🌏 از کجا بدانم خیری در من هست و خدا هنوز مرا دوست دارد ؟
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیكَ خَيْراً فَانْظُرْإِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِیكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِیكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ
:
امام باقر (ع) فرمود: هر گاه خواهى بدانى در تو خیرى هست، بدلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن دارد، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست دارد و در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کسى همراه دوست خود است. (و با او محشور شود)
اصول کافى جلد3 صفحه: 192 روایة: 11
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 محکم ترین دستاویز ایمان چیست ؟
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِى الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى فِیمَا أَعْلَمُ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُدْرِكٍ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِى اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِى اللَّهِ وَ تَوَالِى أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّى مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ
ترجمه :
رسول خدا صلى الله علیه و آله باصحابش فرمود: کدامیک از دستاویزهاى ایمان محکمتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضى از آنها گفتند: نماز و برخى گفتند: زکاة و بعضى گفتند: روزه و برخى گفتند: حج و عمره و بعضى گفتند: جهاد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر یک از اینها را که گفته فضیلتى است، ولى جوابش پرسش من نیست. محکمترین دستاویزهاى ایمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و پیروى اولیاء خدا و بیزارى از دشمنان خداست.
اصول کافى جلد3 صفحه: 190 روایة: 6
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏نتیجه دوستی و دشمنی با شیعیان واقعی
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِحُبِّكُمْ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُبْغِضُكُمْ وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ بِبُغْضِكُمُ النَّارَ
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: شخصى شما (شیعه) را دوست دارد و نمىداند شما چه عقیده دارید، خدا او را بسبب دوستیش با شما ببهشت برد، و شخصى شما را دشمن دارد و نمىداند شما چه عقیده دارید، خدا او را! بسبب دشمنیش با شما بدوزخ برد.
اصول کافى جلد3 صفحه: 192 روایة:10
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 ثمره چهل روز بندگی خالص خدا ...
بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ يَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ يَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِى الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِى قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ كَذلِكَ نَجْزِى الْمُفْتَرِینَ فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ ص إِلَّا ذَلِیلًا
امام باقر (ع) فرمود: هیچ بندهئى چهل روز ایمانش را بخداى عزّوجلّ خالص نگرداند یا فرمود: هیچ بندهئى ذکر خدا را چهل روز نیکو انجام ندهد جز آنکه خداى عزّوجلّ او را نسبت بدنیا زاهد سازد و درد و داروى دنیا را باو بنماید، پس حکمت را دلش ثابت کند و زبانش را بآن گویا سازد سپس تلاوت فرمود: (((کسانیکه گوساله پرستیدند، بزودى خشم پروردگارشان با ذلت در زندگى دنیا بآنها برسد، افترا بندان را اینگونه جزا مىدهیم 152 سوره 7))) از اینرو هیچ بدعت گزارى را نبینى، جز اینکه ذلیل است، و هیچ افترا زننده بخدا و پیغمبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم را نبینى جز اینکه ذلیل است.
اصول کافى جلد3 صفحه: 27 روایة:6
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 محال است نظام علی و معلولی داخل در بحث جبر و تفویض قرار گیرد
تمام اعمال ما یا مربوطند به یک سری علت های خارجی و یا یکسری علت های داخلی ، که همین علت های داخلی هم نشان از خلقت و علت الهی دارد !
و به واقع نمی توانیم معلولی را خارج از علت الهی بدانیم چون هر چه هست معلول و مخلوق خداست و همه به هم مربوطند و اصلا اختیار به این معنا که من کاری را انجام بدهم که هیچ ربطی به خدا نداشته باشد این یعنی یک خدایی در مقابل خدای دیگر ! خدایی که اراده می کند در حالیکه اراده او تحت اشراف خدای دیگر نیست !
درحالی که ما تنها یک خدا داریم و آن خدا بر تمام مخلوقات اشراف کامل دارد .
و همچین اختیار در نظام علی و معلولی هستی را از هم می پاشاند ! پس نمی شود که مثلا من کاری را انجام دهم که هیچ ربط و اثری از جهان هستی بر عمل من نگذارد و من بی ربط به آنها آن عمل را انجام داده باشم !
