#حرف_حق
🌏 ثمره و میوه خداشناسی اخلاق الهی است
انسان حق جو ، حق طلب و حق خواه در واقع عاشق حقیقت است ! او برای شناخت حقیقت و راه باطل تلاش می کند و در صدد احقاق حق و نابودی باطل کوتاهی نمی کند ! وقتی انسان هایی را دید که چه قدر در اعمال و رفتار و کردارشان به حق نزدیکند و خودش را با آنان مقایسه نمود و دید چه قدر وجودش از باطل لبریز است ، به خاطر عشق به حق و نفرتش از باطل در راه نزدیک شدن به اوصاف نیک بندگان خوب خدا و تمرین سبک زندگی آنها و کنار گذاشتن عادت های بد قبلی ، همه نوع فعالیتی انجام می دهد .
مگر میشود عاشق و طالب خدا در درونش ، باطل و شرک و جهالت ببیند و بتواند آن را تحمل کند و آن را به حال خودش بگذارد ؟
انسان هایی که تا دیروز در اندیشه هایشان برای فرار از باطل ، تمام وقت در طلب حقیقت ، به جستجو و تحقیق و پژوهش و کنکاش و مجاهدت های عقلی می پرداختند ، امروز بعد از شناخت حق ، با نگاه به انسان هایی که از سردمداران حقیقت بودند ، ذلیلانه و خاشعانه خودشان را خالی از هر گونه حقیقتی یافتند و در طلب قرب و نزدیکی به احوالات آنها روز و شب در حال تلاش و کوشش شدند ... .
حق جویی که همه را ببیند و حق را در همه کس جستجو کند ، اما خودش را نخواهد ببیند و بی آنکه خودش و راهش را در ترازوی بندگان خاص خدا درآورد ، خود را حق بشمارد به این انسان حق جو و حق طلب نمی گویند ! چون خودش نیز بخشی از این حقیقت است ، چگونه طالب حق همه را می بیند اما خودش و راهش را نمی خواهد ببیند تا میزان حق و باطلش را بسنجد تا بتواند کاستی ها را در خود جبران کند و به خدا نزدیک تر بگردد ؟
@tarighatezendegi
#حرف_حق
🌏 چه عاملی انسان را از معرفت و شناخت به خدا دور می کند ؟
ثمره و میوه خداشناسی و نظام فکری مبتنی بر لا اله الا الله ، اخلاق الهی است . چگونگی اخلاق الهی را باید در پیامبر و اهل بیتش که از همه خداشناس ترند جستجو کرد پس هر کس که ادعای خداشناسی داشت باید او را با پیامبر و اهل بیتش مقایسه نمود، که چه قدر در کردار و اخلاق به ایشان نزدیک است و به آنها شباهت دارد .
خیلی فرق است بین انسانی که بزرگ ترین هدفش در زندگی حقیقت و راستی باشد با انسانی که هدفش هر خواسته دنیایی و مادی باشد جز خواست و مشیت خداوند ... .
امیال ، غرایز و احساسات و نیازمندی های مادی ، حیوانی ، جسمانی و زمینی ما ، که راحت طلبی ، تن پروری و لذت گرایی و رفاه و آسایش را از ما مطالبه می کنند ، اگر به خودی خود و بدون تربیت اسلامی رها شوند ، نمی گذارند و نمی خواهند که ما در صورت تداخل بین منافع شخصی ، مادی و دنیایی با حقوق الهی ، ایثار و از خودگذشتگی را سرلوحه کارمان قرار دهیم و خواست خدا را بر همه چیز مقدم بداریم . یعنی به عبارت روشنتر ، مانع درست اندیشیدن مبتنی بر خداشناسی ، امیال حیوانی ماست ! و تا حکومت امیال و غرایز در انسانی که راه خداشناسی را آغاز کرده است باشد ، این انسان در وقتی که باید خودش و علمش را نشان دهد ، نمی تواند و بر خلاف موازین الهی عمل می کند .
