eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
657 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۰ مصطفی را میدیدم که با دستی پر از خون سینه اش را گرفته بود.. و ا
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۱ با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم! دیگر از چهرهاش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش میترسیدم.. که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه میچکید. در این ماشین هنوز عطر مردی میآمد که بی دریغ به ما محبت کرد.. و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون میبارید. در این کشورغریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر قاتل جانم شده بود که دلم میخواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمیدانستم مرا به کجا میکشد.. که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید _پیاده شو! از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه ای روی صندلی مانده.. که نگاهش را پرده ای از اشک گرفت و بی هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لبهایم از ترس میلرزید.. و گریه نفسم را برده بود که دل_سنگش برایم سوخت... موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده.. و صورتم همه از درد و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد.. و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم میلرزید _اگه میدونستم اینجوری میشه،هیچوقت تو رو نمیکشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم! سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت _داریم نزدیک دمشق میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. میترسم این ماشین گیرمون بندازه. دستم را گرفت تا... ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۱ با این جنازهای که رو دستمون. مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداری
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۲ دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط_خون مصطفی بود..که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند... سعد میترسید فرار کنم.. که دستم را رها نمیکرد، با دست دیگرش مقابل ماشینها را میگرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست... دستم در دست سعد مانده.. و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر زینبیه دمشق نشان داده شده.. و همین_اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه هایم کلافه شده بود و نمیدانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش مادرم را تمنا میکرد. همیشه از زینبیه دمشق میگفت... و نذری که در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) کرده و اجابت شده بود.. تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ 🕊ابوالفضل پای نذرمادر ماند.. و من تمام این اعتقادات را میدیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. سالها بود خدا و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر مبارزه برای همین آزادی، در چاه بی انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر امید رهایی نبود. حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم،.. در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که _ "تو هدیه حضرت زینبی، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای عشقم کردم که به همه_چیزم پشت پا زدم و رفتم. حالا در این غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام_زینب آتشم میزد... و سعد بیخبر از خاطرم... ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۲ دستم را گرفت تا از ماشین پیاده
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۳۳ سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد _بس کن نازنین! داری. دیوونه ام میکنی! و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت.. و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید..و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود. در تاکسی که نشستیم.. خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد _میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه! از کنار صورتش نگاهم به تابلوی زینبیه ماند.. و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم... چشمان بی حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد _هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن ایرانی هستی! و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن_کثیفش حالم را به هم زد _تو همه چیات خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و شیعه_بودنت کار رو خراب میکنه! حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خالص شوم.. که نگاهم به سمت دستگیره رفت.. و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت _دیوونه من دوسِت دارم! از ضبط صوت تاکسی آهنگ عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی اش را به رخم کشید _نازنین یا پیشم میمونی یا میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی! و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی... ادامه دارد.... 🌸نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
در شوره‌زارِ عقل بہ درمان گیاه نیست پیوستہ سُـرخ‌روے بود لالہ‌زار ؏شق..💔
۱۳ آبان ۱۴۰۲
مترو شلوغ شد، یه خانمی یهو داد زد: "هل ندید، حالم بد میشه میندازید تقصیر نظام" 🤔☹️😏😊✌️
۱۳ آبان ۱۴۰۲
‏ترسناکترین جمله دنیا : تو حساب کن من بعدا باهات حساب میکنم😑😱😂😂
۱۳ آبان ۱۴۰۲
✋ مرد در خانه❗️ همانند نمک است .. اگر رفت زندگی بی مزست . و اگر آمد فشارخون را بالا میبرد. 💔😔😂 ✋ولی زن در خانه❗️ همانند شکر است .. اگر رفت زندگی تلخ تلخ میشود و اگر آمد شیرینی زندگی را چند برابر میکند. 👍☺️ تقدیم به خانمای کانال 😋😍 خانما همه از دم کپی 😂😂 ‌🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
📜امام حسن‌مجتبی{علیه‌السلام} فرمودند: إِنَّ أحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلقُ الْحَسَنُ. نیکوترین نیکی، خُلق نیک است. «خصال، صفحه ۲۹» پی‌نوشت: هرکی باشیمُ هر کجا زندگی میکنیم هر چقدر هم درس‌خونده باشیمُ بتونیم خوب حرف بزنیم یا دانشمند باشیمُ کلی اطلاعات داشته باشیم، اخلاق که نداشته باشیم انگار یه چیزی کمه! 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
🌿🔶 دوستم دارد اگر از غیر او دست بکشم و نگاهم تنها به دستان او باشد. اگر به خودش تکیه کنم و در تمام لحظات زندگی، او محور تصمیماتم باشد. اگر به او توکّل کنم و تکیه گاه همیشگی‌ام باشد . کاش دوستم داشته باشد! ✨ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آل عمران / ۱۵۹) 🌿🔶 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
🌱 بچه مذهبی بودن مثل نردبونه هرچقدر بالاتر میری به خدا نزدیکتر میشی اما یادت نره.. اگه از بالا بیفتی دردش خیلی بیشتر از افتادن از پله های پایینتره! حواست باشه سقوط نکنی💔 🌱 التماس‌دعا 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
- بخشی از کتابِ سلیمانیِ عزیز !🌿
۱۳ آبان ۱۴۰۲
کم‌کم‌دارد حقیقت‌ دنیا،رومی‌شود وهمه می‌فهمیم آنچه راکه باید پیش‌ترها می‌فهمیدیم! وحشتِ‌ دنیایِ‌ بی‌ تـو بیش‌ازوحشت‌ دنیای‌ فتنه‌ زده‌ی‌ امروز است! ❤️ 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
اولش‌ با یه‌ شباهت‌ شروع شد... عکس ڪامپیوترش‌ شھید‌ رسول‌ خلیلی بود بھش‌ گفتم‌ چقدر تو‌ خودخواهی محمدرضا‌ خستھ‌ شدیم‌ از‌ بس‌ دیدیمت‌ چرا‌ عڪس‌ خودتو‌ گذاشتی صفحھ‌ ڪامپیوترت؟ گفت‌ دیدی اشتباه گرفتی این‌ عڪسِ من‌ نیست‌ شھید‌ رسول خلیلیِ‌ :) 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
وَاغفِرلَنا ما تعلَمُ منّا و ما لا نَعلَمُ... و هر گناهی که ما می‌دانیـم و نمی‌دانیـم ببخـش..!💚 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
4_5891123404009902981.mp3
14.24M
در دل حیفا و تلاویو به زودی شور رجز خواندن ما دیدن دارد
۱۳ آبان ۱۴۰۲
سرگشته چون کبوتر گم‌کرده آشیان الاّ به بام دوست نباشد نشست ما... 🍃♥️صلی‌الله‌علیک‌یا اباعبدالله 🍃♥️صلی‌الله‌علیک‌یا اباعبدالله 🍃♥️صلی‌الله‌علیک‌یا اباعبدالله 🍃♥️صلی‌الله‌علیک‌و رحمه الله و برکاته 🤚 🕊❤️‍🩹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۱۳ آبان ۱۴۰۲
مولای من یقین دارم که بعد از ایمان،صبر و شجاعت اهل غـ♡ـزه دیگر هیچ چیزی در این جهان مرا شگفت زده نخواهد کرد! المستغاث بک یا صاحب الزمان 💚 🤲 به جبل الصبر عالم سیدتنا الزینب(س) اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 .
۱۳ آبان ۱۴۰۲
🍃حضرت نور من خودم را نمی‌شناسم، عیب‌هایم را نمی‌شناسم و راه رسیدن به تو را نمی‌شناسم. من سراپا پرم از "نمی‌شناسم"ها هستم و تو روی زمین تنها کسی هستی که می توانم امید داشته باشم "نمی‌شناسم"هایم را به "می‌شناسم" بدل کنی. آقا! مرا از بند این جهل متراکم رها کن که ظلمتش زندگی‌ام را سیاه چال کرده. شبت بخیر حضرت نور! 🌙✨🌟 🌹@tarigh3
۱۳ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۳ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آبان ۱۴۰۲
مولای‌من 🍂💫 انگار انتظار به پایان نمی رسد درد فراق یار به درمان نمی رسد... تقویم پیش میرود اما بدون تو فــصلی بجز خزان و زمستان نمیرسد... صبحتون مهدوی💚🌤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۱۴ آبان ۱۴۰۲
・پـدرم گفت اگر خـــٓــادم این خانـه شوی ・هـمه زنــدگی و آخـرتـت تـضمیــن است ・از خدا خدا خـواستـه‌ام تـــٓــا بـشوم بیـمــــٓــارت ・بس که داروی شفاخـانه تو شیرین است صبحتون، راهتون و عاقبتتون حسینی ♥️🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۱۴ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از نبرد تن به تن نیروهای فلسطینی محافظ غزه با گروهک تروریستی اسرائیل در حال انتشار است در این فیلم یکی از مدافعان درباره جنایات رژیم و کشتار زنان و کودکان حرف میزند. نبرد آغاز میشود مواضع رژیم در هم میشکند خانه هایی مردم غزه که داخلش لانه کرده اند شناسایی و عناصر رژیم در آنجا هلاک شده و سپس نیروهای مقاومت وارد تونل ها شده و معرکه خارج میشوند...
۱۴ آبان ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرکنسول اسراییل برای مظلوم‌نمایی و توجیه جنایاتشون در غزه بلند شده رفته دانشگاه هاروارد ولی همینکه شروع به سخنرانی کرده تمام دانشجویان پلاکاردهایی در دفاع از مردم غزه و کشتار وحشیانه‌ی ۴۰۰۰ کودک بالا بردن و سالن رو ترک کردن. اون وقت ۴ تا اسکل وطنی برای اینا ماله میکشن
۱۴ آبان ۱۴۰۲
۱۴ آبان ۱۴۰۲
[WWW.FOTROS.IR]ma1402050202.mp3
8.2M
روضه ی حضرت علی اصغر گوش بدیم به یاد کودکان غزه بلکه آروم بشیم 😔
۱۴ آبان ۱۴۰۲