پاسخ سوم؛
اینا به همون اندازه که پیغمبرو قبول داشتن جناب ابوبکر رو هم قبول داشتن...
پیغمبر فرموده بود بعد از من علی...
وقتی ابوبکر اومد گفت مردم علی جوانه، به درد نمیخوره... کسی باور نمی کرد ابوبکر دروغ بگه تموم شد...
ابوبکر با کودتای نظامی قدرتو از علی بن ابیطالب نگرفتا، از بیرون هم نیرو نیاوردنا، خونریزی هم در گرفتن قدرت نشد ابوبکر خیلی راحت قدرت رو در مدینه گرفت...
چرا؟!
مقاومت مردمی در برابرش نبود یه مقاومت بود(حضرت زهرا سلام الله) که اون مقاومتم مثل آب خوردن از رو زمین برداشته شد...
خب این پاسخ سوم درسته مردم ابوبکر را قبول داشتن...
چه جوری میشه مردم انقدر ابوبکر رو قبول داشته باشن؟!🤔
ببینید امروز در جهان اسلام ما یک میلیارد و حدوداً سیصد، چهارصد میلیون مسلمان داریم حداقل یک میلیاردش اهل سنت هستن!!
نظر اهل سنت درباره ی پیامبر و اصحابش چیه؟!
اینا ردهبندی اصحاب در نظرشون چگونه اس؟!
شعر مولوی:
بوبکر یار غار و عُمَر میر دُره دار...
عثمان چو شهسوار و علی فتح خیبر است...
میگن اول ابوبکر، دوم عمر، سوم عثمان، چهارم علی...
حالا در بین خودشون میگن ابوبکر افضل بلا رأی افضل من اربع... از اون سه تا عمر افضل من إثنين عمر از عثمان و علی افضله...
خب سوال!!🤔
ابوبکر از کجا به این جایگاه رسیده؟!
چرا به این جایگاه رسیده؟!
چگونه به این جایگاه رسیده بود؟!
ابوبکر چگونه و چرا در بین مسلمان ها بعد از ۲۳ سال تبلیغ پیامبر، نفر دوم اسلام محسوب میشه که بعد از پیامبر اکرم بیاد ادعا کنه من باید رئیس بشم و مردم هم حرفش رو قبول کنن و او بیاد نفر دوم اسلام بشه...
آقا امروز بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز نفر دوم اسلام ابوبکره این یه واقعیته چگونه تونسته بود به این نقطه برسه؟!🤔
آیا عرب بدوی، بی سواد، ضعیف و نحیفِ درمانده میتونه به چنین جایگاهی برسه؟!
ابوبکر کی بود؟!
دشمن شناسی در اسلام نقطه اصلیش اینجاست از اینجا باید وارد قضیه شد...
ما اگر در باب شخصیتهای منفی تاریخ صدر اسلام دچار ساده بینی باشیم اهانت به ائمه کردیم جناب ابوبکر، جناب عُمر در مدینه تونستن علی بن ابیطالب رو از میدان به در کنن...
اگر گفتی ابوبکر، عُمر آدمای ضعیفِ نحیفِ درمانده ی بیسواد بودن اهانته به علی بن ابی طالب...
یعنی علی بن ابیطالب از دو تا آدم ورقلمبیده ی شُل خورد؟!
اونوقت اون علی بن ابیطالب میخواد تاریخو پشتیبانی کنه؟!
هر مقدار ابوبکر و عمر رو ساده ببینید اهانت به امیرالمومنینه...
علی بن ابی طالب جریان مقابلش اونقدر باید قوی باشه که مجبور کنه علی بن ابیطالب رو که چنین راهکاری رو انتخاب کنه
آخه علی سرمایه ی کمی رو به میدان نیاورد که... مگه به میدان آوردن فاطمه زهرا سلام الله کار کمیه؟!
اگر علی برای مقابله با این جریان راهی غیر از به میدان آوردن فاطمه ی زهرا داشت آیا فاطمه زهرا رو به میدان میاورد؟!
اصلاً راه دیگه ای نداشت...
اونوقت فاطمه زهرا سرمایه کمیه؟!
نیروی کمیه در برابر این جریان؟!
معلوم میشه این جریان خیلی قویه...
خب جناب ابوبکر از کجا به این نقطه رسیده؟!
کلاس کار ابوبکر مال مکه نیست!!
مکه نمیتونسته ابوبکر تربیت کنه که این بیاد طی ۲۳ سال به جایگاهی برسه که نفر دوم اسلام بشه و بعد علی بن ابیطالب رو از میدان به در کنه...
این کلاس کار مال مکه نیست؛ مکه ای که خداوند می فرماید:
هُوَ الَذی بَعَثَ فِی الامِیینَ رَسُولاً مِنهُم...
پیغمبر بین امی ها مبعوث شد یعنی کسانی که مدرسه نمی رفتن و سواد نداشتن...
ادامه دارد...
حاج آقا روی منبر داشت از گرفتن زن دوم میگفت یه حاج خانومی از پشت پرده داد زد:
حاج آقا این حرفها چیه میزنین مگه شما شیعه علی و محب فاطمه نیستین؟
مگه نمیدونین تا حضرت فاطمه زنده بود،حضرت علی هیچ همسر دیگری اختیار نکرد؟
حاج آقا فرمودند:
البته که شنیدیم ولی حضرت فاطمه نه سالشون بود اومدن و هجده سالگی هم رفتن. نه شماها که سی سالگی اومدین و الانم هفتاد سالتونه ولی قصد رفتن ندارین!!!!!!
والا...😁☺️😉
°•🌱
برای با شهدا بودن بهانہ زیاد است؛
بهاے این #بهانہها،
همنفس شدن است با شهدایی
ڪہ روزگاری در این #خاڪ زیستہ اند...
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#روزوعاقبتمونشهدایے 🌷
🌹@tarigh3
ده روزی میشد که حسن گفته بود نیروهای شناسایی، جزیره را شناسایی کنند. اما هنوز این کار انجام نشده بود. علتش هم این بود که جریان آب شدت زیادی داشت و نیروها اذعان میکردند که جریان آب تند است و نمیشود از آب رد شد. اگر گرداب بشود، همه چیز را توی خودش میکشد. این مطلب به گوش حسن رسید و او از نحوهی پیشرفت کار حسابی ناراحت بود. نیروهای شناسایی را خواست و به آنها گفت: آخه این چه وضعشه؟ چرا نمیتونین کار رو تموم کنین؟ نیروها مجددا دلایل خود را بیان کردند. حسن خیلی جدی خطاب به آنها گفت: خب! میگین چه بکنیم؟ میخواین بریم سراغ خدا، بگیم خدایا! آب رو نگه دار، ما رد بشیم؟ شاید خدا روز قیامت جلوتونو گرفت و گفت: تو اومدی؟ اگه میاومدی ما هم کمک میکردیم؛ اون وقت چی جواب میدی؟ آنها گفتند: آخه گرداب که بشه همه رو ... . حسن اجازهی ادامه صحبت به آنها نداد و با عصبانیت پرید وسط حرفشان و فریاد زد: همهاش عقلی بحث میکنین! بابا! شما نیروهاتونو بفرستین، شاید خدا کمک کرد که حتما هم کمک میکنه. با این حرف حسن، دیگر صدایی از کسی در نیامد.
#شهید_حسن_باقری
🌹@tarigh3