پس عاملی که جهالت را در ما تثبیت می کند حتی اگر به زبان و عقل هم بگوییم که هیچ معبودی بالاتر از خداوند یکتا نیست ، فرمانبری و اطاعت از خواسته های نفس و تسلیم بودن نزد اوامر دنیاست .
بله علم و عقل و محوریت خدا در وجود انسان وقتی سالم می ماند ،که نفس اماره تحت کنترل عقل باشد و بدون تربیت و بدون سبک زندگی درست اسلامی این امر امکان پذیر نیست ! ...
پس به صرف دانستن و بدون تربیت و کنترل نفس انسان خداشناس نمی شود .
کسی می تواند به یقین بگوید که من لا اله الا الله را شناختم که در عمل لا اله الا الله را به جریان بیاندازد . چگونه کسی که در عمل تسلیم هوای نفس و بازی های دنیاست و خدا را فراموش می کند و از یاد می برد و ارزشی برای او قائل نیست می تواند بگوید که من یگانگی و بزرگی خدا را شناختم ؟ اگر تو واقعا می دانی که خدا از همه بزرگ تر است پس چرا با دنیا زدگی و بندگی دنیا جوری عمل می کنی که او را از همه کوچک تر می بینی ؟ اگر هیچ کس جز خدا نزد تو بزرگ نیست پس تو باید بنده او باشی و خواست او را اجرا کنی ، چرا اطاعت از هر کس و هر چیز می کنی جز خدا ؟ تو که ادعای توحید و خداشناسی می کنی ؟ پس شناخت واقعی لا اله الا الله در اخلاق ، رفتار و کردار انسان خودش را نشان می دهد .
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 علت وجوب امام در بین مردم با مهر تایید امام صادق (ع)
جمعى از اصحاب که حمران و ابن نعمان و ابن سالم و طیار در میانشان بودند خدمت امام صادق علیه السلام بودند و جمع دیگرى در اطراف هشام بن حکم که تازه جوانى بود، نیز حضور داشتند، امام صادق علیه السلام فرمود: اى هشام: گزارش نمىدهى که (در مباحثه) با عمروبن عبید چه کردى و چگونه از او سؤال نمودى؟ عرض کرد: جلالت شما مرا مىگیرد و شرم مىدارم و زبانم نزد شما بکار نمىافتد، امام صادق علیه السلام فرمود: چون بشما امرى نمودم بجاى آرید. هشام عرض کرد: وضع عمروبن عبید و مجلس مسجد بصره او بمن خبر رسید، بر من گران آمد، بسویش رهسپار شدم، روز جمعهاى وارد بصره شدم و به مسجد آنجا در آمدم، جماعت بسیارى را دیدم که حلقه زده و عمروبن عبید در میان آنهاست، جامه پشمینه سیاهى بکمر بسته و عبائى بدوش انداخته و مردم از او سؤال مىکردند، از مردم راه خواستم، بمن راه دادند تا در آخر مردم بزانو نشستم: آنگاه گفتم: اى مرد دانشمند من مردى غریبم، اجازه دارم مسألهاى بپرسم؟ گفت: آرى. گفتم: شما چشم دارید گفت: پسر جانم این چه سؤالى است، چیزى را که مىبینى چگونه از آن مىپرسى؟!! گفتم: سؤال من همین طور است.گفتم: بپرسم، گفتم شما چشم دارید؟ گفت: آرى، گفتم: با آن چکار مىکنید؟ گفت: با آن رنگها و اشخاص را مىبینم، گفتم بینى دارید؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مىکنى گفت: با آن مىبویم، گفتم: دهن دارید؟ گفت آرى گفتم: با آن چه مىکنید؟ گفت: با آن مزه را مىچشم گفتم: گوش دارید؟ گفت آرى گفتم: با آن چه مىکنید؟ گفت: با آن صدا را مىشنوم گفتم: شما دل دارید گفت آرى گفتم: با آن چه مىکنید گفت: با آن هر چه بر اعضاء و حواسم در آید، تشخیص مىدهم، گفتم مگر با وجود این اعضاء از دل بىنیازى نیست؟ گفت، نه، گفتم چگونه؟ با آنکه اعضاء صحیح و سالم باشد (چه نیازى بدل دارى)؟ گفت پسر جانم هر گاه اعضاء بدن در چیزیکه ببوید یا ببیند یا بچشد یا بشنود تردید کند، آنرا بدل ارجاع دهد تا تردیدش برود و یقین حاصل کند، من گفتم: پس خدا دل را براى رفع تردید اعضاء گذاشته است؟ گفت: آرى، گفتم: دل لازمست و گرنه براى اعضاء یقینى نباشد گفت: آرى گفتم، اى ابا مروان (عمروبن عبید) خداى تبارک و تعالى که اعضاء ترا بدون امامى که صحیح را تشخیص دهد و تردید را متیقن کند وانگذاشته، این همه مخلوق را در سر گردانى و تردید و اختلاف واگذارد و براى ایشان امامى که در تردید و سرگردانى خود به او رجوع کنند قرار نداده. در صورتیکه براى اعضاء تو امامى قرار داده که حیرت و تردیدت را باو ارجاع دهى؟ او ساکت شد و بمن جوابى نداد، سپس بمن متوجه شد و گفت: تو هشام بن حکمى؟ گفتم: نه گفت: از همنشینهاى او هستى؟ گفتم: نه گفت: اهل کجائى؟ گفتم: اهل کوفه، گفت: تو همان هشامى. سپس مرا در آغوش گرفت و بجاى خود نشانید و خودش از آنجا بر خاست و تا من آنجا بودم سخن نگفت، حضرت صادق علیه السلام خندید و فرمود: این را کى بتو آموخت؟ عرضکردم: آنچه از شما شنیده بودم منظم کردم، فرمود بخدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسى مىباشد.
اصول کافى جلد 1 صفحه: 238 روایة: 3
✍ قبل از این حدیث متوجه حدیث دیگری شدم که در همان قسمت آمده بود که قرآن به تنهایی نمی تواند حجت باشد ، چون خیلی از مذاهب که دارای عقاید گوناگونند به قرآن استناد می کنند و از این قرآن معانی متفاوتی را می توان به ذائقه های مختلف بیرون آورد ، پس باید حجتی در کنار قرآن باشد که تفسیر و فهم درست از آن را به ما بدهد ، و اگر هر کسی بخواهد بگوید من خودم با عقل خودم می گویم حرف قران چه هست و نیازی به مرجع هدایت ندارم که نمی شود ! براستی کدام عقل و سر ، راست می گوید و خداوند همان را تایید می کند !؟ پس می بینید که نیاز به تایید خدا داریم و خداوند هم با انتصاب امامان از قبل و بیان تعدادشان و اسامی اشان و مشخصاتشان ، آنان و راهشان و سخنانشان را کاملا تایید کرده است .
و این گونه است که بدون تمسک به امام ، داعش ، اسلام رحمانی ، اسلام انگلیسی ، اسلام سلطنتی و اسلامی که همه چیز در آن آزاد است و هر چه می خواهی بکن فقط دلت پاک باشد و انواع و اقسام اسلام های متفاوت به عدد انسان ها و هرچیزی که فکر کنید یا نتوانید درک کنید ساخته می شود .
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 کسی که باور کند زمین هیچگاه خالی از هدایت خدا نمی شود ، امامت ۱۲ معصوم و حقانیت مرجعیت و ولایت فقیه را می پذیرد و خودش را خادم بی چون و چرای امت حزب الله قرار می دهد .
