شهادت
معطلِ من و تو نمی ماند تو اگر سربازِ خدا نشوی دیگری می شود
هادی دلها شهید ابراهیم هادی🕊🌹
خدایا
راه رو به ما آسون کن قربونت ما به اندازه کافی
به خودمون سخت می گیریم...
از نظر روحی نیاز داریم
امام حسین (علیهالسلام)صدامون کنه و بگه؛
پاشو بیا #کربلا ببینم باز با خودت چیکار کردی...!💔
خدایا
ما رو محتاج کسی نکن، دستمونم جلو کسی دراز نکن آخه کسی مثل تو مهربون نیست...
هرکسی را میل دل باشد به سوی این و آن
میل جان ما به عالم نیست الا سوی تو...!
#امام_حسین
وَأَنْتَ الْمَفزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ
در بلاهای سخت و دشوار تنها تو پناهگاهی
خدا به اون وقتایی که گفتی مهم نیست ولی بعدش زدی زیر گریه حواسش هست...
#صحیفه_سجادیه
خوبیِ خدا داشتن اینه که همیشه هست...
به دردنخور ترین آدم دنیا هم که باشی، باز هست...
مهربان، آرام، متبسم
خدایا شکرت 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️عمرسعد اولین گریه کن #امام_حسین !
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
گفتم حالا مثل دختر بچه ها قهر نکن می بینی کلی کار دارم بخون خلاصش رو به من بگو... برای چند لحظه جدی
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_پنجم
سیترلینا بیتالو ـ ۱۸ ساله ـ اهل هلند
«سیترلینا بیتالو» یک دختر ۱۸ ساله و یک کاتولیک بسیار معتقد بود. او به همراه خانواده اش در شهر ماستریخت یک زندگی معمولی را تجربه می کرد. سیترلینا یک روز به صورت پنهانی و بدون اطلاع خانواده اش، ماستریخت را به مقصد استانبول ترک کرد تا خودش را به سوریه برساند.
نام او در بدو ورود به «رقه» به «عایشه» تغییر پیدا کرد و با شخصی به نام «عمر یلماز» ازدواج کرد. تا اینجا همه چیز برای سیترلینا خوب بود تا اینکه شوهرش مجبور شد، همسر خود را به «امیر» داعش دهد. ازدواج او با امیر هم چندان دوام نیاورد و او در مدت کوتاهی مجبور به ۷ ازدواج شد و این در حالی بود که داعش اجازه ترک خاک «رقه» را نیز به سیترلینا نمی داد. داعشی ها معتقدند که مهاجران صرفا برای جهاد به آن ها می پیوندند و نه برای عیاشی و این ازدواج های مکرر را هم نوعی جهاد برای زن می دانند.
تحمل مادر سیترلینا در این یک سال تمام می شود و تصمیم می گیرد با حمایت پلیس ضدتروریسم هلند راهی ترکیه شود تا دختر جوانش را از داعش پس بگیرد. همه برنامه ها به درستی پیش می رود و این مادر و دختر در استانبول با یکدیگر دیدار می کنند تا راهی هلند شوند.
ستیرلینا پس از ورود به خاک هلند به اتهام همکاری با داعش، بازداشت، اما پس از دو روز به شرط عدم ترک شهر خویش و با قرار وثیقه به صورت موقت آزاد شد. با این حال از آن روز دیگر هیچ اطلاعی از او و خانواده اش وجود ندارد و به نظر می رسد به زندگی مخفیانه روی آورده اند.
سالی جونز ـ ۴۷ ساله ـ اهل انگلیس
«سالی جونز» نوازنده یک گروه موسیقی راک انگلیسی بود نه به دینی معتقد بود و نه تعصب جهاد نکاح داشت او در برهه ای دچار مشکلات فراوان شد و مسیر زندگی اش تغییر کرد. یکی از مشکلات سالی جونز در آن سال ها بیکاری و بی پولی شدید بود که باعث شد او بیشتر وقتش را در فضای مجازی بگذراند.
او در همین گشت و گذارهای اینترنتی اش عاشق پسری به نام «جنید حسین» شد. جنید یک دورگه انگلیسی ـ پاکستانی بود که در ارتش سایبری داعش فعالیت می کرد. جنید، سالی جونز را مجاب کرد که برای داشتن یک زندگی مرفه راهی رقه شود.
