eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.3هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
دعوت براى كفش‏دارى🥾👟👞🥿 من (قلى پور) در يكى از روستاهاى تبريز زندگى مى‏كردم. شرايط زندگى برايم خيلى سخت بود. در آنجا مشغول كارگرى بودم. يك شب از فرط خستگى خوابيدم. در حال خواب چند خانم نقاب دار را ديدم كه به من فرمودند: «ما تو را مى ‏پذيريم» ناگهان ازخواب بيدار شدم. هر چه فكر كردم كه تعبير خوابم چيست، به نتيجه‏اى نرسيدم. بعد از مدتى تصميم گرفتم كه براى زندگى بهتر به شهر برويم. هر كدام از اعضاى خانواده، شهرى را پيشنهاد كردند. من ناخودآگاه گفتم: قم چطور است؟ با پذيرفتن اعضاى خانواده، به قم آمديم. بدون اينكه خودمان خواسته باشيم، شرايط خود به خود فراهم شد. چند روز در قم دنبال كار گشتم. تا اينكه روزى به دفتر توليت حرم مراجعه كردم و گفتم: مى‏خواهم در حرم مشغول به كار شوم، آيا شما مرا قبول می‏كنيد؟ آن‏ها مرا پذيرفتند؛ و از فرداى آن روز كار را در حرم شروع كردم. بعد از مدت دو ماه خدمت افتخارى، خادم رسمى شدم و الان حدود 25 سال (1379 ـ 1354) است كه در آستانه مقدسه حضرت معصومه كار مى‏ كنم. مى ‏دانم كه يكى از آن خانم‏هاى نقابدار كه فرمود: «ما تو را مى‏پذيريم» كسى جز حضرت معصومه عليهاالسلام نبوده است. 🌺🌹🍃🌺🌹🍃
🌹 ✅شهید امین کریمی ✍️ همسر من کُلفَت نیست ▫️امین روزها وقتی از اداره به من زنگ می‌زد و می‌پرسید چه می‌کنی؟ اگر می‌گفتم کاری را دارم انجام می‌دهم می‌گفت: نمی‌خواهد! بگذار کنار، وقتی آمدم با هم انجام می‌دهیم. می‌گفتم: چیزی نیست، مثلاً فقط چند تکه ظرف کوچک است. می‌گفت: خب همان را بگذار وقتی آمدم با هم می‌شوریم، مادرم همیشه بهش می‌گفت: با این بساطی که شما پیش می‌روید همسر شما حسابی تنبل می‌شود! امین جواب می‌داد: نه حاج خانم! مگر زهرا کُلفَت من است؟ زهرا رئیس من است. به خانه که می‌آمد دست‌هایش را به علامت احترام نظامی کنار سرش می‌گرفت و می‌گفت: سلام رئیس 📚 به روایت همسر شهید امین کریمی 💌💌💌💌💌💌💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷سالها بود که می خواستم از فردا شروع کنم، اما همیشه فردا یک روز از من جلوتر بود؛ سالها گذشت تا فهمیدم باید از همین الان شروع کنم...
خدا وکیلی آقا چه حرم خوشگلی داری 🤍 آقا بطلب که سخت دلتنگیم 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱 🎥ببینید؛ 🌹مادر شهید محمدمهدے احمدی، شهید درگیری‌های مرزی سیستان و بلوچستان با ایراد خطبه‌ای زینب(س) گونه، فرزند شهیدش را به امام حسین(ع) هدیہ‌کرد. 🌱آفرین بر همچین مادری..... .
🍃 زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش زمانش میرود و میگوید: ▫️از خدا فرزندی صالح برایم بخواه. 🌸 پیامبر وقتی دعا می کند و وحی می رسد او را بدون فرزند خلق کردم. 🍃 زن میگوید خدا است و می رود. 🌸 سال بعد باز تکرار می شود و باز وحی می آید که او فرزندی ندارد 🍃 زن اینبار نیز به آسمان نگاه می کند و می رود. 🌸 سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش می بیند. ▫️ با تعجب از خدا می پرسد: ▫️ بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزند خلق شده بود!!!؟ 💠 وحی می رسد: ▫️ هر بار گفتم فرزندی نخواهد داشت، او باور نکرد و مرا خواند. ▫️ رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. 🔻 با سرنوشت تغییر می کند... 🌺 از الهی ناامید نشوید ▫️ اینقدر به درگاه الهی بزنید تا در باز شود...
💠🍃 # میلاد پرسرور مولا علی بن موسی الرضا -علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی علیه السلام میفرماید: ❣صحبت کردن غیر ضروری با زنان نامحرم انسان سالم را گرفتار بلاها و مصیبت ها می سازد و قلب انسان را به انحراف و مریضی می کشاند... ---------------------- ✖️نگو من بی جنبه نیستم...من دلم پــاکه یعنی میخوای بگی از امام علی دلت پاک تره؟؟ اینا همش حرفای هوای نفسِ...
تمام امیدش این بود که با نقشه ای که کشیده است، هرچقدر اندک، از محبوبیت علی بن موسی، بکاهد. اینطور هم می‌توانست قداست و مظلومیت او را خدشه دار کند. می‌توانست در بوق و کرنا بگوید اگر علی بن موسی، امام است و جانشین خدا، پس در دستگاه حکومتی مأمون چه می‌کند؟! هم می‌توانست عنوان غصبی بودن خلافت خود و پدرانش را زیر عنوان ولیعهدی امام، پنهان کند و رضایت ضمنی بگیرد. هم دیگر کسی نمی‌توانست ادعا کند امام به دنیا بی‌علاقه است. مأمون به هوش زیادش، معروف بود این بود که فکر می‌کرد با طراحی این نقشه که مو هم لای درزش نمی‌رود، هم امام را از مردم دور می‌کند، هم فعالیت های ایشان را از نزدیک کنترل می‌کند. وهم می‌تواندبا تایید ضمنی امام، به انواع زشت‌کاری‌های حکومت، بپردازد. اما امام، بانور الهی می‌نگرد، ایشان با گریه های پیش از حرکت، طوری که همه دانستند دل امام به رفتن راضی نیست وبازورگویی حکومت، ناچار به حرکت از مدینه به مرو است، با ابتدا نپذیرفتن و سپس شرایطی مثل عدم دخالت در هیچ یک ازشؤون حکومت ، با مناظراتی که در جمع علما و در حضور مأمون، انجام داد، تمام نقشه‌های مأمون برای نابودی جریان تشیع را نقش برآب فرمود. حدیث معروف امامت در مرو، وقصایدی که در مدح حضرت،سینه به سینه می چرخید. همان کورسوی امیدی که درقلب مخالفین حکومت، روشن شد، و ارتباطات گاه و‌ بیگاه با مردم، باعث شد امام پیروز این نبرد تن به تن واندیشه با اندیشه، با مأمون، باشد. 📚 تلخیصی از: انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۶۷ تا ۳۷۷