوار بسته میشه
بعد مسیب میگه آقا...شما که میتونید ازینجا برید بیرون، خب چراااا اینجا موندین؟
دقیقِ عبارت رو یادم نیست...
یه چیزایی یادمه
شنیدم که امام میگن من، از طرف خدا، بینِ تحمل این زندانِ مطامیر و سختی هاش وووووووو کم شدن رنجِ شیعیانم مختار شدم!!!
یعنی یه چیزی تو این مایه ها که خدا گفته زندون رو تحمل میکنید یا رنجِ شیعیانتون رو؟
و امام گفتن زندون رو😭😭😭😭
و بواسطه ی تحملِ زندان، خدا یه بخشی از رنج و عذاب شیعیان رو برداشتن ازشون...
اینجاست که تو زیارت جامعه کبیره خطاب به همه ی ائمه اومده: عااااااادتکم الاحسان...و سجیتکم الکرم...
اصلا خوبی کردن و بزرگوااااری تو خووووووووووونِ این خاااااندانه...
آجرک الله یا صاحب الزمان 😭
گفته های همسر شهید مصطفی زال نژاد
دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات خیلی سخت است
دیدم مصطفی پشت کامیونی گریه میکند
مصطفی مرد درون گرایی بود و دوست نداشت احساسش را بروز دهد. یکبار با دخترم زهرا که ۳ ساله بود و شیرین زبان رفتیم بدرقه او. دخترم گفت: بابایی میخواهم پشت سرت آب بریزم. رفتیم کوچه و آب ریختیم و رفت. همیشه تا جایی که در تیررس نگاهم بود با چشمم نگاهش میکردم که برود. آن دفعه حس کردم یکدفعه از وسط کوچه نمیبینمش. نگران شدم، جلو رفتم دیدم پشت کامیونی در کوچه ایستاده و گریه میکند.
سعی میکرد وقتی میرود بچهها خواب باشند، چون خیلی بی تابی میکردند. اتفاقا وقت رفتن دفعه آخر محمد طاها بیدار شد و با گریه پرسید: بابایی کو؟
*احساسی که قابل وصف نیست
دل کندن از عزیزترین آدم زندگی ات خیلی سخت است. او راهی میرفت که برگشتی نداشت. ما زنان مدافع حرم هر بار که شوهرانمان را بدرقه میکردیم در ذهنمان شهیدشان میکردیم تا برگردند و دوباره زنده شوند. از بس فکرو خیال و استرس به وجود میآید. بسیار سخت است و قابل وصف نیست.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرجَهُمْ
.