انسانی که باور دارد بهر حکمتی آفریده شده است و دنیا نمی تواند به خودی خود پاسخ گوی آن حکمت باشد و انسان هم بدون هدایت و دست خداوند توانایی فهم آن را ندارد لذا زمین خالی از حجت و پرچم الهی را در هیچ زمان نمی تواند قبول کند ، چنین انسانی که دانست خداوند از طریق پیامبران خود یکی پس از دیگری این پرچم هدایت را روی زمین در دست گرفتند تا به پیامبر خاتم محمد مصطفی رسید و ایشان در کنار قرآن مفسر و هدایت کننده امت اسلام بودند، بعد از رحلت پیامبر نیز برای تفسیر درست از قرآن و هدایت و رهبری بشر ، همان طوری که قرآن آن روز بدون رهبر و امام نمی توانست حجت قرار بگیرد ، امروز نیز بدون امام منصوب از ناحیه خدا حجت قرار نمی گیرد ! و وقتی که دید و شنید که در روایت های متعدد از راویان حدیث امامیه ، تعداد و نام و مشخصات امامان بیان شده است ، به جای شک و تردید ، آن را حجت و برهانی بر صدقیت راه آنان بر خلاف اهل تسنن می خواند و می گوید جای شگفت آنجا بود که خداوند آنها را از قبل معرفی نمی کرد ! زیرا که اگر چنین نمی شد کج روی ها و انحرافات از سوی مسلمانان محتمل بود و این خودش برهانی بر اثبات راه امیرالمومنین است .
آن انسان پس از آن وقتی خودش را در جامعه فعلی و در عصر غیبت می نگرد و با چشم هایش می بیند که به راستی چگونه مذهب تشیع علیه باطل و شیطان بزرگ می ایستد و مجاهدت می کند و علما و شهدایی که پای این مکتب بوده اند چگونه انسانیت توحیدی را به نمایش می گذارند ، این گونه می شود که می گوید اگر من توانستم در این عصر ، حق و باطل را بشناسم و آن را از هم تمییز دهم همه را مدیون این امت واحده و قدرت اسلام مهدوی هستم !
و برای این که بداند حرف و سخن امامان چه هست و نیست و تکلیف او در نزد خداوند چه هست ، رجوع به همان علمایی می کند که قبل از او ، با خدماتشان او را به سمت اسلام حق ، اسلام ۱۲ امامی کشیده اند ! راه همان شهدایی را می رود که به خاطر اینکه حق نابود نشود و قدرت کاملاً به دست طاغوت و استکبار نیفتد و پرچم خدا روی زمین باقی بماند چه خون ها داده اند و چه مجاهدت ها که نکرده اند ... .
آخر او چه حرفی بالاتر از آنها دارد بزند ، اویی که هدایت شده همین دستگاه امام زمانی هست ...
لذا خاضعانه راه آنها را راه امام غایبش می بیند ، که راهی روشن تر از آن ها نیست ، و در فروع دین و اصول دین با آنها هم پیمان می شود و سعی می کند که در همه حال فرمان پذیر آنها باشد !
اما در این بین می بیند که امروز پرچم ولایت در غیبت امامش ، بعد از امام خمینی که اکثریت بالاتفاق مراجع عظمای تقلید در داخل و خارج از ایران ایشان را ولی فقیه خود می دانند ، امروز امام خامنه ای ولی فقیه اوست ! و می بیند چگونه امت حزب الله که جز راستی و درستی قدمی بر نمی دارد ، در کل جهان همه گوش به فرمان او هستند ! و با این اوصاف چگونه می تواند راهی را برگزیند که با حزب الله متفاوت باشد و کسی را ولی خودش بداند که پرچم حق امروز ، او را به ولایت قبول ندارند ، آخر راهی که با راه حزب الله که راه حق است اگر باشد ، متفاوت است و راه متفاوت و جدای راه حق ، جز باطل چه می تواند باشد ؟ اگر آن راه حق است پس باید همراه و هم مسیر امت حزب الله باشد و آن راه هم چیزی جز تقلید و فرمان بری از ولایت فقیه نیست پس دیگر چه راهی باقی می ماند جز راه حزب الله ، که او در انتخابش در شک و تردید باشد ؟
و وقتی با چشمانش می بیند ، آنهایی که ادعای حق بودن کردند و چگونه در مقابل ولی فقیه ایستادند و چگونه راه بطلان و شقاوت را پیش گرفتند و چگونه با حزب الله دشمن شدند و سخن نگفتند و اقدامی انجام ندادند مگر به ضرر اسلام و به سود دشمنان اسلام ، چگونه راه آنها را به راه حق تشخیص دهد حال آنکه بطلانشان آشکار است ؟
پس همان طور که مشاهده کردید ، شیعه و پیرو واقعی امامت که پرچم خدا روی زمین را در هر زمانی پذیرفته است ، از تمسک به مرجعیت و ولایت فقیه و اطاعت پذیری شانه خالی نمی کند ، زیرا اگر غیر آن را انجام دهد باید با دشمنان حزب الله که خدا و دست هدایت خدا را روی زمین خالی می دانند و از اساس آن را انکار می کنند و راه ظلم و ستم را در پیش گرفته اند هم پیمان شود !