سالی جونز در بدو ورود به رقه نام خود را به «سکینه» تغییر داد و با جنید ازدواج کرد. او یکی از افراد گردان الخنسا شد و پس از مدتی هواداران سالی جونز، نوازنده مورد علاقه خود را با ردا و پوشیه در شبکه های اجتماعی دیدند و آن هم در حالی که این فرد به «زن خون خوار داعش» مشهور شده بود.
او قسم خورد سر همه کسانی را که به داعش نپیوندند ببرد...
آفیناد اسکانووا- اهل روسیه
«آفیناد اسکانووا» درباره عزیمت خود به مناطق تحت تسلط تروریست ها گفته است: مبلغان داعش از طریق اینترنت من را متقاعد کردند که خانواده خود را ترک کنم و به خاورمیانه بروم و با «زندگی ایده آل» آشنا شوم و در واقع من را به عنوان همسر داعشی انتخاب کرده بودند.
آفیناد طی بازجویی در کشورش اعلام کرد: پس از ورود به سوریه من را به مقر زنان داعشی فرستادند تا سرنوشت بعدی ام را تعیین کنند.
وی می افزاید: ازدواج با تروریست هایی که می دانستیم به زودی کشته می شوند سرنوشت زنان اردوگاه بود و بازهم از این مقر سر در می آوردند. در این مقر تعداد بسیار زیادی از زنان روسی و قزاقستانی و از کشورهای دیگر حتی آمریکا هم هستند که همراه فرزندان و حتی نوزادان خود در آنجا به سر می برند.
آفیناد همراه پسر خردسال خود توانسته با خودروهای عبوری با فرار به مرز سوریه و ترکیه و سپس به شهر استانبول فرار کند...
برگه ها رو روی میز گذاشتم دیگه مغزم یاری نمیکرد ادامه بدم چه سرنوشت های تلخی! یکی به زندگی مخفیانه روی میاره... دیگری می شه یکی مثل خود داعش...یکی هم پا به فرار می گذاره البته اگر جان سالم به در ببره...
نمی دونستم خانمی که قراره فردا ببینم چه مسیری از این طیف رو رفته؟ هر چند که هر کدومش باشه تلخه...
توی همین افکار بودم که آقای جلالی در اتاق در زد و گفت من برای فردا بچه های فیلمبرداری رو کنسل کردم ظاهراً سوژه راضی نشده مصاحبه تصویری بگیریم دیگه همه چی دست خود شماست ...
گفتم یعنی من تنها برم؟
آقای جلالی با تعجب گفت مگه مصاحبه های قبلی کسی همراهتون بود!
گفتم نه ولی خوب این فرق میکنه! اگه امکانش هست حالا که خانم امجد هم می دونن ایشون هم با من بیان ولی مصاحبه رو خودم انجام میدم...در همین حین فرزانه با چشمهای متحیر نگاهی به من انداخت...
آقای جلالی سری تکان داد و گفت چی بگم والا با شرایطی پیش اومده و بچه های فیلمبرداری نیستن باشه مشکلی نیست بعد هم دوباره تاکید کرد خبرش بیرون درز پیدا نکنه !
#سیده_زهرا_بهادر
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_پنجم سیترلینا بیتالو ـ ۱۸ ساله ـ اهل هلند «سیترلینا بیتالو» یک
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_ششم
بعد از بیرون رفتن آقای جلالی فرزانه رو کرد به من گفت: چیه ترسیدی فردا تنها بری خانمه انتحاری بزنه! گفتی منم بیام با هم بریم رو هوا؟؟
نگاهی بهش انداختم گفتم: اگه این خانومه انتحاری کن بود الان به صفوف بهشتیانشون در جهنم پیوسته بود! نه اینکه من و شما بریم ازش مصاحبه بگیریم!
فرزانه زد زیر خنده گفت: راست میگی... چند لحظه بعد سرش رو بالا آورد و گفت به نظرت اینا چه جوری عضو داعش میشن یعنی اینقدر آدم دارن توی کشورهای مختلف؟!
