💦
🔸توی باغ ، توی باغچه ، توی گلدان ها گل ها را به یک چوب صاف و راست می بندند.
چرا⁉️
تا صاف بالا بروند ، مستقیم بالا بروند.
🔸مثل گل می مانی خودت را به آدم های خوب ببند‼️
آنها تکیه گاه صافی هستند برای تو خودت را به آنها ببند تو هم خوب می شوی.
💚✨امیر المومنین "ع" فرمود:
"قارن اهل الخیر تکن منهم"
با خوب ها بنشین؛ تو هم خوب می شوی.
🌸🍃🌸🍃
تو
عاشِقِ خدا شُو
خُـ❤️ـدا
شَهیدَت🕊 می کُند
این
وعده الهی است
مَن احَبّنی عَشَقَنی 💓
مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ 🌿
مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُه 💕
#شهید_ابراهیم هادی 🕊
#کلامشهدا
•• جدی گرفته ایم زندگی دنیایی را
•• و شوخی گرفته ایم قیامت را..!
•• کاش قبل از اینکه بیدارمانکنند؛
•• بیدارشویم...
#شہیدحسینمعزغلامی 🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌤
امروز ۴اردیبهشت
مصادف با سالروز: شهادت مدافعان حرم
🌹شهید #محرم_علیپور
🌹 شهید #صادق_عدالت_اکبری
وصیت صادق به همسرش
صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. می گفت برای تشییع کننده هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلب شان باشم. در مراسماتش به تأکید می گفت: «به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.» از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب وار بایستم. خواست تا ادامه دهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنه ای تأکید داشت. صادق همیشه این شعر را می خواند که: «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود/ سّر نِی در نینوا می ماند اگر زینب نبود» صادق می گفت سختی های اصلی را شما همسران شهدا می کشید.»(بدون کمک و همراهی مادر شهید این کارها شدنی نبود.)
هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنه گران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود که شما را در مقابل ولایت قرار دهند. هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده، وظیفه بوده است.
بخشی ازوصیتنامه شهیدمحرم علیپور
به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم. بگو که اگر شادی روح بابا را می طلبند، سرباز ولایت سیدعلی باشید، صحبت های حضرت آقا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید که چراغ هدایت شما خواهد بود.
🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
enc_16813103633377459694979.mp3
6.6M
°•🌱
🎧حاجمهدیسلحشور
دلم جزیره مجنونه...
آیشهدا خراب کردم درستش کنید💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نِشیند
•💙🗞•
من اگہ دانشآموز بدے باشم
دلیل میشہ ڪه مدرسہ من مدرسہ بَدیہ؟!
خب معلومہ ڪه نہ-!
پس چطور میشہ ڪه اگہ خطایی از یہ
مسلمانۍ سر میزنہ پاے دینش مینویسید؟!
اسلام دین ڪاملیہ ولۍ ماها ڪه ڪامل نیستیم ..!
#تلنگرانہ
🌷سفیر عشق شهید است و ارباب عشق حسین (ع) و وادی عشاق کربلا
جایی که ارباب عشق سر به باد میدهد تا اسرار عشاق را بازگو کند که برای عشاق راهی جز از کربلا گذشتن نیست.
تولدت مبارک در آسمان ها 💗
#شهید_حمید_سیاهکالی
ـ به قول شهید بِلباسی :
اونقدر خودمونُ درگیرِ
القاب و عناوین کردیم ؛
که یادمون رفته همه باهم برادریم :)!
و باید کنارِ هم ، باری از رویِ
دوشِ مردم برداریم🌱 ••
+حواسمون کجاست؟
•|♧یه وقتایی قلب جانمون ایست معنوی میکنه یا سکته موقت میزنه ؛ برای احیاء قلبمون برا زنده شدن ضربان حیات معنویمون گفتن این ذکر خیلی مفیده :
"یا حی یا قیوم یا لااله الاانت اسئلک أن تُحیِيَ قلبی بنور معرفتک"
بعد نمازاتون یا هر وقت حوصله داشتین بگین🌿:)
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#رمان 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصت_و_سوم وقتی میرفت مأموریت ، با عکس های امیرحسین اذی
#رمان
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_چهارم
امیر حسین سه ماه و نیمه بود که از سوریه برگشت🤩
می خواست ببیند امیر حسین او را می شناسد یا نه؟
دستش را دراز کرد که برود بغلش ..
خوشحال شده بود که « خون ، خون رو می کشه!»😍
وقتی دید موهای دور سر بچه دارد می ریزد ، راضی شد با ماشین کوتاه کند.
خیلی ناز و نوازشش می کرد ..
دیگر از بوسیدن گذشته بود ، به سروصورتش لیس میزد😐
می گفتم : یه وقت نخوریش! »🙄
تا در خانه بود ، خودش همه کارهای امیرحسین را انجام می داد😁
از پوشک عوض کردن و حمام بردن تا دادن شیشه شیر و گرفتن آروغش
چپ و راست گوشی اش را می گرفت جلویم که :
« این کلیپ رو ببین ..
زنی لبنانی بالای جنازه پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می خواند!
گفت : « اگه عمودی رفتم افقی برگشتم ، گریه زاری نکن مثل این زن محکم باش !»
نصیحت می کرد بعد از من چطور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش..
به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه خودش را تنظیم کرده بود .
در قالب شوخی و گاهی هم جدی حرف هایش را می زد .
می گفت : « اینکه این قدر توی سوریه موندم یا کم زنگ می زنم ، برای اینه که هم شما راحت تر دل بکنین هم من!»💔
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
@tarigh3