✍علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 پیامبر و امامان معصوم از اعمال نیک و بد ما با خبرند !
عَلِيٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الزَّيَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّيَّاتِ وَ كَانَ مَكِیناً عِنْدَ الرِّضَا ع قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع ادْعُ اللَّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَيْتِی فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِی كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ قَالَ فَاسْتَعْظَمْتُ ذَلِكَ
فَقَالَ لِی أَ مَا تَقْرَأُ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ((وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)) [۱] قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع [۲]
ترجمه :
عبدالله بن ابان زیات که نزد حضرت رضا علیهالسلام منزلى داشت، گوید به آنحضرت عرضکردم: براى من و خانوادهام بدرگاه خدا دعا بفرما. فرمود: مگر من دعا نمىکنم؟! بخدا که اعمال شما در هر صبح و شام بر من عرضه میشود، عبدالله گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم، امام فرمود: مگر تو کتاب خداى عزوجل را نمىخوانى که فرماید؟ ((بگو (اى محمد) در عمل بکوشید که خدا و رسولش و مؤمنان کردار شما را مىبینند)) بخدا که آن مؤمن على بن ابیطالب است.
[۱] توبه آیه ۱۰۵
[۲] اصول کافى جلد 1 صفحه: 319 روایه: 4
@tarighatezendegi
🌏 از کجا بدانم خیری در من هست و خدا هنوز مرا دوست دارد ؟
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِیكَ خَيْراً فَانْظُرْإِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِیكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِیكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ
:
امام باقر (ع) فرمود: هر گاه خواهى بدانى در تو خیرى هست، بدلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن دارد، در تو خیر است و خدا هم ترا دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست دارد و در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کسى همراه دوست خود است. (و با او محشور شود)
اصول کافى جلد3 صفحه: 192 روایة: 11
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 محکم ترین دستاویز ایمان چیست ؟
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِى الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ يَحْيَى فِیمَا أَعْلَمُ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُدْرِكٍ الطَّائِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى الْإِیمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِى اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِى اللَّهِ وَ تَوَالِى أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّى مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ
ترجمه :
رسول خدا صلى الله علیه و آله باصحابش فرمود: کدامیک از دستاویزهاى ایمان محکمتر است؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضى از آنها گفتند: نماز و برخى گفتند: زکاة و بعضى گفتند: روزه و برخى گفتند: حج و عمره و بعضى گفتند: جهاد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر یک از اینها را که گفته فضیلتى است، ولى جوابش پرسش من نیست. محکمترین دستاویزهاى ایمان دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا و پیروى اولیاء خدا و بیزارى از دشمنان خداست.
اصول کافى جلد3 صفحه: 190 روایة: 6
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏نتیجه دوستی و دشمنی با شیعیان واقعی
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِحُبِّكُمْ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيُبْغِضُكُمْ وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ بِبُغْضِكُمُ النَّارَ
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: شخصى شما (شیعه) را دوست دارد و نمىداند شما چه عقیده دارید، خدا او را بسبب دوستیش با شما ببهشت برد، و شخصى شما را دشمن دارد و نمىداند شما چه عقیده دارید، خدا او را! بسبب دشمنیش با شما بدوزخ برد.
اصول کافى جلد3 صفحه: 192 روایة:10
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 ثمره چهل روز بندگی خالص خدا ...
بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ يَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ يَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِى الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِى قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ كَذلِكَ نَجْزِى الْمُفْتَرِینَ فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ ص إِلَّا ذَلِیلًا
امام باقر (ع) فرمود: هیچ بندهئى چهل روز ایمانش را بخداى عزّوجلّ خالص نگرداند یا فرمود: هیچ بندهئى ذکر خدا را چهل روز نیکو انجام ندهد جز آنکه خداى عزّوجلّ او را نسبت بدنیا زاهد سازد و درد و داروى دنیا را باو بنماید، پس حکمت را دلش ثابت کند و زبانش را بآن گویا سازد سپس تلاوت فرمود: (((کسانیکه گوساله پرستیدند، بزودى خشم پروردگارشان با ذلت در زندگى دنیا بآنها برسد، افترا بندان را اینگونه جزا مىدهیم 152 سوره 7))) از اینرو هیچ بدعت گزارى را نبینى، جز اینکه ذلیل است، و هیچ افترا زننده بخدا و پیغمبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم را نبینى جز اینکه ذلیل است.
اصول کافى جلد3 صفحه: 27 روایة:6
@tarighatezendegi
#شخصی
🌏 محال است نظام علی و معلولی داخل در بحث جبر و تفویض قرار گیرد
تمام اعمال ما یا مربوطند به یک سری علت های خارجی و یا یکسری علت های داخلی ، که همین علت های داخلی هم نشان از خلقت و علت الهی دارد !
و به واقع نمی توانیم معلولی را خارج از علت الهی بدانیم چون هر چه هست معلول و مخلوق خداست و همه به هم مربوطند و اصلا اختیار به این معنا که من کاری را انجام بدهم که هیچ ربطی به خدا نداشته باشد این یعنی یک خدایی در مقابل خدای دیگر ! خدایی که اراده می کند در حالیکه اراده او تحت اشراف خدای دیگر نیست !
درحالی که ما تنها یک خدا داریم و آن خدا بر تمام مخلوقات اشراف کامل دارد .
و همچین اختیار در نظام علی و معلولی هستی را از هم می پاشاند ! پس نمی شود که مثلا من کاری را انجام دهم که هیچ ربط و اثری از جهان هستی بر عمل من نگذارد و من بی ربط به آنها آن عمل را انجام داده باشم !
خب وقتی اختیار به این معنا اصلا محل است پس نظام علی و معلولی در کردار و رفتار ما هم کسی به آن نمی تواند جبر بگوید ، چون جبر در مقابل اختیار است و وقتی جبر نباشد اختیار هم معنایی نمی دهد ! البته اختیار و جبر درست است که که در نظام علی و معلولی موجودات داخل نمی شود اما ما اختیار و جبر را در یک معنای دیگر قبول می کنیم ! ما انسان مجبور را کسی می خوانیم که مثلا تفنگ روی سرش باشد و نتواند کاری را که می خواهد انجام دهد و انسان آزاد و مختار را کسی می دانیم که تفنگ روی سرش نباشد و اما اگر بخواهیم بگوییم انسان به خاطر شرایط محیطی و اب و هوایی و ژنتیکی و خانوادگی و ادب و تربیت و ... مجبور است ، این بر می گردد به همان نظام علی و معلولی که اگر غیر این نباشد هستی از هم می پاشد ! و اصلا جبرو اختیار به این معنا را ما نمی پذیریم چون اصلا اختیاری وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد و اصلا محال است که موجود باشد که حالا جبر آن را بخواهیم بپذیریم یا نپذیریم !
بله انسانی که تفنگ روی سرش نباشد مختار است و انسانی که مستقیم کسی او را اجبار نمی کند او هم مختار است و از این معنا و نگاه هم جبر است و هم تفویض و ما این را می پذیریم .
همان حرفی که اهل بیت ما زده اند که امر دایر است بین جبر و اختیار ... .
اما در جواب این سوالی که خدا چرا این گونه تدبیر کرده ، چرا یک جور دیگری تدبیر نکرده انشالله در پست بعدی در خدمتتان هستم ! ما در این پست فقط می خواهیم بگوییم که درک این سوال هیچ ربطی به مجبور بودن و یا مختار بودن انسان ندارد ! و ما به نگاه نظام علی و معلولی هیچ انسان و هیچ کرداری از او را نمی توانیم داخل قائده جبر و تفویض قرار دهیم چنانکه قبلا توضیح دادیم .
(از دوستان به خاطر سنگینی مطلب عذرخواهی می کنم ، یک کتاب بحث مفصل را که باید در ابواب مختلف آن را شکافت و شرح داد را در یک پست کوچک تقدیم کردم امید است برای خواص سودمند باشد )
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
🌏 خیر و شر همه آفریده خداوند هستند و همه از حق و عین وجود اند و جور دیگری نمی تواند که باشد ، که ما بشینیم دور هم بگوییم چرا اینجور است چرا آنجور ؟ یا چون این جور نیست یا چون این جور هست پس خدا مثلا ظالم است یا خدا عادل !
طبق نظام علی و معلولی خلقت باید بپذیریم خیر و شر ، عقل و جهل ، تاریکی و نور ، بهشت و جهنم ، مومن و کافر همه آفریده خداوند هستند و اگر ظالم می توانست اراده کند تا دست از ظلم و خباثت بکشد ، این را می کرد ! و اگر مومن نمی ترسید و خدا را فراموش می کرد و از عاقبت هلاکت هراسی نداشت و آنگونه می دید که ظالم و کافر می بیند او نیز به مانند کافر و ظالم عمل می نمود !
اما این سخن به این معنا نیست که کافر بخواهد آدم شود و یا مومن بخواهد کافر شود و در این مسیر تلاش کند خدا او را کمک نکند ! همین خواست و اراده آنها در وجودشان به معنای خواست و اراده خداوند است ! و ما نمی توانیم بگوییم آیا او مجبور است یا دیگری مختار ؟ چون در پست قبل عرض کردیم ، در نظام علی و معلولی صحبت از جبر و اختیار دروغ و باطل است و اصلا جای چنین بحثی نزد هیچ عاقلی وجود ندارد .
آری من می توانم مثلا ناعاقلانه با عین حالی که می دانم ، آتش سوزان است ، دستم را درون آتش کنم و دستم آتش نگیرد ، دست من آتش می گیرد و می سوزد و بعد بگویم من مجبور بودم و خواست الهی این بود که دست من بسوزد ، خیر با عقلی که خداوند به من مومن داده است ، من می توانم خوب و بدم را تشخیص دهم که دستم را روی آتش نگذارم ! البته من مختارم به این کار ، اما شاید به خاطر روکم کنی که یک علت درونی است دستم را به نشانه نترس بودنم داخل آتش کنم و دست من بسوزد و من هم اصلا نشان ندهم که دست من سوخته است ! آری من اینجا هم آزادم و مختارم چون کسی روی سرم تفنگ نگذاشته است ! اما در نظام علی و معلولی رفتار من باید با این شرایط این اتفاق می افتاد و معنای قضای الهی دقیقا همین است ! اما آیا من نمی توانم شرایط یا به عبارتی مقدرات را عوض کنم ؟ بله اگر من عاقل باشم و عقل در وجودم باشد شرایط را عوض می کنم و دنبال این روکم کنی های بیهوده نمی روم ! اما اگر خدا به من عقل نداده باشد ، مثلا در چهارشنبه سوری می روم و با کلی ترقه های انفجاری خودمو یک عده دیگر هم به آتش می کشم ! آری اگر خدا به من عقل دهد و من بفهمم رفتارم را عوض می کنم اما اگر نفهمم و کلی انسان دیگر هم بگویند بفهم باز من نفهمم ، به نظر شما من خودم را چگونه اصلاح کنم و کلا من نفهمم ؟ آیا باز چون من کلا انسان نفهمی هستم مجبورم که نفهمم ؟ خیر چون در نظام علی و معلولی جبر و اختیار معنا نمی دهد ! باید بپذیرم خلقت خدا اینگونه است یک کسی عاقل است و دیگری وجودش از جهالت است !