گفتم: اینطوری من متوجه شدم داعشی ها یه ارتش سایبری در فضای مجازی دارن که خیلیم فعاله! دقت کنی توی همین مقاله هم گفته بود اکثرا از طریق فضای مجازی جذب شدن!
فرزانه محکم زد پشت دستش و گفت: عه عه! من فکر میکردم اینا تفکراتشون کلا مثل انسانهای اولیه است پس از نسل قرن بیستم اَن! ارتش سایبری داعش فک کن عجب!
بعد هم رو کرد به من گفت: خداوکیلی من و تو که خبرنگاریم چقدر توی فضای مجازی فعالیت می کنیم! این همه آدم حسابی داریم تو کشورمون چند نفرشون تو فضای مجازی فعالن!
اصلا الان که خوب فکر میکنم به یه ارتش سایبری هم نیاز نیست یه چند تا دونشونم فعال باشن برا جذب ملت بسه با این میدونی که ما بهشون دادیم...
گفتم: منم قبول دارم کم کاریامون رو... ولی حالا تو خیلی حرص نخور بیشتر از فعالیت ارتش سایبری باید این ساده انگاری و ساده لوحی خانمها رو درست کرد آخه من نمیدم اصلا گیرم وعده زندگی مرفه هم به آدم بدن چطور می تونن دیدن هم چین قیافه های رو تحمل کنن ؟؟!
فرزانه با تأیید گفت: آره بخدا آدم زهره ترک میشه ! ما که عکسشون رو می بینم می ترسیم خدا به داد مجاهدانشون برسه! هر چند که اجرجهادشون رو همون لحظه اول دیدار، با دیدن رخ یار میگیرن....
بعد هم زد زیر خنده....
در حال جمع و جور کردن وسایلم شدم
گفتم از این ابیات نغزت فردا تو مصاحبه
نگیا!
راستی فرزانه وُیس رکوردر رو ندیدی هر چی میگردم نمی بینمش؟
گفت:وُیس برا چی میخوای؟
گفتم: تو خبر نگار نمی دونی وُیس برا چی میخوام برای ضبط صدا دیگه! فیلمبرداری که کنسل شد ضبط صدا که باید باشه!
گفت: این آدمی من می بینم صداشم نمیذاره ضبط بشه باور کن...
گفتم: وا برای چی؟ حالا تصویر یه چیزی صدا که دیگه موردی نداره!
گفت: چمیدونم؟ شاید بگه بعداً برام دردسر بشه اتهامی ...اعترافی ...
گفتم: می خوای بریم فقط احوالش رو بپرسیم نا سلامتی داریم میریم ازش مصاحبه بگیریم !
تصویر نه ! صدا نه! کات آقا، کات! اصلا ولش کن!
فرزانه گفت :من همینجوری گفتم حدس زدم! بعد هم دستش رو دراز کرد و تمام وزنش رو انداخت رو نوکه انگشتای پاش... از بالای قفسه وُیس رو آورد داد بهم و گفت: شایدم بذاره؟
#سیده_زهرا_بهادر
_____________________
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_ششم بعد از بیرون رفتن آقای جلالی فرزانه رو کرد به من گفت: چیه
🖋اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_هفتم
ویس رو گرفتم و گذاشتم داخل کیفم رو به فرزانه گفتم در هر صورت ما باید کارمون رو انجام بدیم حالا ببینیم فردا چی میشه؟ قرار گذاشتیم فردا ساعت نه همدیگه رو ببینیم که با هم به محل مصاحبه بریم.
خدا حافظی کردم و راه افتادم سمت خونه هنوز سرم درد میکرد ذهنم با هجمه ی از مطالب که امروز خونده بودم آشفته بازاری شده بود ...
رسیدم خونه ترجیح دادم استراحت کنم شاید کمی سردردم بهتر بشه...
چشمهام رو که روی هم گذاشتم خدا نصیب نکنه از وسط اردو گاه داعش سر در آوردم مردانی با هیکلهای درشت، ریشهای بلند و چاقو بدست به همراه زنانی با ردا و رو بند به سمتم می اومدن...
چنان ترسی در خواب بر وجودم حاکم شده بود که اگر تلفن خونه زنگ نمی خورد در این کابوس داشتم قبض روح می شدم ...
از خواب پریدم تمام صورتم خیس عرق بود ونفس نفس میزدم...تلفن همچنان زنگ میخورد تا اومدم جواب بدم قطع شد ...
با خودم گفتم این که خواب بود من قالب تهی کردم ... یعنی فردا قراره با چه کسی رو به رو بشیم؟؟؟
سعی کردم خودم رو با کارهای ناتمومم مشغول کنم تا شاید کمی از استرس و فشارروحیم کم بشه...
و بالاخره به هر سختی بود زمان گذشت ...
آماده شدم راه افتادم سمت محل قرار دقیقا راس ساعت نه اونجا بودم چند لحظه ایی ایستادم فرزانه رسید با دیدنش چنان شوکه شدم که برای چند لحظه اصلا نمی تونستم صحبت کنم ...
سلام کرد ولی من هنوز تو شوک بودم
گفت: جواب سلام واجبه ها!
مِن مِن کنان پرسیدم چیزی شده ؟کسی طوریش شده؟
زد زیر خنده گفت: نه بابا ...
گفتم: پس چرا سر تا پات مشکیه؟ دستکش هم مشکی؟!
با یه حالت خاصی نگاهم کرد و زد به شونم گفت: مشکی رنگه عشقه عزیزم... مگه رنگ پرِ پرستوی عشقو ندیدی...
#سیده_زهرا_بهادر
ولایت فقیه را نایب امام زمان (عج) میدانست. اطاعت از ایشان را هم واجب. میگفت: تا زندهایم باید پیرو راه ولایت باشیم.
#شهید #سید_مجتبی_علمدار
enc_16918614167674047302387.mp3
4.08M
من بی تو می میرم.. نگی که نگفتم
از چشمات الهی یه لحظه نیفتم..
🎙حاج مهدی رسولی
از رزق حسینی بسیار زیبای شام جمعه تون لذت ببرید 💞
التماس دعا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
مَنظَرِچِشمِمَنبُوَدنَقشِہےِڪَربَلاےِتو
سیرنِمےشَوَماَزآن،هَرچِہنِگاهمیڪُنَم
حسین جانم
دلتنگ کربلاتم 💔
یَابنَفَاطـمه
ازتودوراُفتادهایم وبا فَراقت راحتیم
باز اَما اِدعا داریم فکر حضرتیم...
فَکر بِیداری مایی..ما ولی خوابیم خواب..
عَفو کُن آقا اگر اینقدر اَهل غَفلتیم....😔
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
🍂🦋🍂
🦋 قشنگترین خبر عالم
🍂میدانم کسی که عاشق تو میشود
باید مُهر تنهایی را بر پیشانیاش بزند.
نکند دلت میسوزد برایم که عاشقم نمیکنی.
شاید میدانی که من تاب تنهایی را ندارم
درست است، تاب آوردن تنهایی کار هر کسی نیست.
🍂🦋🍂
🦋ولی آقا!
میشود به من بگویی چگونه میشود
که تنهایی را تاب آورد و حتّی آن را دوست داشت؟
چه قدر باید عاشق تو شد تا تنهایی محبوبمان شود؟
میدانم آن قدرها عاشق نیستم
که اگر تنها شدم، ره به خطا نپیمایم
ولی دوست دارم این قدرها عاشقت شوم
که اگر من بودم و خودم و همۀ عالم ترکم کردند
باز هم به عشق تو خودم را در شلوغترین نقطۀ عالم ببینم.
🍂🦋🍂
🍂مگر خبری پر سر و صداتر از عشق تو در عالم هست؟
پس کسی که در هوای عشق تو نفس میکشد
در شلوغترین نقطۀ دنیاست.
مرا عاشق کن تا از تنهایی نترسم...
🦋شبت بخیر قشنگترین خبر عالم!
🌙✨💫
سلام امام زمانم (عج)💗
#مولایمن
🍂درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دلها همه امروز پریشان شده آقا...
🍂آرامش دنیای نفس گیر، کجایی؟
بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا...
تعجیل در فرج مولایمان صلوات🍃
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹https://eitaa.com/tarigh3