خب وقتی اختیار به این معنا اصلا محل است پس نظام علی و معلولی در کردار و رفتار ما هم کسی به آن نمی تواند جبر بگوید ، چون جبر در مقابل اختیار است و وقتی جبر نباشد اختیار هم معنایی نمی دهد ! البته اختیار و جبر درست است که که در نظام علی و معلولی موجودات داخل نمی شود اما ما اختیار و جبر را در یک معنای دیگر قبول می کنیم ! ما انسان مجبور را کسی می خوانیم که مثلا تفنگ روی سرش باشد و نتواند کاری را که می خواهد انجام دهد و انسان آزاد و مختار را کسی می دانیم که تفنگ روی سرش نباشد و اما اگر بخواهیم بگوییم انسان به خاطر شرایط محیطی و اب و هوایی و ژنتیکی و خانوادگی و ادب و تربیت و ... مجبور است ، این بر می گردد به همان نظام علی و معلولی که اگر غیر این نباشد هستی از هم می پاشد ! و اصلا جبرو اختیار به این معنا را ما نمی پذیریم چون اصلا اختیاری وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد و اصلا محال است که موجود باشد که حالا جبر آن را بخواهیم بپذیریم یا نپذیریم !
بله انسانی که تفنگ روی سرش نباشد مختار است و انسانی که مستقیم کسی او را اجبار نمی کند او هم مختار است و از این معنا و نگاه هم جبر است و هم تفویض و ما این را می پذیریم .
همان حرفی که اهل بیت ما زده اند که امر دایر است بین جبر و اختیار ... .
اما در جواب این سوالی که خدا چرا این گونه تدبیر کرده ، چرا یک جور دیگری تدبیر نکرده انشالله در پست بعدی در خدمتتان هستم ! ما در این پست فقط می خواهیم بگوییم که درک این سوال هیچ ربطی به مجبور بودن و یا مختار بودن انسان ندارد ! و ما به نگاه نظام علی و معلولی هیچ انسان و هیچ کرداری از او را نمی توانیم داخل قائده جبر و تفویض قرار دهیم چنانکه قبلا توضیح دادیم .
(از دوستان به خاطر سنگینی مطلب عذرخواهی می کنم ، یک کتاب بحث مفصل را که باید در ابواب مختلف آن را شکافت و شرح داد را در یک پست کوچک تقدیم کردم امید است برای خواص سودمند باشد )
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌏 خیر و شر همه آفریده خداوند هستند و همه از حق و عین وجود اند و جور دیگری نمی تواند که باشد ، که ما بشینیم دور هم بگوییم چرا اینجور است چرا آنجور ؟ یا چون این جور نیست یا چون این جور هست پس خدا مثلا ظالم است یا خدا عادل !
طبق نظام علی و معلولی خلقت باید بپذیریم خیر و شر ، عقل و جهل ، تاریکی و نور ، بهشت و جهنم ، مومن و کافر همه آفریده خداوند هستند و اگر ظالم می توانست اراده کند تا دست از ظلم و خباثت بکشد ، این را می کرد ! و اگر مومن نمی ترسید و خدا را فراموش می کرد و از عاقبت هلاکت هراسی نداشت و آنگونه می دید که ظالم و کافر می بیند او نیز به مانند کافر و ظالم عمل می نمود !
اما این سخن به این معنا نیست که کافر بخواهد آدم شود و یا مومن بخواهد کافر شود و در این مسیر تلاش کند خدا او را کمک نکند ! همین خواست و اراده آنها در وجودشان به معنای خواست و اراده خداوند است ! و ما نمی توانیم بگوییم آیا او مجبور است یا دیگری مختار ؟ چون در پست قبل عرض کردیم ، در نظام علی و معلولی صحبت از جبر و اختیار دروغ و باطل است و اصلا جای چنین بحثی نزد هیچ عاقلی وجود ندارد .
