eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
653 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ زیبا رو ببینید و کیف کنید😍 من که از ذوق ۲۰ بار دیدمش اینم برای شادشدن قلبهاتون😍
Copy of چرایی کمک به محور مقاومت - حجت الاسلام راجی.m4a
5.28M
🎙صوت پخش زنده سخنرانی حجت الاسلام راجی، با موضوع فناوری پاسخ به شبهات و با رویکرد "چرایی کمک به محور مقاومت" چگونه واجب فوری حمایت از حزب‌الله را انجام دهیم؟ ♾حجم تقریباً ۵ مگابایت
⭕️ دلنوشته دختر شهید رئیسی امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، ... دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند. مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت می‌کرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجاقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود. وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت. پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت . بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند. پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاجاقا.... ما را بخرد کاش 💔
🌹』تخلیه چاه، گاهی می توان نفْس شکن باشد. 📝』د ست‌شویی‌های اردوگاه حالت مخزن داشت. هر وقت پر می‌شد، با ماشین مخصوص، تخلیه می‌کردند؛ اما این‌بار دیوارهای کنار دست‌شویی ریخته بود و امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار، باید چاه تخلیه می‌شد. از طرفی هیچ دست‌شویی دیگری برای استفاده بچه‌ها نبود. برای تعمیر هم چند نفر کارگر آورده بودند؛ ولی باید چاه تخلیه می‌شد. بعد از نماز ظهر بود. یکی از مسئولین لشکر آمد و گفت: «چند نفر نیروی از جان‌ گذشته برای تخلیه چاه دست‌شویی می‌خواهیم». هر کس چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت: «پیف پیف! چه کارهایی از ما می‌خوان». دیگری می‌گفت: «ما آمدیم بجنگیم، نه این‌که چاه تخلیه بکنیم». رفتیم برای ناهار و بعد از ناهار هم مشغول استراحت شدیم. با خودم می‌گفتم آیا کسی حاضر می‌شود برای تخلیه چاه داوطلب بشود. هر کس این کار را بکند از نفس خودش را شکسته. با خودم گفتم تا بچه‌ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دست‌شویی‌ها ببینم چه خبر است. وقتی آن‌جا رسیدم، خیلی تعجب کردم. عده‌ای از بچه‌های گردان ما مشغول کار شده بودند. شمردم شان. ده نفر بودند. اول آن‌ها محمد تورجی بود، بعد رحمان هاشمی. تا غروب مشغول کار بودند و دست‌شویی‌های اردوگاه را همان روز راه انداختند. بعد همگی به حمام رفتند. نمی‌دانم چرا آن روز اسامی آن ده نفر را نوشتم و با خودم نگه داشتم. سه ماه بعد، درست بعد از عملیات کربلای ده، وقتی‌که به آن اسامی نگاه کردم، دیدم همه آن ده نفر یکی پس‌ از دیگری شهید شده بودند. گویی این کار آن‌ها و این شکستن نفس، مهر تأییدی بود برای شهادت‌شان. راوی: یکی از هم رزمان شهید 🌷 یــاد شــهدا بــا صــلــوات🌷
علامه امینی فرمودند هرکس بعد از صلوات بگوید وعجل فرجهم من او را در  ثواب نوشتن" کتاب الغدیر" شریک میکنم.. اللهم صل‌علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم
خدایا ببخشید که انقد واسه مردم زندگی میکنیم...!
خدایا اون کلید قشنگ رو برسون که از هجوم این همه قفل به ستوه اومدیم...
enc_17240062230869297708897.mp3
11.15M
نوای حسین سید فاقد الموسوی مناجات با امام حسین علیه السلام
همیشه منتظر بهترین ها باش زندگی هنوز برای ما اتفاقات زیبا کنار گذاشته 😍 ‌🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا