eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
938 دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ثواب سلام بر امام حسین علیه السلام از راه دور، برابربا هزارحج ....👆👆👆 السلام علیک یا اباعبدلله ، السلام علیک ورحمت الله وبرکاته بعددمااحاط به علمه 💚 ثواب نشرباهزارااان صلوات تقدیم به حضرت وتمام حسینیان عالم و به فرج ِحضرت ولیعصر «صلوات الله و سلامه علیهم به عدد علمه » .
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۹۵ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸
🍂 🔻 گلستان یازدهم/ ۹۶ زهرا پناهی / شهید چیت سازیان نوشته بهناز ضرابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔸 تنم سست و کرخت شده بود اما درد داشتم. برگشتم به پشت سرم به دیوار روبه رو، جایی که علی آقا ایستاده بود، نگاه کردم و با بغض گفتم: «علی جان ممنون باورم نمیشه؛ چه زود راحت شدم. تو هم باهام بیا. خواهش می‌کنم تنهام نذار! دلم برات تنگ شده!» از اتاق عمل بیرون آمدیم. علی آقا را کنارم احساس نمی‌کردم. گریه ام گرفت. اشک، جلوی چشمهایم را تار کرد. گفتم: «علی جان، این همه تحمل کردم بعد از رفتنت بغضم رو قورت دادم و جلوی اشکم رو گرفتم تا تنها یادگارت سالم به دنیا بیاد. ببین وظیفه م رو چه خوب انجام دادم. تنهام نذار! نروا من رو با خودت ببر علی. منم می‌خوام باهات بیام. به همین زودی خسته شده‌م. طاقت دوریت رو ندارم. کاش این قدر خوب نبودی! کاش اقلا اذیتم کرده بودی! یادم افتاد وقتی با او می‌خواستم به دزفول بروم گفت: «اونجا جنگه، شب و روز بمباران می‌شه، من همیشه پیشت نیستم. اونجا تنهایی تحمل داری؟» با خوشحالی گفتم آره! اقلاً اونجا زود به زود می‌بینمت. اگر در تمام دوران زندگی ام لحظات خوش و شیرینی وجود داشته باشد، بی شک همان پنج ماه و نیمی است که با علی آقا در دزفول زندگی کردیم. دی ماه سال ۱۳۶۵ بود و اوج بمباران و موشک باران دزفول و اهواز. علی‌آقا گفت: «با من می آی؟» زود گفتم: «یعنی می‌شه؟» شبانه وسایل ضروری زندگیمان را دوتایی جمع کردیم؛ چرخ خیاطی و اتو و قابلمه و بشقاب و وسایل آشپزخانه و یک چمدان لباس و خرت و پرتهای دیگر. صبح روز بعد همان وسایل ضروری را گذاشتیم پشت آهوی خردلی که در اختیارش بود و به طرف دزفول حرکت کردیم. در این بیست و هفت سال چقدر به آن روزها فکر کرده ام. اصلا هر وقت دلم هوای علی آقا را می‌کند ناخودآگاه یاد دی ماه ۱۳۶۵ و دزفول می افتم. واقعاً هم که تمام زندگی من و علی آقا همان روزها بود. لذت دیدن درختان نارنج و پرتقال، عطر دل انگیز برگهای درخت لیمو و اکالیپتوس، هوای مطبوع و فرح بخش آن زمستان تا امروز که این خاطرات را برایتان تعریف می‌کنم با من است. اصلاً آن ماه های اول بعد از شهادت علی آقا کار هر روز و هر شبم این بود؛ ساعت ها پتویی روی صورتم می‌کشیدم و بدون اینکه بخوابم چشم‌هایم را می‌بستم و آن خاطرات را مثل یک فیلم سینمایی توی ذهنم تکرار می‌کردم؛ بدون کم و کاست. اگر هم این فیلم به بهانه ورود کسی یا پیش آمدن کاری متوقف می‌شد، در ساعات بعد و در همان حالتی که گفتم سعی می‌کردم به ادامه مرور خاطراتم بپردازم. مثل آن شب در بیمارستان فاطمیه همدان. در حالتی بین خواب و بیداری که از عوارض ناشی از آمپولهای مسکنی بود که بعد از زایمان به من تزریق شده بود گفتم که دلم می‌خواست علی آقا پیشم باشد. مثل تمام زنهای زائو دلم برای همسرم پر می‌کشید. دوست داشتم او بود. عجیب دلم برایش تنگ شده بود. همان شب هم از روی دلتنگی پتوی نازک بیمارستان را که بوی بتادین و الکل و دارو می‌داد روی سرم کشیدم و چشمهایم را بستم و شروع کردم به یادآوری ماجرای ورودمان به دزفول. عاشق این تکه از خاطراتم هستم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
23.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا ورودی بهشت رو دیدین؟ ✨ صلی الله علیک یا ابا عبدالله ✨
معمولا تولد هر کسی که میشه رفیق صمیمی هاشو دور خودش جمع می کنه.. عشق دلم ؛ صمیمی نبودیم که نبردی مون کربلا....؟!❤️‍🔥😭😭 کاش امشب ما هم کربلا بودیم💔😭 (ع)
9.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَباعبداللھ...حُسَیْن ❤️ نآمِ‌شیرینِ‌توبابُغض‌گِرِه‌خور‌ده‌حُسِین روزِ‌میلادِ‌تو‌هَم‌شادَم‌و‌هَم‌گِریانَم…🕊️💔
🍃امام غریب من اگر چه مأموم خوبی برایت نبودم؛ اما وقتی می‌بینم کاسبانی از نام و مرام تو دکانی برای خودشان دست و پا کرده‌اند، همۀ وجودم می‌شود آتش. روی پیشانی‌شان نام تو را حک می‌کنند و زبانشان را به نام تو عادت می‌دهند و از مسیر رسیدن به تو حرف می‌زنند؛ اما جز به خویشتن نمی‌اندیشند و جز برای رسیدن به دنیا دست و پا نمی‌زنند. به نام تو و به کام خودشان شعار می‌دهند و دل مردم را به سوی خویش می‌کشند. مردمِ از همه جا بی‌خبر هم به قصد تو به آنها نزدیک می‌شوند؛ اما به خدمت نفسانیت کاسبان نام تو در می‌آیند. حالم از این بازار بی‌مروت و این کاسبان نامرد به هم می‌خورد؛ التماس می‌کنم اگر روزی خواستم پا به این بازار بگذارم و یکی از همین کاسبان بشوم، در دم پایم را بشکن. شبت بخیر امام غریب!🌙 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🌿 پروردگارا! این دست‌های خالی برای من است و فضل بی‌کران از آن توست. این نگاه‌های ملتمسانه، تمام دارایی من است و هر چه مهر و لطف است، از آن تو. این بنده‌ی کوچک عذرخواه را به درگاهت بپذیر، که شکسته، اما فقط دل به تو بسته. 🌟🌿 🌹@tarigh3