چقدر آدم باید قوی باشه!☺️
خدا اینجور آدما رو خیلی میپسنده! خیلی خوشش میاد🌸
کنترل ذهن یعنی این!
اگه کسی توجه شما را به چیزی خواست جلب کنه، باید از شما #اجازه بگیره!😁
قدرت ذهن یعنی هر مقدار خواستی بتوانی درباره یه موضوع فکر کنی
هر قدر خواستی... یه ساعت یا دو ساعت؟
باشه من دو ساعت وقت میذارم در مورد این موضوع فکر کنم!☺️
کنترل ذهن یعنی بتونی به یه موضوع، #عمیق فکر کنی نه سطحی!
ما نمیگیم روی چی فکر کن!
حتما هم لازم نیست فقط به خدا و عبادت فکر کنیا!
یه داستان کوتاهی بگم:
یه نفر از مرتاض های هندی اومده بود پیش علامه...
از اون کسانی که مثلا آدم ها رو میذاشت روی یه سینی و از سطح زمین بلند میکرد. یه بنده خدایی میگفت که من با چشم خودم دیدم اون رو.
اون مرتاض اومده بود قم و بعضی طلبه ها گفتن ببریمش پیش علامه!
اومدن پیش علامه و گفتند یه کسی هست قدرتهایی داره و اینا... یه بار بیاریمش پیش شما؟
استاد گفت: نه برای چی آخه!
خلاصه اینا هم انقدر اصرار کرده بودن تا بالاخره علامه اجازه دادن...
اما آخرش علامه گفته بود که شما اون مرتاض رو خواستید بیارید ولی من کاری بهش ندارم و باید به کارای نوشتن بپردازم!!
بعد اون آقا رو آوردن پیش علامه و بهش گفته بودند ببین یکی از آدمهای قوی ما ایشونه...
اون مرتاضه گفته بود حالا ببینید من چیکارش میکنم!😏
بعد اومد و نشست یه کناری، حضرت علامه هم کنار میز کوچکی مینوشت....
یه سلام و علیکی کردن...
بعد این مرتاضه هی نگاه میکرد به علامه و...
ما که نمیدونستیم چی میگذره، چه امواجی داره رد و بدل میشه...😐😁
بعد علامه هر چند وقت یکبار سرش رو بلند میکرد و یه نگاه میکرد به این مرتاضه،
اینم آه، و فریاد میکشید و پرت میشد یه طرف و یه کارهایی میکرد!!!
بعد از دو سه مرتبه که اینجوری شد، گفت: بابا این کیه من رو آوردید پیشش آخه؟😤😁
من تمام قدرت هام رو برای منصرف کردن فکر اینو از بین بردن تمرکز و توجهش بهکار میبرم، اما یه نگاه به من میکنه تمام زحمات منو به هدر میده!!
این قدرتی هست که یه مومن میتونه در اثر ایمان و تمرکز زیاد به دست بیاره!!
حالا بریم سراغ تمرینی که علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) دادن برای تمرکز...
در رساله الولایه، علامه طباطبایی میفرماید:
مکان خلوتی را انتخاب کن که هیچ مشغول کننده ای از قبیل نور، صدا، و غیره در آنجا نباشد، سپس طوری بنشین که مشغول به کاری نشوی و حواست پرت نشود و چشمانت را بسته نگه دار!
آنگاه صورتی را مثلاً صورت «الف» یا یکی از اسماء الله را در خیال خود مجسم کن که کاملاً توجهت به آن معطوف شود و هوشیار باش که هیچ صورت خیالی وارد محوطه صورت«الف» نشود!!
در این هنگام که ابتدای کار است درمیابی که صورتهای خیالی دیگر مزاحم تو شده و ذهن تو را میخواهند تاریک و مشوش نمایند،
صورتهایی که بسیاری از آنها قابل تشخیص و شناسایی از یکدیگر نیست...
صورتهایی که افکار روزانه و شبانه و مقاصد و خواسته های توست‼️
حتی این افکار چه بسا درباره ی این باشد که یک ساعت بعد با کی ملاقات داری، یا فلان شخص را ملاقات خواهی کرد یا فلان عمل را انجام خواهی داد..
این در حالی است که تو در خیال خود فقط به صورت «الف» نظر داری و به آن توجه میکنی...
و این تشویش مدتی با تو خواهد بود و تداوم خواهد داشت!
پس اگر چند روزی به تخلیه و پاکسازی این خیالات مزاحم اقدام نمایی،
بعد از مدتی مشاهده میکنی آن خیالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم میشود،
و خیال نیز نورانی میشود...
رفیق هر روز این کار رو حدود ۱۰ دقیقه انجام بده..
و تمرین هم کن!!
انقدر تمرین کن تا بعد از چند روز به طور کامل بتونی خیال و ذهن خودت رو پاک کنی!!
منتظر نشین که یه معجزه ای اتفاق بیفته😕
تلاش کن ، تلاش...☺️
وقت بذار! تمرین کن!
ان شاءالله به زودی به قدرت تمرکز بالایی میرسی...
کسی که این دوره رو به خوبی انجام بده، خیلی از بیماری های روحیش هم از بین میره!
بیماری هایی مثل افسردگی و وسواس و استرس و ترس و...
ان شاءالله که مورد استفادتون قرار بگیره😉
نیاید بگید خیلی سخته! یه راه های آسون تر بدید!😐
نگفتم که برو اتم رو بشکاف؟!☺️😂
میگم یه جا بشین و ده دقیقه به یه چیز خاص فکر کن. مثلا یه حرف الف!
واقعا از این آسون تر نمیشه گفت!😉😊
AUD-20201025-WA0016.mp3
11.48M
روضه شهادت آقا حسن عسکری
حاج صادق آهنگران
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !...
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ .
ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست
✨﷽✨
✅ بسیار جالب و خواندنی
🏠 خانه خریدن امام زمان (عج) برای مستاجر تهرانی؛
📌 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند.
مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها.
ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم...
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم .
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست...
نشسته باز خیالت کنارِ من اما
دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟
📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به #کریم_پینه_دوز
اللهم عجل لولیک الفرج
#بیا_تا_جوانم_بده_رخ_نشانم💔
💗 #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج 💗#عید_بیعت