آری من می توانم مثلا ناعاقلانه با عین حالی که می دانم ، آتش سوزان است ، دستم را درون آتش کنم و دستم آتش نگیرد ، دست من آتش می گیرد و می سوزد و بعد بگویم من مجبور بودم و خواست الهی این بود که دست من بسوزد ، خیر با عقلی که خداوند به من مومن داده است ، من می توانم خوب و بدم را تشخیص دهم که دستم را روی آتش نگذارم ! البته من مختارم به این کار ، اما شاید به خاطر روکم کنی که یک علت درونی است دستم را به نشانه نترس بودنم داخل آتش کنم و دست من بسوزد و من هم اصلا نشان ندهم که دست من سوخته است ! آری من اینجا هم آزادم و مختارم چون کسی روی سرم تفنگ نگذاشته است ! اما در نظام علی و معلولی رفتار من باید با این شرایط این اتفاق می افتاد و معنای قضای الهی دقیقا همین است ! اما آیا من نمی توانم شرایط یا به عبارتی مقدرات را عوض کنم ؟ بله اگر من عاقل باشم و عقل در وجودم باشد شرایط را عوض می کنم و دنبال این روکم کنی های بیهوده نمی روم ! اما اگر خدا به من عقل نداده باشد ، مثلا در چهارشنبه سوری می روم و با کلی ترقه های انفجاری خودمو یک عده دیگر هم به آتش می کشم ! آری اگر خدا به من عقل دهد و من بفهمم رفتارم را عوض می کنم اما اگر نفهمم و کلی انسان دیگر هم بگویند بفهم باز من نفهمم ، به نظر شما من خودم را چگونه اصلاح کنم و کلا من نفهمم ؟ آیا باز چون من کلا انسان نفهمی هستم مجبورم که نفهمم ؟ خیر چون در نظام علی و معلولی جبر و اختیار معنا نمی دهد ! باید بپذیرم خلقت خدا اینگونه است یک کسی عاقل است و دیگری وجودش از جهالت است !
اما هم جاهل و هم عاقل به نسبت عقل و جهلشان و شرایط علی و معلولیشان می توانند به قله های عقلانیت و یا به قهقرای جهالت دست یابند ... .
اما اینکه چرا خدا اینگونه آفریده و یکی را جاهل و دیگری را عاقل ...
چرا شرایط برای یکی این شد که عاقل شود و دیگری شرایط این شد که جاهل شود ، یا اصلا درون طرف عاقل است و یا درون شخص جاهل !
حقیقت این است که حالا با دست خود یا با دستان دیگری یا با شرایط مخفی و علنی خدا عقل کلیست که همه چیز را آنگونه که حق است آفریده است .
یعنی به عبارتی این عالم وجود نمی توانست جور دیگری آفریده می شد !
خدا دلبخواهی چون خدا بوده و زورش را داشته که عالم را روی هوا و هوسش که نیافریده است ، تمام این عالم از اول تا آخر همه در لوح محفوظ قبل از نظام خلقت در قالب قضای الهی بوده اند ، یعنی وجود هر کس مشخص است ! یعنی مثلا من علیرضا فرزند حسن ، یک موجودم با این ویژگی ها ، من ، من هستم و با دیگری کلا متفاوتم ! نمی توانم بگویم مثلا چرا من حضرت علی نشدم ! حضرت علی با وجود با عظمتشان آن وجودند و هیچ وجودی نمی توان حضرت علی باشد و آن وجود متعلق به خود ایشان است !
همیشه ۱۴ معصوم ، ۱۴ معصوم بوده اند ، ۵ تن آل عبا ، ۵ تن بوده اند و من علیرضا فرزند حسن همینم که در واقع هستم و راه فراری وجود ندارد ! یا من چرا زن نشدم یا چرا فرشته یا جن یا حیوان ؟ و اصلا این پرسش هایی که چرا خدا مرا به وجود اورد چرا اینگونه نیافرید چرا یک جور دیگر مرا می آفرید ، چرا من خدا نیستم ، چرا من رهبر نیستم ؟ چرا من پولدار نیستم ، چرا من فقیر هستم همه این سوالات به خاطر جهل ما به نظام هستی است ! باید قبول کنیم من شخص خاصی مختص به خودم هستم که همیشه بودم و وجودی بهتر از این نمی توانستم داشته باشم و من دقیقا همینی هستم که هستم ! البته به میزان عقل و خرد و شرایطی که خدا به من داده می توانم خودم را تغییر دهم،اما آیا شرایط و محیط و عالم می گذارد،که مثلا من در رفتارو اخلاق چنان شوم که امام صادق بود؟آیا اصلا من در اراده و تلاشم ثابت قدم می مانم که لااقل یک سلمان فارسی دوم شوم الله اعلم؟
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 دو پر خورند که هیچ گاه سیر نشوند
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْهُومَانِ لاَ یَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اِقْتَصَرَ مِنَ اَلدُّنْیَا عَلَی مَا أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إِلاَّ أَنْ یَتُوبَ أَوْ یُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ اَلْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ اَلدُّنْیَا فَهِیَ حَظُّهُ.
