eitaa logo
گذرگاه «انجمن علمی‌پژوهشی تاریخ‌جامعةالزهرا(س): قم»
990 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
136 ویدیو
304 فایل
گذرگاه «کانال‌انجمن‌علمی‌پژوهشی‌تاریخ‌جامعةالزهرا(س)؛ قم» 📜پل ارتباطی @tarikh_jz مالکیت فکری و محتوایی کانال، متعلق به انجمن علمی تاریخ جامعةالزهرا(س) است. انتشار فایل‌های صوتی، تصویری، عکس نوشته‌ها و پست‌ها صرفا با ذکر منبع بلامانع است.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅وی از یاران امام علی(ع) و امام حسین(ع) و از شاعران نامی شیعه بود. در منزلگاه عذیب الهجانات، چهار سوار از کوفه به امام حسین(ع) پیوستند، که طرمّاح راهنما و یکی از آنان بود. حرّ خواست مانع پیوستن آنان به امام(ع) شود، ولی امام(ع) آنان را یاران خود خواند و از آنان محافظت کرد. طرماح خبر شهادت قیس بن مسهّر را به امام(ع) رساند. او راهنمای کاروان امام حسین (ع)، از بیراهه به سمت کوفه بود و ضمن حرکت، اشعاری را در منزلت کاروانیان و مذمت بنی‌امیه و دشمنان امام حسین(ع) زمزمه می‌کرد. در طول مسیر طرماح به امام(ع) گفت : با شما یارانِ اندکی می‌بینم و همین لشکریان حرّ در مبارزه با شما پیروزند و من یک روز پیش از آمدن از کوفه، مردم انبوهی را دیدم که آماده جنگ با شما می‌شدند و من تاکنون چنین لشکر عظیمی ندیده بودم، تو را به خدا سوگند! اگر می‌توانی یک وجب جلو نروی، نرو. طرماح به امام(ع) پیشنهاد داد، به سوی قبیله من بیا، چرا که در آن‌جا کسانی هستند که تو را یاری کنند، او گفت بیست هزار طائی را برای جنگ خدمت امام(ع) می‌آورد. امام(ع) فرمود : 《خداوند تو و قبیله‌ات را جزای خیر دهد. ما و این گروه پیمانی بسته‌ایم که نمی‌توانم از آن باز گردم.》 طرماح سپس از امام(ع) اجازه خواست تا طعامی یا هیزمی به خانواده‌اش برساند و بازگردد؛ ولی او در راه بازگشت، زمانی که به عذیب الهجانات رسید، خبر شهادت امام حسین(ع) را شنید. 📚منابع : ۱)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۷۹ ۲)رجال طوسی، ص۷۰، ۱۰۲ ۳)اختصاص شیخ مفید، ص۱۳۸ ۴)وقعة الطف ابی مخنف، ص۱۷۴ ۵)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص ۴۹ حسین (ع) # محرم http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
✅ضحاک بن عبدالله مشرقی از جمله یاران امام حسین (ع) است که با حضور در کربلا و سپس فرار از صحنه نبرد روز عاشورا، انتقاداتی را بعدها بین تحلیل‌گران و مورخین شیعی به علت تنها گذاشتن امام (ع) و اهل بیتش برانگیخته است. طبری نقل کرده است ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کردند. امام حسین (ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند، وقتی آنان عذر خواستند امام(ع) علت عدم همراهی‌شان را جویا شد. مالک بن نضر گفت : من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام(ع) را مشروط قبول کرد و گفت : من هم فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی در کنارت نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم. امام(ع) پذیرفت. ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او وقتی که دید سپاه بنی امیه به دستور عمر بن سعد اسب‌های یاران امام(ع) را هدف  قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام(ع)، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت(ع) هم در حق او دعا کردند و فرمودند : «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل بیت رسول(ص)، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.» ابومخنف از عبدالله بن عاصم الفائشی به نقل از ضحاک بن عبدالله مشرقی آورده است : «وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمیباقی نمانده‌اند، خدمت ابا عبدالله(ع) آمدم و گفتم :  یابن رسول الله(ص)! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت(ع) فرمود : آری، من بیعت خود را از تو برداشتم ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت : من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم. پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ۱۵ نفر از اصحاب عمر سعد به تعقیبش پرداختند تا اینکه ضحاک به دهکده‌ای نزدیک ساحل فرات رسید و آنجا توقف کرد. کثیر بن عبدالله شعبی و ایوب بن مشرح حیوانی وقیس بن عبدالله صایدی از تعقیب‌کنندگان او را شناختند و با حمایت و کمک تعدادی از بنی تمیم که آنان نیز از  تعقیب‌کنندگان بودند، ضحاک را از کشته شدن رهایی دادند. 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۱۷ ۲)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۷ ۳)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۷۳ ۴)مقتل ابی مخنف، ص۳۵۶ حسین (ع) # محرم http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
🔹عبدالله اهل کوفه و از قبیله ازد بود. 🔹وی از اصحاب امام علی(ع) بود و در جنگ‌های جمل و صفین حضور داشت. 🔹او در جنگ جمل چشم چپش را و درجنگ صفین چشم راستش را در رکاب حضرت علی(ع) از دست داد. 🔹وی از خصیصین و هواداران جدّی امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود. 🔹در زمان امام حسین(ع) در قیام مسلم بن عقیل(ع) از حامیان وی به شمار می‌رفت. 🔹او در کربلا حضور نداشت و به خاطر سالخوردگی و نابینایی، توفیق یاری امام حسین(ع) را نیافت. 🔹اما هنگامی که سرهای شهیدان کربلا را به همراه اسیران اهل بیت(ع) وارد کوفه کرده و عبیدالله بن زیاد برای زهر چشم نشان دادن به مخالفان و اظهار پیروزی و شادمانی در شهادت امام حسین(ع) و یارانش در واقعه کربلا، در مسجد کوفه برای مردم سخنرانی کرد و به مقام شامخ امیرمؤمنان(ع) و امام حسین(ع) اسائه ی ادب و بی‌حرمتی کرد و گفت : 《الحمدُلله الذی اظهَر الحقَ و اهلَه، و نصَر امیرَالمُؤمنین یزیدَ بنَ معاویهَ و حزبَه، و قتَلَ الكذّابَ ابنَ الكذّابَ، الحسینَ بنَ علی و شیعتَه》 🔸خدای را سپاس که حق و اهلش را ظاهر کرد، امیرالمومنین یزید بن معاویه و حزبش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو حسین بن علی و پیروانش را کشت. این حرف با عکس العمل شدید عبدالله بن عفیف مواجه شد. و هنوز سخن ابن زیاد تمام نشده بود که عبدالله بن عفیف اعتراض کرد و گفت : 《یابنَ مَرجانَة، انَّ الكَذّابَ ابنَ الكَذّابَ أنتَ و ابوُك و الذی ولَّاك و أبوه! یابنَ مَرجانَة، أتقتلونَ أبناءَ النَبیّین، و تُكلِّمونَ بِكَلامِ الصدّیقین؟!!》 🔸ای پسر مرجانه! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و آن کسی که تو را والی کوفه کرد. ای پسر مرجانه! آیا فرزندان پیامبر(ص) را می‌کُشی و در مقام صدیقان قرار می‌گیری و سخن می‌گویی؟!! ابن زیاد دستور داد او را دستگیر کنند. او با سردادن شعاری طایفه‌اش را به کمک فراخواند، و بستگانش او را از مجلس بیرون بردند. ابن زیاد که از این حادثه خشمگین شده بود، بعد از اینکه از مسجد روانه دارالعماره شد، فرمان داد که بروید این نابینای ازدی را، که خداوند دلش را همانند چشمش کور گرداند، نزد من بیاورید. شب هنگام اطرافیان ابن زیاد خانه‌اش را محاصره کردند. آنها به زور وارد خانه شدند و عبدالله با اینکه نابینا بود با آنها جنگید و دخترش صفیه او را به جنگ با آنان