اما هم جاهل و هم عاقل به نسبت عقل و جهلشان و شرایط علی و معلولیشان می توانند به قله های عقلانیت و یا به قهقرای جهالت دست یابند ... .
اما اینکه چرا خدا اینگونه آفریده و یکی را جاهل و دیگری را عاقل ...
چرا شرایط برای یکی این شد که عاقل شود و دیگری شرایط این شد که جاهل شود ، یا اصلا درون طرف عاقل است و یا درون شخص جاهل !
حقیقت این است که حالا با دست خود یا با دستان دیگری یا با شرایط مخفی و علنی خدا عقل کلیست که همه چیز را آنگونه که حق است آفریده است .
یعنی به عبارتی این عالم وجود نمی توانست جور دیگری آفریده می شد !
خدا دلبخواهی چون خدا بوده و زورش را داشته که عالم را روی هوا و هوسش که نیافریده است ، تمام این عالم از اول تا آخر همه در لوح محفوظ قبل از نظام خلقت در قالب قضای الهی بوده اند ، یعنی وجود هر کس مشخص است ! یعنی مثلا من علیرضا فرزند حسن ، یک موجودم با این ویژگی ها ، من ، من هستم و با دیگری کلا متفاوتم ! نمی توانم بگویم مثلا چرا من حضرت علی نشدم ! حضرت علی با وجود با عظمتشان آن وجودند و هیچ وجودی نمی توان حضرت علی باشد و آن وجود متعلق به خود ایشان است !
همیشه ۱۴ معصوم ، ۱۴ معصوم بوده اند ، ۵ تن آل عبا ، ۵ تن بوده اند و من علیرضا فرزند حسن همینم که در واقع هستم و راه فراری وجود ندارد ! یا من چرا زن نشدم یا چرا فرشته یا جن یا حیوان ؟ و اصلا این پرسش هایی که چرا خدا مرا به وجود اورد چرا اینگونه نیافرید چرا یک جور دیگر مرا می آفرید ، چرا من خدا نیستم ، چرا من رهبر نیستم ؟ چرا من پولدار نیستم ، چرا من فقیر هستم همه این سوالات به خاطر جهل ما به نظام هستی است ! باید قبول کنیم من شخص خاصی مختص به خودم هستم که همیشه بودم و وجودی بهتر از این نمی توانستم داشته باشم و من دقیقا همینی هستم که هستم ! البته به میزان عقل و خرد و شرایطی که خدا به من داده می توانم خودم را تغییر دهم،اما آیا شرایط و محیط و عالم می گذارد،که مثلا من در رفتارو اخلاق چنان شوم که امام صادق بود؟آیا اصلا من در اراده و تلاشم ثابت قدم می مانم که لااقل یک سلمان فارسی دوم شوم الله اعلم؟
✍ علیرضا ساغندی
@tarighatezendegi
#حدیث
🌏 دو پر خورند که هیچ گاه سیر نشوند
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَنْهُومَانِ لاَ یَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اِقْتَصَرَ مِنَ اَلدُّنْیَا عَلَی مَا أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إِلاَّ أَنْ یَتُوبَ أَوْ یُرَاجِعَ وَ مَنْ أَخَذَ اَلْعِلْمَ مِنْ أَهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ أَرَادَ بِهِ اَلدُّنْیَا فَهِیَ حَظُّهُ.
امیر المؤمنین علیه السلام گوید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: دو پرخورند که سیر نشوند: دنیا طلب و علم طلب ، کسی که از دنیا بآنچه خدا برایش حلال کرده قناعت کند سالم می ماند و کسی که دنیا را از راه غیر حلالش بدست آورد هلاک گردد مگر اینکه توبه کند و بازگشت نماید، (مال حرام را بصاحبش برگرداند) و کسی که علم را از اهلش گرفته و بآن عمل کند نجات یابد و کسی که منظورش از طلب علم مال دنیا باشد بهره اش همانست (و در آخرت بهره ندارد).
نشانی: الکافی , جلد ۱ , صفحه ۴۶
@tarighatezendegi