امیر المؤمنین علیه السلام گوید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: دو پرخورند که سیر نشوند: دنیا طلب و علم طلب ، کسی که از دنیا بآنچه خدا برایش حلال کرده قناعت کند سالم می ماند و کسی که دنیا را از راه غیر حلالش بدست آورد هلاک گردد مگر اینکه توبه کند و بازگشت نماید، (مال حرام را بصاحبش برگرداند) و کسی که علم را از اهلش گرفته و بآن عمل کند نجات یابد و کسی که منظورش از طلب علم مال دنیا باشد بهره اش همانست (و در آخرت بهره ندارد).
نشانی: الکافی , جلد ۱ , صفحه ۴۶
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 عاقبت دوست حضرت موسی
امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:
حضرت موسى بن عمران يك برادر دينى داشت،كه موسى او را دوست مىداشت و اكرام و احترامش مىنمود،روزى شخصى نزد وى آمد و گفت:(حاجت و مشكلى دارم) كه علاقهمندم (در بارۀ آن) با پادشاه ستمگر سخنى بگوييد- آن ستمگر يكى از پادشاهان بنى اسرائيل بود-.
آن دوست حضرت موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ اظهار داشت:به خدا سوگند! او را نمىشناسم و تا كنون چيزى از او نخواستهام.
آن شخص گفت:ضررى برايت نيست،شايد كه خداوند عزيز به واسطه شما حاجت مرا بر آورده نمايد.
پس قلبش رقيق گشت و به همراه او حركت كرد- بدون آن كه حضرت موسى نسبت به اين جريان آگاه باشد- و بر آن پادشاه وارد شد؛و چون پادشاه ايشان را ديد،او را تجليل كرد و كنار خود نشانيد،سپس حاجت آن شخص را مطرح نمود و پادشاه آن را بر آورده كرد.
مدّتى نگذشت كه پادشاه مورد طعنه قرار گرفت و از دنيا رفت و اهل مملكت در تشييع جنازهاش شركت كردند و در سوگ او بازار بسته شد.
از قضاى روزگار آن جوان- برادر حضرت موسى- نيز در همان روز وفات يافت؛و (از خصوصيّات او اين بود كه) هرگاه وارد منزل خود مىشد درب خانه را مىبست و كسى به او دست رسى نداشت،فقط هر وقت حضرت موسى كارى با او مىداشت در را باز مىكرد و بر او وارد مىشد.
مدّت سه روز حضرت موسى او را فراموش كرد و چون روز چهارم بيادش افتاد خود را سر زنش كرد و گفت:سه روز است كه برادرم را فراموش كردهام،سپس آمد و در را گشود،چون وارد شد،او را مرده ديد در حالتى كه جانورانى بر بدن او حمله كرده و زيبايىهاى صورتش را نابود كردهاند.
چون او را با چنان حالت مشاهده نمود گفت:اى پروردگارا! مردم را بر جنازه دشمنت گرد آوردى،ولى دوستت را اين چنين مرداندى و جانوران را بر او مسلّط كردى كه زيبايىهاى صورتش را نابود كنند؟!
خداوند فرمود:اى موسى! دوست مؤمن من از اين ستمگر حاجتى را در خواست كرد و او نيز حاجتش را بر آورده كرد،لذا اهل مملكتش بر جنازۀ او حضور يافته و بر او نماز خواندند تا مجازات كار خيرش باشد و چون از دنيا برود نزد من حسنهاى نداشته باشد كه بخواهم پاداش دهم.