راهنمایی می‌کرد. سپس او را دستگیر کرده و نزد عبیدالله بن زیاد بردند. گفتگویی بینشان صورت گرفت. عبدالله در آخر گفت که پیش از آن‌که تو از مادر متولد شوی من از خداوند درخواست شهادت را به دست ملعون ترین و مغضوب‌ ترین افراد می‌نمودم، ولی آن وقت که چشمم را از دست دادم نومید گردیدم و اینک سپاس می‌گویم خداوندی را که پس از نومیدی مرا به مقصودم رساند و به من نشان داد که دعای گذشته‌ام به اجابت رسیده است. ابن زیاد بسیار خشمگین شد و دستور داد که گردنش را زدند و بدنش را در کنّاسه کوفه در جایی به نام سبخه، به دار آویختند. 🔹او اولین شیعه‌ای بود که در کوفه پس از واقعه عاشورا کشته شد. 📚منابع : ۱)انساب‌الاشراف بلاذری، ج۳، ص۲۱۰ ۲)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۸۳ ۳)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۸ ۴)ریاحین الشریعه، ج۶، ص۳۶۵ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۰ ۶)اللهوف ابن طاووس،ص۲۰۶ حسین (ع) # محرم http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
✅پس از واقعه عاشورا، وقتی کاروان اسرای کربلا به کوفه برده شدند، در دروازه‌های شهر، امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و حضرت ام کلثوم(س) با مردم سخن گفتند. پس از واقعه عاشورا، اسیران به همراه عمر بن سعد و لشگریان، وقتی شب‌ هنگام به کوفه رسیدند، عبیدالله دستور داد کاروان مدتی در بیرون کوفه توقف کند تا مقدمات ورودشان فراهم شود. صبح روز بعد طبل‌ها به صدا درآمد و بنا به فرمان رسمی حکومت، مردم برای جشن پیروزی بر قیام‌کنندگان علیه حکومت، آماده شده بودند. اسیران اهل بیت(ع) عصمت و طهارت سوار بر چهل شتر بدون جهاز، در محاصره لشگریان عمر سعد وارد کوفه شدند، و جمعیت زیادی از مردم برای تماشا از خانه‌ها بیرون آمدند؛ و این فرصت خوبی بود که خاندان امام حسین(ع) تا پیش از اینکه وارد کاخ عبیدالله شوند، به روشنگری مردم و تشریح نهضت عاشورا بپردازند. پس امام سجاد(ع) شروع به قرائت خطبه کردند : 🔷《أَیُّها النّاسُ! مَنْ عَرَفَني فَقَدْ عَرَفَني و مَنْ لَمْ یَعْرِفْني فَأنا عليُّ بْنُ الحُسَیْنِ(ع) المَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْل وَ لا تِرات! اَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِیَ عِیالُهُ، اَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَکَفى بِذلِکَ فَخْراً. اَیُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّکُمْ کَتَبْتُمْ اِلى اَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ اَعْطَیْتُمُوهُ مِنْ اَنْفُسِکُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثاقَ وَ الْبَیْعَة ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَکُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِکُمْ وَ سَوْاهً لِرَاْیِکُمْ، بِاَیَّةِ عَیْنِ تَنْظُرُونَ اِلى رَسُولِ اللهِ(ص) یَقُولُ لَکُمْ : قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَکْتُمْ حُرْمَتِی، فَلَسْتُمْ مِنْ اُمَّتِی؟》 ♦️ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، می‌شناسد و هر کس نمی‌شناسد (بگویم) که من علی فرزند حسینم که در کنار فرات او را کشتند بی آنکه خونی طلبکار باشند و قصاصی خواهند، من پسر آن کسم که حرمت او شکستند و مال او تاراج کردند و عیال او را به اسیری گرفتند، من پسر آن کسم که او را به زاری کشتند و این فخر ما است! ای مردم شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا در خاطر دارید سوی پدر من نامه نوشتید و او را فریب دادید و پیمان و عهد و میثاق بستید و باز با او کارزار کردید و او را بی یاور گذاشتید؟ هلاک باد شما را! چه توشه ای برای خود پیش فرستادید! و زشت باد رأی شما! به کدام چشم به روی پیغمبر(ص) نظر می‌افکنید وقتی با شما گوید عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید، پس، از امت من نیستید؟ راوی(حزیم) می گوید : صدای مردم به گریه بلند شد و به یکدیگر می گفتند هلاک شدید و نفهمیدید! پس علی بن الحسین(ع) در ادامه فرمود : 🔷《رَحم اللهُ اِمرأًٌ قَبِلَ نَصیحَتی و حَفِظَ وَصیّتی فِی اللهِ و فی رَسُولِه(ص) و فی أهلِ بیتِه(ع)، فإنّ لَنا (فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَة حَسَنَة)》 ♦️خدای رحمت کند آن که نصیحت من را بپذیرد و وصیت مرا محض خدا و رسول(ص) و خاندان وی نگه دارد! «فان لنا فی رسول الله(ص) اسوة حسنة». روای می گوید : همه کوفیان حاضر گفتند : یابن رسول الله! ما فرمانبرداریم و پیمان تو را نگاه داریم، دل به جانب تو داریم و هوای تو در خاطر ماست، خدای تو را رحمت فرستد! فرمان خویش بفرمای که ما جنگ کنیم با هر که جنگ تو خواهد و آشتی کنیم با هر کس تو با او صلح کنی و قصاص خون تو را از آنها که بر تو و ما ستم کردند بخواهیم. و امام سجاد(ع) در ادامه خطاب به آنان فرمود : 🔷《هَیْهات! اَیُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَکَرَةُ! حِیلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ شَهَواتِ اَنْفُسِکُمْ، اَتُرِیدُونَ اَنْ تَاْتُوا اِلَیَّ کَما اَتَیْتُمْ اِلى آبایِی مِنْ قَبْلُ؟ کَلاّ وَ رَبِّ الرّاقِصاتِ اِلى مِنى! فَاِنَّ الْجُرْحَ لَمّا یَنْدَمِلْ، قُتِلَ اَبِی بِالاَْمْسِ وَ اَهْلُ بَیْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ یُنْسِنِی ثُکْلَ رَسُولِ اللهِ(ص) وَثُکْلَ اَبِی وَ بَنِی اَبِی وَ جَدِّی، شَقَّ لَهازِمی وَ مَرارَتُهُ بَیْنَ حَناجِرِی وَ حَلْقِی، وَ غُصَصُهُ تَجْرِی فِی فِراشِ صَدْرِی، وَ مَسْاَلَتِی اَنْ لا تَکُونُوا لَنا وَ لاعَلَیْنا.》 ♦️هیهات! ای بی وفایان مکار! میان شما و شهوات حایل آمد، می خواهید همان اعانت که پدران مرا کردید همان گونه مرا هم اعانت کنید؟ هرگز چنین نخواهد شد. سوگند به پروردگار آن زخم که دیروز از کشتن پدرم و اهل بیت وی بر دل من رسید هنوز بهتر نشده و التیام نیافته است، و هنوز داغ پیغمبر (ص) فراموش نگشته و داغ پدرم و فرزندان پدر و جدم موی رخسار مرا سپید کرده است و تلخی آن میان حلقوم و حنجره‌ی من است و اندوه آن در سینه‌ی من مانده است، و خواهش من این است نه با ما باشید و نه بر علیه ما! 📚منابع : ۱)الاحتجاج طبرسى، ج ۲،ص ۱۱۷- ۱۱۹ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص ۱۱۲- ۱۱۳ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۹۲ @tarikh_j
✅☘ یاران امام حسین(ع) در صحرای کربلا: نام یک غلام سیاه چهره ای به چشم می خورد که به جهانیان ثابت کرد که معرفت حجّت الهی به صورت نیکو نیست بلکه طینت پاک می خواهد و بس! نامش《جَون بن حُوَی 》 است. او فردی سیاه پوست اهل نوبه (منطقه‌ای در آفریقا) بود. او ابتدا غلام فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که حضرت امیرالمؤمنین(ع) او را به ۱۵۰ دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به رَبذه تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر در سال ۳۲ هجری به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین(ع) و بعد از شهادت آن حضرت(ع) به خدمت امام حسن مجتبی(ع) رسید و سپس در خدمت امام حسین(ع) حاضر شد و همراه آن حضرت(ع) از مدینه به مکّه و از مکه به کربلا آمد. گویا او در تعمیر و آماده سازی اسلحه مهارت داشته و در نقلی از امام سجاد(ع) آمده است : 《شب عاشورا جون در چادر امام حسین(ع) بود و شمشیر او را آماده می‌کرد.》 هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند : 《در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.》 جون خود را به قدم های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت : ای پسر رسول خدا(ص)! هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ جون با خود فکر کرد : من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت : آقای من! بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا ابا عبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من! از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین(ع) نیز گریستند و اجازه دادند. با آنکه جون پیرمردی به نقلی ۹۰ ساله بود، ولی بچّه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم نا پاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود : 《اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ(ص) و آلِ مُحمدٍ(ص)》 خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد(ص) و آل محمد(ص) آشنا ساز. از برکت دعای حضرت(ع) روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جُوْن، غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند، در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطّر بود و سپس او را دفن کردند. پیکر او همراه دیگر شهدا پایین پای امام حسین(ع) به خاک سپرده شد. اما علامه مجلسی(ره) روایتی را نقل می‌کند که بدن وی پس از ده روز از دفن شهدا پیدا شده و بوی عطر از آن به مشام می‌رسید. نام او در زیارت الشهداء این چنین آمده است : 《اَلسَّلَامُ عَلَی جَوْنٍ مَوْلَی أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِی(ره)》 📚 منابع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۱-۲۲ ۲)وسیلة الدّارین فی انصار الحسین(ع)، ص۱۱۵ ۳)اعیان الشیعه عاملی، ج۱، ص۶۰ ۴)نفس المهموم محدث قمی، ص۲۴۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۳ ۶)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۶ حسین (ع) http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
20160418140308-9462-135.pdf
210.7K
ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام سجاد (ع) مقاله نقش امام سجاد (ع) در تحریف زدایی از سیره نبوی نویسنده: حسین حسینیان مقدم در عصر امام سجاد(ع)، به علت هم زمانی با سامان مند شدن اخبار مکتوب سیره برای انتقال به نسل های بعدی، خطر تحریف ماندگارتر بود. بر این پایه، امام(ع) با بیان واقعیت های تاریخی در عصر نبوی، به تحریف تاریخ در آن دوره واکنش جدی نشان دادند. نوشتار حاضر با این فرض که امام(ع) با وجود داشتن کتاب و نقل روایات سیره، در شمار سیره نگاران قرار نمی گیرند و تحریف زدایی از سیره، به معنای اصطلاحی سیره نگاری نیست و نیز بر اساس توصیف و تحلیل، نقش آن حضرت را در برابر تحریف تاریخ، در قلمرو زمانی عصر نبوی و بر پایه اخبار بر جامانده از آن حضرت رصد می کند؛ همچنین، نشان می دهد که امام(ع) این تحریف زدایی را در حیطه دفاع از حقوق اهل بیت(ع) و در دو قلمروِ خودبیانی و پاسخگویی به پرسش دیگران انجام داده است حسین (ع) http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60
درنگی تاریخی درباره ماه صفر: احمد فلاح زاده👆👆👆 حسین (ع) http://eitaa.com/joinchat/2809069591C5d884e4f60