و ليكن بر اين جوان مؤمن جانورانى را مسلّط نمودم تا زيبايىهاى صورتش را نابود كنند،به جهت مراجعه و در خواستش از ستمگرى كه مورد رضايت من نبود،تا چون از دنيا مىرود ديگر گناهى برايش نزد من نمانده باشد.
منبع : کتاب المؤمن ج ۱، ص ۱۷
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 اکرام خداوند به مومن به سبب گناهانش
امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:
همانا خداوند تبارك و تعالى هنگامى كه از مقدّراتش چنين باشد كه بندهاى را اكرام نمايد؛چنانچه در پيشگاه خداوند گناهى داشته باشد،به مريضى مبتلايش مىنمايد، پس اگر انجام نگرفت مبتلايش مىكند به نياز؛و چنانچه باز هم تحقّق نيافت به سختى مرگ و جان دادن مبتلايش مىكند.
ولى اگر در مقدّرات او،بندهاى (در اثر اعمال و گفتارش) سزاوار اهانت باشد در حالتى كه حسنات و كارهاى شايستهاى داشته باشد،خداوند او را در سلامتى كامل قرار مىدهد؛و يا روزيش را توسعه مىبخشد؛و يا سكرات مرگ و جان دادن را برايش آسان مىنمايد (تا جبران حسناتش گردد و پس از مرگ حسنهاى نداشته باشد) .
منبع : المؤمن ج ۱، ص ۱۸
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 سنت خدا در پاداش به مومن و عقوبت کافر در دنیا چگونه است ؟
امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:
خداوند تبارك و تعالى فرموده است:سوگند به عزّتم! من بندهاى را از دنيا نمىبرم كه بخواهم مورد رحمت خود قرارش دهم مگر آن كه هر سيّئه و خطايى كه داشته باشد از بين مىبرم،يا به وسيلۀ تنگى و سختى در معاش؛و يا به وسيلۀ مرض و بلا در جسدش؛و يا به وسيلۀ خوف و ترسى كه بر او وارد مىسازم؛و چنانچه چيزى باقى مانده باشد مرگ و جان دادن را بر او سخت مىگيرم.
و حضرت نيز فرمود:خداوند فرموده است:سوگند به عزّتم! خارج نمىكنم از دنيا بندهاى را كه بخواهم عذابش كنم مگر آن كه تمامى حسناتش را به توسعه در معاش؛و يا صحّت و سلامتى در جسمش،يا ايمنى در زندگيش،مكافات و پاداش مىدهم،پس اگر چيزى باقى مانده باشد مرگ و جان دادن را بر او آسان مىگيرم.
منبع : المؤمن ج ۱، ص ۱۸
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 داستان موسی ع و دو شکارچی
ابن ابى عمير از بعضى از اصحابش به طور مرفوعه نقل نموده است:
روزى حضرت موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر ساحل دريا قدم مىزد،ديد يك نفر شكارچى آمد و به عنوان سجده براى خورشيد بر زمين افتاد و سخنانى مشركانه گفت،سپس تور ماهيگيرى خود را به دريا انداخت و (پس از لحظهاى) آن را پُر از ماهى بيرون آورد؛و دو مرتبه به دريا انداخت و همانند اوّل پُر از ماهى بيرون آورد،همچنين مرتبه سوم تا آنكه احساس كفايت كرد و رفت.
سپس شخص ديگرى آمد،وضوء ساخت و نماز خواند؛و پس از حمد و ثناى خدا، تور خود را به دريا انداخت و چيزى در آن نيامد،مرتبه دوّم نيز انداخت و چيزى عايدش نشد،تا مرتبه سوّم يك ماهى كوچكى به تور افتاد (آن را بيرون آورد و) شكر و سپاس بجاى آورد و رفت.
حضرت موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ اظهار داشت:اى پروردگار! آن بندهات آمد و به تو كفر گفت و براى خورشيد عبادت كرد و سخن شرك بر زبان جارى نمود و تور خود را به دريا انداخت و پُر از ماهى بيرون كشيد،تا سه مرتبه چنين كرد و تورش پُر از ماهى گشت و احساس بىنيازى كرد و رفت؛و اين بندۀ مؤمن آمد،وضو ساخت و نماز خواند و پس حمد و ثنا تور خود را به دريا انداخت و چيزى عايدش نگشت،تا مرتبه سوّم كه يك ماهى كوچك گرفت و شكر تو را بجاى آورد رفت!!
خداوند به موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وحى فرستاد:اى موسى! به سمت راست خود نگاه كن، هنگامى نگاه كرد آنچه را كه خداوند براى بنده مؤمن آماده و مهيّا نموده بود آشكار شد، سپس به موسى گفته شد:سمت چپ خود را نگاه كن،همين كه نگاهش افتاد آنچه را كه براى بنده كافر آماده گشته بود ظاهر گشت.(منظور پاداش و جزای اخروی است) سپس خداوند فرمود:اى موسى! آنچه را به اين كافر دادم سودى برايش ندارد؛ و آنچه از ديگرى منع نمودم ضررى برايش نخواهد داشت.
حضرت موسى عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:اى پروردگار! حقّ است كه هر كه تو را شناخت راضى و خشنود باشد به آنچه كه انجام مىدهى.
نشانی: المؤمن ج ۱، ص ۱۹
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 نیازمندی بشر به قانون الهی ، برای رسیدن به عدالت و در نتیجه اثبات حقانیت اسلام
وقتی آدمی برای پاسخگویی به امیال ، احساسات و نیازات حیوانی و هیجانی خود ، حد و مرز و قانون درستی نداشته باشد ، این انسان با خودخواهی هایش به خود و به حقوق دیگران آسیب می زند .
تنها با وجود خدا و قانون الهی و مشاهده آیات و اثرات وضعی اعمال در دنیا و پاداش بهشت و ترس از عذاب جهنم ، است که نفس افسارگسیخته انسان را می توان تسلیم و رام نمود . و الا اگر خدایی نباشد ، نظمی نباشد ، حکمتی نباشی ، آخرتی نباشد ، بهشت و جهنمی نباشد ، این دنیای کوتاه چه ارزشی دارد که من آنگونه که بخواهم زندگی نکنم و خواسته های شخصی ام را به دیگران و جامعه ترجیح ندهم !؟
پس روشن است که آیین اسلام که به معنای تسلیم بودن در برابر حق است و تنها از حق و حقوق دفاع می کند ، با گذاشتن قوانین محدود کننده برای کنترل خواسته های نفسانی ، نه تنها به آدمی ظلم نمی کند بلکه خواستار نابودی هر گونه ستم کاری و شقاوت ورزی روی زمین است که همگی از خودخواهی های انسان سرچشمه می گیرد ، خود محوری ها و خود بینی هایی که انقدر این خود در وجود انسان بزرگ می شود که نمی گذارد حقیقت به طور کامل دیده شود .
پس به قطع می توان گفت وجود چنین دین و مکتبی برای ایجاد عدالت و جامعه ای سالم از ناحیه خداوند برای هدایت بشر واجب است و همین نیاز آشکار انسان به قانون الهی ، مدعایی دیگر برای نشان دادن حقانیت اسلام برای قلب های سالم و بیدار است .
البته مسلما افراد خودخواه و خدانشناس پذیرای چنین کلامی نیستند و نخواهند بود ، چنانچه به وفور در اطرافمان می بینیم و شاهد هستیم چنین انسان هایی با باور خدا نشناسی به نفع خود و منافع خود ، خیلی خوب اعمال نادرستشان را با مغالطه و سفسطه بازی توجیه می کنند و به آن مهر تایید می زنند ، در صورتی که اگر کس دیگری همین فعل را بر سر خودشان بیاورد ، آن را محکوم می کنند ...
خب از چنین موجودات دوپایی با چنین احوالات ضد و نقیضی کاملا روشن است که در آن واحد حتی همین کلام را هم چون به ضرر منطق خودشان است با ادله های موهوم و واهی با بازی کردن الفاظ مثل آب خوردن نفی و انکار می کنند و اصلا ککشان هم نخواهد گزید !
پس نمی توان ملاک حقانیت این نوشتار را با ترازوی دید چنین انسان های خودخواهی که چون خود خودخواهند و از خودخواهی دفاع می کنند ، قرار داد .
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi