eitaa logo
تاریخ 🔖
4 دنبال‌کننده
438 عکس
3 ویدیو
0 فایل
بررسی تاریخ ایران و جهان از آغازین روزها تا زمان حال . #تاریخ #تمدن #ایران #اسلام #میراث_فرهنگی #عکس_تاریخی #باستان_شناسی #کتاب
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 نیروهای اهریمنی یا شر در اعتقادات ایرانیان باستان : ➖ویزرش : با روح مردگان می جنگ و آنان را می ترساند و بر در دوزخ می نشیند و روح گناهکاران را با زنجیر تا پل چینود (پل سنجش گناه ) می کشد. ➖ نسو / نسوش : دیوی است که به بدن انسان , در حالی که هنوز زنده است, یورش می برد و آن را می گنداند و چون فاسد شد دیگر روح در آن نمی ماند. ➖بوشاسب / بوشیانستا : دیو خواب مفرط و تنبلی است. جهان را در خواب نگه می دارد و در صبحگاه مانع بیداری مردم است. ➖ سیج / سیز : دیو درد و بلاست . ➖ اپوش : دیو خشکی و خشکسالی است و نام او به معنی بازدارنده باران است. ➖ هیز / هیچه : دیو قحطی و نایابی است. ➖ سپزگ : دیو سخن چینی و غیبت است. ➖ ورن : دیو شهوت است. ➖ چشمک : دیو گردباد و زمین لرزه و ویرانی . ➖ بوت / بود : دیوی است که نماد بت پرستی می باشد . ➖ ملکوس / مرکوس : دیو سرما و زمستان سخت. ➖ میتوخت : نماد گفتار نادرست است.
📌نبرد اهریمن و اهورامزادا : آفرینش به عقیده ایرانیان باستان در محدوده دوازده هزار سال صورت می گیرد. در پایان سه هزار سال آغازین نبردی بین نیروی تاریکی و روشنایی در می گیرد. اهریمن از وجود دنیایی که اهورامزدا خلق کرده است بی خبر است تا زمانی که اهورامزدا تصمیم می گیرد که وی را نابود کند. او فروغی از نور به جهان تاریکی می فرستد و اهریمن به دلیل طبیعت ویرانگرش به محض مشاهده أن , به جهان روشنی می تازد. اهورامزدا آگاه از همه چیز به اهریمن پیشنهاد آشتی می کند , به شرطی که اهریمن آفرینش او را بستاید , اما اهریمن نمی پذیرد. اهورامزدا می داند که اگر جنگ تا ابد ادامه یابد , اهریمن همه چیز را نابود خواهد کرد. از اینرو پیشنهاد می کند که دورانی برای نبرد و زمانی معین برای آخرین جنگ معین شود. طبق این پیمان آخرین نبرد میان نیکی و بدی نه هزار سال بعد از این حمله انجام می گیرد. پس از اینکه پیمان بسته شد . اهورامزدا دعای اهونور (مقدس ترین دعای زردشتی) را به زبان می آورد و بر اثر آن اهریمن بیهوش می شود و به دوزخ می افتد و در طول سه هزار سال دوم در آنجا بیهوش می ماند. پس از بیهوشی اهریمن , اهورا مزدا آفرینش گیتی را آغاز می کند. در پایان سه هزار سال دوم , یاران اهریمن که از بیهوشی فرمانروای خود در رنج هستند با کمک دیو جهی و با برشمردن همه بدی هایی که در جهان خواهند کرد , به اهریمن نیرو می بخشند و او را از بی هوشی بیرون می آورند. اهریمن به همراهی همه دیوان از جای بر می خیزد و به جهان حمله می کند. پلیدی چنان همه جا را فرا می گیرد که حتی نوک سوزنی از زمین از آلودگی برکنار نمی ماند. خدایان کوچکتر مانند تیشتر خدای باران به کمک اهورا مزدا می آیند و با اقدامات اهریمن در نابودی خاک و حیات مقابله می کنند و جلوی بازگشت اهریمن را به دنیای تاریکی گرفته و او را در دنیای روشنایی محبوس می کنند.
📌 نخستین انسان تاریخ از دیدگاه اساطیر ایرانی : کیومرث یا گیومرث نخستین انسان آفریده اهورامزدا است. اهریمن که می داند او آغازگر نسل انسان می باشد ، استویداد دیو را با هزار دیو مرگ آفرین به همراه هزار درد برای نابودی کیومرث می فرستد . اما آن ها موفق نمی شوند زیرا که زروان خدای زمان مقدر کرده است که کیومرث سی سال زندگی کند. سرانجام در زمان معین کیومرث به پهلوی چپ می افتد و فلزات از بدن او به وجود می آیند . از نطفه او که بر زمین ریخته می شود پس از چهل سال شاخه ای ریواس می روید که دارای دو ساقه است و پانزده برگ. این گیاه پس از مدتی تبدیل به نخستین زوج بشر یعنی مشی و مشیانه می شود. اهریمن و همدستانش می کوشند که مشی و مشیانه را از راه راست منحرف کنند . اهریمن بر اندیشه آنان می تازد و آنان نخستین دروغ را بر زبان می آورند و آفرینش را به اهریمن نسبت می دهند. به سبب این گناه , آن ها تا مدت ها از داشتن فرزند محروم می شوند. تا اینکه توبه می کنند و بعد از نه ماه جفتی به دنیا می آورند که چنان به چشم پدر و مادر شیرین می آید که آن ها را می خورند. پس از آن اهورامزدا شیرینی فرزند را کمتر می کند تا میل به خوردنش نکنند. از آن پس مشی و مشیانه دارای هفت جفت فرزند می شوند و هر کدام از جفت ها با یکدیگر ازدواج می کنند و روانه یکی از هفت کشور می شوند و نسل بشر ادامه می یابد. مشی و مشیانه در صد سالگی می میرند.
📌 پیشدادیان , نخستین پادشاهی اساطیری : پیشدادیان نخستین سلسلهٔ پادشاهان در  شاهنامه و اساطیر ایرانی می‌باشد . نخستین شاه پیشدادی , هوشنگ است. در شاهنامه هوشنگ فرزند گیومرث است . هوشنگ بر دیو سیاه پیروز می شود. کشف آتش را به او نسبت می دهند. بر اساس شاهنامه هوشنگ روزی با تنی چند از یارانش به سوی کوه می رود و ماری در آنجا می بیند و سنگی به سویش پرتاب می کند که از برخورد سنگ با سنگ دیگر جرقه ای صورت می گیرد و آتش پدید می آید . جشن سده را یادبودی از کشف آتش می دانند. ☀️ تهمورث شاه دیگر پیشدادی است که مدت سی سال حکومت می کند. او با دیوها می جنگد و بر آنها پیروز می شود. تهمورث به کمک ویو (خدای باد) اهریمن را به بند می کشد و به مدت سی سال همچون اسبی بر او سوار می شود. تا اینکه اهریمن همسر تهمورث را با انگبین و ابریشم فریب می دهد و نقطه ضعف طهمورث را در می یابد و در گذرگاه البرز او را بر زمین می زند و می بلعد تا اینکه جمشید شاه بعدی وی را از شکم اهریمن بیرون می آورد. رفتن نژادهای گوناگون از خونیرس (کشور اساطیری شامل هفت اقلیم) به کشورهای دیگر در زمان فرمانروایی تهمورث صورت می گیرد. مردم بر پشت گاو اساطیری سرسوک می نشینند و به سوی سرزمین جدید می روند. تهمورث دیوان را به بند می کشد و دیوان راز نوشتن را به او می آموزند.
📌 جمشید شاه پیشدادی : جمشید پسر ویونگهان است , ویونگهان نخستین کسی می باشد که افتخار پیدا می کند که گیاه مقدس هوم را مطابق آیین بفشارد. از اینرو به او فرزندی به نام جمشید داده می شود. اهورامزدا نخست به او پیشنهاد می کند که آیین مزدیسنایی (دین زردشتی) را به جهان ببرد. جمشید از انجام چنین کاری اظهار ناتوانی می کند و آن را نمی پذیرد. اما در مقابل به اهورا مزدا قول می دهد که جهان او را رشد دهد و از آن پاسداری کند. در فرمانروایی جمشید آرامش وجود دارد و نعمت فراوان است . نه باد گرم هست و نه باد سرد. نه مرگ هست و نه درد. کسی پیر نمی شود. انبوه جمعیت حیوانات و انسان ها چنان همه جا را فرا می گیرند که به خواهش جمشید , زمین توسط اهورا مزدا در یه نوبت که هر نوبت سیصد سال طول می کشد , گسترده تر می شود و مردمان فناناپذیر می شوند. آفریدگار به جمشید هشدار می دهد که مردمان گرفتار زمستان سختی خواهند شد و همه نابود می گردند و جمشید را وادارد می سازد که دژی بسازد. جمشید این دژ را که به ورجمکرد معروف است بنا می کند. جمشید پس از ساخت دژ , جفتی از مردان و زنان و جانوران و گیاهان و آتش ها را به درون دژ می برد تا زمانی که زمستان هولناک با حمله ملکوس دیو بر جهان مستولی شد و با خود نابودی آورد , نژاد انسان و سایر موجودات حفظ گردد. آبادانی های بسیار ، هنرهای گوناگون ، ساختن ابزار جنگ , ساختن خانه و کاخ و خوشبختی های بسیار دیگر را به دوره جمشید نسبت می دهند. غرور بر جمشید چیره می گردد و او گناهکار می شود‌. زردشت او را سرزنش می کند که برای خشنودی مردمان , خوردن گوشت گاو را به آنان آموخته است. جمشید دروغ می گوید و با ادعای همسانی با خدا , خود را در معرض نفرین قرار می دهد . جمشید در اندیشه پرواز در آسمان می افتد و فرمان می دهد تا تختی گران‌بها برایش بسازند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و جهانیان که از شکوه و توانایی او خیره مانده بودند ، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندندو آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند. جمشید پس از اینکه که گرفتار غرور و گناه می شود حمایت خدایان و فرشتگان را از دست می دهد و سر انجام با غلبه ضحاک بر او کشته می شود.
📌 فر یا فره ایزدی : فر یا فره یا خورنه نیرویی آسمانی است که در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است تا او را در انجام اعمالی که به وظیفه و حرفه آدمی مطابقت دارد یاری کند. فرمانروایان , موبدان ، آریایی ها و زردشت و ... فره مخصوص به خود را دارند. تا زمانی که فره ایزدی با فرمانروایان همراه باشد , پیروزی و بخت و اقبال با آنان است. این فره نخست به هوشنگ پیشدادی و بعدا به تهمورث و جمشید می رسد. سپس به شاهان کیانی و در پایان جهان به سوشیانت (منجی در دین زردشت) خواهد پیوست. فر ایزدی با گناه و بدی از بین می رود و پادشاهان برای مشروعیت خود نیاز به فر ایزدی داشتند. فر ایزدی می تواند به شکل نیرو، موجود زنده یا اشیا تغییر شکل دهد؛ در قالب نیرو و استعداد به شکل «زیبایی»، «خرد» و «قدرت» جلوه گر شود. به سبب فر ایزدی پادشاه مظهر قدرت خداوند و مهر و قهر او و نماینده اراده ملت به شمار می رفت و مردم او را خدایگان و سایه خدا می خواندند و او خود را حاکم مطلق و مالک الرقاب مردم می دانست . در این میان تنها محدودیت قدرت پادشاه ، به ذات حاکم مطلقی که مقامش مافوق بشر بود ، بستگی داشت . فرفروغی است ایزدی ، که بر دل هر کس بتابد از دیگران برتری یابد . در تمام کتیبه های هخامنشی به این امر که سلطنت موهبتی الهی است و از جانب آهورامزدا به ایشان عطا گردیده ، اشاره شده است (( اهورامزداست که داریوش را شاه کرد . اهورا مزداست که مملکت بزرگ به او عطا کرد. )) کسی می توانست به مقام ” ظل الهی ” برسد که دارای فره ایزدی باشد.
📌 نشان فروهر یا فره ایزدی  زرتشتیان برای فرّ کیانی شکلی رسم کردند که مفهوم خاصی دارد: ۱- پیرمرد : پیری جهاندیده و دانا میباشد. ۲- دستهای افراشته به بالا : ستایش به درگاه ایزد یکتا. ۳- حلقه : پیمان با خدای یکتا. ۴- بالهای سه طبقه : اندیشه و گفتار و کردار نیک است. ۵- دایره ی میان فروهر : بی پایانی روزگار و برگشت اعمال انسان به خود او. ۶- دو رشته : سپنتامینو (نیکی) و انگره مینو (بدی) است. ۷-دامن سه طبقه : بد اندیشی (دژمت) بدگفتاری (دوژوخت) بدکرداری (دژورشت) شاهان پس از اسلام مانند سامانیان، غزنویان و آل بویه برای مشروعیت سعی می کردند خود را به پادشاهان ساسانی و هخامنشی نسبت دهند تا نشان دهند که دارای فره ایزدی هستند.
📌ضحاك /دهاك / اژی دهاک : ضحاک شخصیت اساطیری در متن های دینی باستان جز دیوان و فرزند اهریمن است که سه سر ، شش چشم و سه پوزه دارد. او انباشه از میل به تخریب است. او در کتاب اوستا اژدهایی است که می خواهد مردم و هر أنچه بر روی زمین است نابود کند. بدن او پر از حیوانات موذی است که اگر بمیرد این حیوانات موذی جهان را فرا خواهد گرفت. در شاهنامه ضحاک فرزند امیری دادگر به نام مرداس است. ضحاک با فریبکاری اهریمن ، پدر خود را می کشد و به جای او بر تخت شاهی می نشیند و پادشاهی جمشید را از میان بر می دارد. اهریمن از او می خواهد که به پاداش آنچه برای او انجام داده است ، بر دوش او بوسه زند. بر اثر این بوسه ، بر دوش ضحاک دو مار می روید . مغز جوانان ایران خوراک مارهای دوش اوست. ضحاک با قیام کاوه آهنگر و حمله فریدون شکست می خورد و در غاری در کوه دماوند اسیر می شود .
📌 کاوه آهنگر : شخصیت اساطیری دیگری در شاهنامه است که نماد مبارزه با ظلم است. از شانزده پسر او همه به جز یک تن قربانی ضحاک و خوراک مارهای دوش او می شوند . چون سربازان ضحاک به دنبال آخرین پسرش می روند. او اعتراض کنان به دربار ضحاک روی می آورد و بزرگانی را که به اجبار در حال گواهی دادن به عادلانه بودن فرمانروایی ضحاک هستند را به شورش وامی دارد. کاوه با بر افراشتن پیش بند آهنگری چرمی خود که درفش کاویانی نام می گیرد , بر سر بازار می رود و مردم خشمگین از ظلم ضحاک را به دنبال خود می کشد. آنها به سوی جایگاه فریدون می شتابند تا او را که از نژاد جمشید است را یاری کنند که بر ضحاک پیروز شود.
📌 فریدون : در کتاب اوستا وی قهرمانی است که شخصیت نیمه خدایی دارد. او پسر آبتین است. در شاهنامه فریدون از نژاد جمشید است و پدرش از قربانیان ضحاک است. مادرش فرانک او را دور از چشم ضحاک به کمک گاوی به نام برمایه در بیشه ای می پروراند تا زمانی که کاوه با مردم به سوی او می روند و او را به قیام وامی دارند . فریدون چرم کاوه را با زر و گوهر می آراید و آن را درفش کاویانی نام می نهد . برادران فریدون برایش گرزی فراهم می کنند که بالای آن شکل سر گاو است. فریدون با گرز گاو سر به کاخ ضحاک می رود . فرستاده اهورا مزدا راز گشودن طلسم های کاخ را به او می آموزد. فریدون وارد کاخ ضحاک می شود و دختران جمشید به اسم شهرنواز و ارنواز را که اسیر بودند نجات می دهد. سرانجام هنگامی که با ضحاک روبه رو می شود گرز گاو سر را بر سر او می کوبد . اهورا مزدا به فریدون دستور می دهد که از کشتن ضحاک خودداری کند چون بدنش پر از حیوانات موذی است که با مرگ وی در زمین رها می شوند. فریدون دست و پای ضحاک را می بندد و در غاری در کوه دماوند زندانی می کند. در پایان جهان ضحاک از بند رها می گردد و به نابودی جهان می پردازد اما سرانجام گرشاسب پهلوان او را از میان بر می دارد. فریدون پس از غلبه بر ضحاک به جنگ غول ها می رود و آن ها را شکست می دهد. وی در ادبیات ایران با نوعی جادوگری و پزشکی نیز ارتباط دارد .
📌 بی مرگان یا جاودانان در تاریخ اساطیری ایران : آنها نامداران و قهرمانانی هستند که نمی میرند و چون زمان معمول زندگیشان به سر می رسد یا به خواب فرو می روند و یا در جایی پنهان می مانند و در هنگام نیاز و در زمان فرشگرد (در پایان جهان) به یاری بزرگان دین و مردم می شتابند. نام این جاودانان بنا به روایت های مختلف فرق می کند. از میان آن ها می توان شخصیت های زیر اشاره کرد : گرشاسب ، توس و گستهم ، کیخسرو ، گیو و فریبرز ، اوروتت نره پسر زردشت ، گوبدشاه یا اغریرث برادر افراسیاب که به دلیل یاری دادن به ایرانیان به دست برادرش کشته می شود و جز جاودانان در می آید. یوشت فریان (دانایی که به پرسش های اخت ، جادوگر اهریمنی پاسخ می دهد و با سوالات خود او را به نابودی می کشاند) پشوتن پسر گشتاسب آخرین این جاودانان است. هر چند که جمشید و فریدون و کیکاوس هم بی مرگ آفریده شده بودند اما به دلیل ارتکاب گناه از گروه جاودانان بیرون آمدند.
📌سلم ، تور و ایرج : فریدون سه پسر دارد به اسامی سلم ، تور و ایرج . او سه دختر پادشاه یمن را به همسری آنان در می آورد و نام پارسی بر آنان می نهد. آرزو همسر سلم ، ماه همسر تور ، سهی همسر ایرج. فریدون سرزمین پهناور خود را میان سه پسرش تقسیم می کند : روم و کشورهای غربی را به سلم برادر بزرگتر ، چین و ترکستان را به تور و ایران و عربستان را به ایرج می دهد. چون فریدون پیر می شود فرزندانش از او شکایت می کنند که قلمرو را ناعادلانه تقسیم کرده است و باید ایرج را نیز به سرزمینی دوردست بفرست وگرنه به جنگ او می روند. ایرج کشته می شود و فریدون در رنج و غم و نابینایی از خدا می خواهد که زنده بماند تا ببیند انتقام ایرج گرفته شدن است. منوچهر فرزند ایرج در ایران به فرمانروایی می رسد و با کمک پهلوانانی مانند کارن ، سام نریمان ، گرشاسب و ... بر لشکریان سلم و تور می تازد و آنان را شکست می دهد.
📌 آرش : وی یکی از پهلوانان تاریخ اساطیری ایران در دوران منوچهر است. افراسیاب پادشاه توران ، منوچهر شاه پیشدادی را در تبرستان (مازندران) محصور می کند. سرانجام هردو خواهان آشتی می شوند و منوچهر از افراسیاب می خواهد که به اندازه یک پرتاب تیر ، از خاک او را به وی بازگرداند. افراسیاب این درخواست را می پذیرد. تیر و کمان خاصی تهیه می شود و آرش پهلوان ایرانی انجام این کار بر عهده می گیرد. او همه نیرو و وجود خود را با یاد سرزمین ایران به تیر می بخشد. تیر سپیده دم از کمان آرش رها می شود ، از کوهها می گذرد و سرانجام در غروب آفتاب در سرزمین بلخ در ناحیه ای به نام گوزکان ، در کنار جیحون بر تنه درخت گردویی می نشیند و مرز ایران و توران مشخص می گردد. از آرش قهرمان که وقتی تیر را پرتاب می کرد پهلوانی تندرست بود و همه را به گواهی تندرستی خود طلبیده بود دیگر چیزی باقی نمی ماند ، چون او هستی خود را به تیری بخشیده که سرزمین ایران را گسترده تر کرده است.
📌 سام و زال (قهرمانان شاهنامه) : سام از پهلوانان منوچهر شاه پیشدادی است. او حاکم زابل است . زال دستان فرزند اوست که چون به دنیا می آید سپیدموست. سام از داشتن چنین فرزندی خود را شرمنده می بیند و فرمان می دهد که کودک را در دامن کوه البرز رها کنند. سیمرغ که بر فراز کوه البرز لانه دارد ، دل به مهر او می بندد و او را با بچگان خود می پروراند. کودک بزرگ می شود و کاروانیان که از آنجا می گذرند از جوانی پیلتن و سپیدموی خبر می دهند. سام شرمنده از گناهی که کرده است به سوی کوه البرز می شتابد و آشیان سیمرغ را همچون کاخی برافراشته می بیند. سیمرغ به زال قول می دهد که مهرش را همیشه در دل داشته باشد. او پر خود را به زال می دهدتا هر بار که به حضورش نیازی باشد ، زال آن را بر آتش افکند و در یک لحظه سیمرغ به کمکش شتابد. سام فرمانروایی زابل را به او می سپارد و خود برای یاری منوچهر برای سرکوب دیوان مازندران به دربار او می رود. زال در گذر از شهر کابل به دختر حاکم آنجا که از نژاد ضحاک است علاقه مند می شود و ازدواج می کنند و رستم متولد می شود.
📌 رستم پهلوان شاهنامه : رستم که لقب او تهمتن است فرزند زال و رودابه دختر حاکم کابل می باشد. رودابه مادر وی در دوران بارداری به دلیل بزرگی رستم ، رنج بسیار می بیند و در هنگام زادن رستم از درد بیخود می شود و به روال طبیعی نمی تواند او را به دنیا بیاورد. زال پر سیمرغ را آتش می زند و او سریعا ظاهر می شود. با راهنمایی های سیمرغ ، رستم با شکافتن پهلوی رودابه و سپس دوختن آن به دنیا می آید. سیمرغ پر خود را بر جای زخم می مالد و آن را شفا می دهد. پری دیگر به زال می سپارد و به پرواز در می آید. رستم بزرگ می شود و در دلیری و زورمندی مانند ندارد. از میان اسبان متعدد تنها رخش می تواند جثه و وزن رستم را تحمل نماید. رستم اولین نبردش را در دوران  نوجوانی و در جنگ میان کیقباد و افراسیاب تجربه می‌کند. روایت چنین است که رستم، افراسیاب پادشاه توران را اسیر می‌‌کند، ولی به علت بی‌تجربه بودنش افراسیاب از چنگش فرار می‌‌کند. از آن نبرد به بعد، نام او بر سر زبان‌ها ‌می‌‌افتد و نبرد‌های‌ دلیرانه‌اش در شاهنامه آغاز می‌‌شوند. در شاهنامه طول عمر رستم 600 سال ذکر شده است، البته این پهلوان در شاهنامه به مرگ طبیعی چشم از جهان نبسته است بلکه به دست برادر ناتنی‌اش شغاد، به چاه انداخته شده و عمرش به پایان می رسد. مهمترین نبردهای رستم ، هفت خان اوست. داستان هفت خان رستم از این قرار است که کیکاووس، شاه ایران تصمیم می‌‌گیرد تا دیو سپید را که پادشاه دیو‌ها ‌بوده است، شکست دهد. اما در جنگ با آن‌ها شکست خورده و اسیر می‌‌‌شود. کیکاووس قاصدی فرستاده و رستم را به کمک خود و لشکریانش می‌‌خواند. رستم با اسب خود، رخش به راه می‌‌افتد و هفت خان را می‌‌گذراند تا شاه ایران را از دست دیو سپید نجات دهد. نبرد با اسفندیار شاهزاده کیانی ، نبرد با سهراب فرزندش و کشتن او ، نبرد با افراسیاب پادشاه توران و شکست وی ، جنگ با خاقان چین ، جنگ با اکوان دیو ، اقدامات دیگر رستم هستند که داستان آن ها در شاهنامه ذکر شده است.
📌 تقویم فرس هخامنشی : تقویم رایج در دوران هخامنشی به نام تقویم فرس قدیم یا فرس هخامنشی معروف است. ماه های تقویم فرس هخامنشی : ۱- ادوکن ئیش - فروردین ۲- ثور واهر - اردیبهشت ۳- تائی گرچی - خرداد ۴- گرم پد - تیر ۵- درن باجی - مرداد ۶- کاریاشیا - شهریور ۷ - باگیا دئیس - مهر ۸- ورگزن - آبان ۹- اثری یادی - آذر ۱۰ - آنامک - دی ۱۱- سامیا - بهمن ۱۲- ویخن - اسفند در این تقویم آغاز سال با آغاز پاییز مقارن و اولین ماه سال ماه مهر (باگیادئیس) با جشن باگایادی آغاز می گشت. سال ۳۶۵ روز بود و مبدا این تقویم آغاز سلطنت هر پادشاهی بود. در تقویم فرس هخامنشی هر ماه سی روز بود و سال به چهار فصل سه ماهه تقسیم می شد. فصل وهار (بهار) ، فصل وهامین (تابستان), فصل پاتیژ (پاییز) و.. .
☀️ تقویم دینی مزدیسنا : در روزگاران پس از داریوش بزرگ هخامنشی ، تقویم مزدیسنا در ایران رواج یافت و ماه های زردشتی جانشین ماههای فرس هخامنشی شدند. این تقویم که به اسامی تقویم زردشتی و تقویم اوستایی و تقویم یزدگردی نیز معروف است یک تقویم مذهبی است که بر اساس خواسته های دینی زرتشت بنا شده است. در تقویم مزدیسنا هر یک از روزها و ماههای سال اختصاص به فرشته یا فرشتگانی دارند. روز را ازن و شب را خشین می نامند و ساعت را هاسر . و شبانه روز به پنج وقت تقسیم می شود به اسامی : ۱- هاونگاه ۲- ربیتونیگاه ۳- ازیرنیگاه ۴- اویسروتریمگاه ۵- اشهینگاه هر یک از روزهای این تقویم به اسم فرشته ای است مانند : روز اول ماه به اسم هرمزد و روز آخر ماه به اسم انیران . اسامی ماه ها هم به اسم خدایان دین زردشتی است مانند : فروردین - اردیبهشت - خرداد. هر سال ۱۳ جشن برگزار می شد. مثلا جشن فروردگان در نوزدهم فروردین ، جشن هرمز در اولین روز هر ماه ، جشن مهرگان در شانزدهم مهرماه . اگر اسامی هر یک از روزهای ماه با اسم همان ماه یکی می شد ، ایرانیان قدیم آن روز را جشن می گرفتند. تقویم مزدیسنا در دوره ساسانی تقویم رسمی کشور شد.
📌خدایان المپیوس (خدایان یونان باستان) : یونانیان باستان به خدایان متعددی اعتقاد داشتند که به باور آنها در بالای کوه المپ زندگی می کردند و هر کدام از آنان کاخ هایی در بالای کوه داشتند و به نقاط مختلف جهان سفر می کردند اما همیشه به کاخ خود در کوه المپ باز می گشتند. کوه المپ یا المپیوس با ۲۹۷۱ متر ارتفاع ، بلندترین کوه یونان است که درنیمه شمالی آن کشور و در ۱۰۰ کیلومتری تسالونیکی ، دومین شهر بزرگ یونان واقع شده. کوه المپ دارای ۵۲ قله است که بلندترین آن‌ها با ارتفاع ۲۹۱۷ متر میتیکاس نام دارد. اسامی خدایان یونانی : ۱ - زئوس : وی پادشاه خدایان است و آذرخش دارد. می تواند به شکل پرنده ای به نقاط مختلف سفر کند یا خود را شبیه دیگران سازد. ۲ - پوزایدون یا پوسایدون : خدای دریاها است و می تواند طوفان ایجاد کند یا امواج را آرام سازد. نیزه ای سه شاخه به دست دارد. وی ارابه ای دارد که اسبان دریایی آن را می کشند. ۳ - آرس یا اریس : خدای جنگ است . ۴- آفرودیته : خدای عشق و زیبایی است . وی از کف دریا متولد شده و معشوقه آرس خدای جنگ است . ۵ - آتنا : خدای علم و دانش است که از مغز زئوس به وجود آمده است . نام شهر آتن یونان از اسم وی گرفته شده است. ۶ - هرا : ملکه خدایان و همسر زئوس است و حامی زنان . ۷- آرتمیس : خدای شکار و ماه است. ۸ - هفائستوس : خدای آتش و فلزات است . ۹- هرمس : خدای سفر می باشد و بر کفش و کلاه خویش بال هایی دارد . عصای صلح را در دست دارد. ۱۰ - هستیا : خدای خانه و خانواده و معماری است. همیشه در مراسم خانوادگی برای او قربانی می شد. ۱۱ - دیونیسوس : خدای شراب و حاصلخیزی طبیعت است. ۱۲ - دمتر : خدای کشاورزی . ❗️علاوه بر خدایانی که بر کوه المپ کاخ داشتند. در زیر زمین هم محل فرمانروایی هادس بود. هادس خدای مردگان است و به علت دسترسی به معادن زیرزمینی ، خدای ثروت هم به شمار می آمد. کرونوس پدر زئوس و همه خدایان در دنیای هادس زندانی است. هادس یک کلاه داشت که به او اجازه ناپدید شدن را می داد و همینطور یک سگ بزرگ سه سر به اسم سربروس داشت که نگهبان درب دنیای مردگان بود و به روح ها اجازه خروج نمی داد.
کوه المپیوس در کشور یونان
📌 هرکول یا هراکلس : او نام‌آورترین قهرمان اسطوره‌ای یونان است . او فرزند زئوس خدای خدایان و زنی اهل زمین است. استعداد او قدرت شگفت‌انگیز و شجاعتی بود که داشت، اما از دانش و خرد بهره چندانی نداشت. هنگامی که در گهواره بود دو مار را خفه کرد و در سنین نوجوانی توانست شیری را از پا درآورد. او هرگز در هیچ‌یک از شهرهایی که به ماجراجویی می‌پرداخت، مقیم نشد و سرگردانی‌های او باعث شد فراسوی مرزهای یونان، مثل آفریقا و آسیای صغیر را درنوردد.  هرکول در دوران باستان محبوبیت فراوان داشت، و موضوع داستان‌ها و آثار هنری بی‌شمار بود. او همانند رستم در ایران که از هفت خوان میگذرد ، دوازده خوان دارد .
📌 دوازده خوان هرکول پهلوان یونانی : ۱- کشتن  شیر نیمیایی : هیولایی که هیچ سلاحی قادر به نفوذ در پوستش نبود. هرکول آن را بدون هیچ دردسری خفه کرد. ۲- کشتن مار نه سر  هیدرا : وقتی یک سر هیدرا بریده می‌شد دو سر جدید به جای آن می‌رویید و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمی‌دید. هرکول ۸ سر آن را سوزاند و سر جاودانه را زیر تخته سنگی قرار داد. ۳ - گرفتن  گوزن کرینیا : پس از چند ماه تعقیب و گریز بالاخره آن را در تله انداخت. ۴ - کشتن گراز وحشی آریمانتوس : جدالی وحشیانه اما فوق‌العاده آسان؛ هرکول برنده شد. ۵ - تمیز کردن اصطبل شاه  آوگیاس : هرکول با جاری کردن رودی در نزدیکی اصطبل موفق به شستن آن شد. ۶ - کشتن  پرندگان گوشت‌خوار در سواحل استومفالوس: هرکول پرندگان را ترسانده و به پرواز درآورد. سپس با پیکان‌های خود، تعداد زیادی از آن‌ها را کشت. ۷ - گرفتن و کشتن گاو وحشی  واقع در کریت. ۸ - گرفتن مادیان های دیومدس (چهار اسب آدمخوار پادشاه تراکیه) . ۹- به دست آوردن کمربند  هیپولیتا ملکه  آمازون ها . ۱۰ - گرفتن گله گروئون : او جنگجویی غول‌پیکر بود دارای سه سر، سه بدن و شش دست که در مجموع بر روی پاهایی سوار بودند. او دارای گله گاوی باشکوه به رنگ قرمز بود که توسط یک چوپان و سگی دوسر به نام  ارثروس محافظت می‌شد. هرکول هردو آن‌ها را کشت و سپس به جنگ با گروئون پرداخت و او را با تیری زهرآلود از پای درآورد. ۱۱ - به دست آوردن سیب‌های زرین از باغ  هسپریدس ، که همیشه به وسیلهٔ اژدهای صد سر  لادون نگهبانی می‌شد. هرکول  اطلس (خدای نگهدارنده زمین ) را با پیشنهاد نگه داشتن زمین فریب داد تا سیب‌ها را برایش بیاورد. وقتی او با سیب‌ها بازگشت، هرکول از او خواست که زمین را برای چند لحظه نگه دارد تا او بتواند بالینی برای درد شانه‌هایش بیاورد. اطلس این کار را کرد، و هرکول با سیب‌هایش آنجا را ترک کرد. ۱۲ -آوردن  سربروس سگ سه سر هادس بر روی سطح زمین .
📌سلوكيان جانشينان اسكندر در ايران : پس از مرگ اسکندر (٣٢٣ قبل از ميلاد) قلمرواش میان سردارانش تقسیم شد و بیشتر متصرفات آسیایی او که ایران هستهٔ آن بود به سلوكوس اول رسید.  از ٢٤٨ سال (۳۱۲ - ۶۴ ق.م) سلطنت سلوكيان، ايران به مدت ٦٥ سال (۳۱۲-۲۴۷ق.م) تحت سلطه آن ها بود. یازده سال بعد از مرگ اسکندر که تمام آن مدت در جنگ داخلی بین سردارانش برای بدست آوردن تخت شاهی گذشت ، استان بابل در سال ۳۱۲ قبل از میلاد به دست یک سردار او به نام سلوکوس افتاد . سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت و پس از غلبه بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوبتا پادشاه هند جلوی پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم ۵۰۰ فیل بدو پیشکش کرد. حکومت سلوکیان حدود 30 تا پادشاه داشت و آخرین آنها فیلیپ دوم بود که توسط پمپه سردار رومی کشته شد. پایتخت سلوکیان شهر سلوکیه و شهر انطاکیه بود‌. سلوکیان از سمت شرق تحت فشار اشکانیان و از سمت غرب تحت فشار امپراتوری روم بودند. جنگ های داخلی و نبرد با اشکانیان و رومیان سبب ضعف و انقراض آنان شد.
📌 حكومت اشكانيان : اشكانیان دودمانی آریایی از نژاد پارت و از قبیله پرنی بودند که توانستند به حکومت جانشینان اسکندر در ایران پایان دهند. آن ها از ۲۴۷ قبل از میلاد تا ۲۲۴ میلادی به مدت ۴۷۱ سال بر ایران حکومت کردند. بنیانگذار این پادشاهی ارشک بود و آخرین پادشاه آن اردوان پنجم است که از ساسانیان شکست خورد. پایتخت های اشکانیان عبارتند از : تیسفون - هگمتانه (همدان) - صد دروازه (دامغان) - ارشاک (قوچان) - نسا. در دوره اشکانی یک مجلس به اسم مجلس مهستان بر کار شاه نظارت می کرد. این مجلس که از شاهزادگان و بزرگان تشکیل شده بود می توانست شاه را برکنار کند و شاه جدید برای کشور انتخاب کند. شهرها به صورت فئودالی (مستقل) اداره می شد. ارتش دائمی وجود نداشت اما در هنگام نبرد از ایالات مختلف نیرو فرستاده می شد. اشکانیان حدود ۳۴ تا پادشاه داشتند.ادیان زردشتی ، مهرپرستی و یهودیت در این دوره رایج بود. دشمن مهم اشکانیان ، امپراتوری روم بود. اشکانیان روش جنگی پارتیزانی را ابداع کردند و در سال ۵۳ ق.م سپاه بزرگ کراسوس امپراتور روم را در جنگ حران در زمان پادشاهی ارد اول شاه اشکانی شکست دادند .
📌 وقایع مهم دوره اشکانیان : ۱- تولد حضرت عیسی مسیح در زمان پادشاهی فرهاد پنجم اشکانی در سال ۴ قبل از میلاد. ۲- مهرداد دوم (مهرداد کبیر) : شکست دادن اقوام وحشی سکایی که از مرزهای شمالی به ایران حمله می کردند. توسعه قلمرو ایران تا شمال هندوستان. ۳- ارد اول : جنگ حران و شکست کراسوس امپراتور روم و کشته شدن او و پسرش فابیوس توسط سورنا سردار اشکانی . ۴- فرهاد چهارم : شکست ارتش روم که تحت فرماندهی مارک آنتوان (یکی از سه امپراتور روم) در حال پیشروی به سمت ایران بود. ۵- بلاش اول : تلاش برای جمع آوری اوستا(کتاب مقدس زردشتیان) که در حمله اسکندر از بین رفته بود. آغاز ضعف و انقراض اشکانی با مرگ بلاش اول. ۶- خسرو : پیروزی های تراژان امپراتور روم در قلمرو ایران و تصرف ارمنستان و عراق و سلوکیه و تیسفون توسط رومی ها. ۷- اردوان پنجم : سقوط اشکانیان. در نبرد هرمزدگان (نزدیک شوشتر در خوزستان) آخرین پادشاه اشکانی از اردشیر بابکان موسس حکومت ساسانی شکست خورد و کشته شد. این جنگ در سال ۲۲۴ میلادی اتفاق افتاد. ❗️ اشکانیان در تمام طول دوره حکومت خود با امپراتوری روم درگیر بودند و این جنگ ها که سبب ضعف ایران شده بود بر سر تصرف کشور ارمنستان بود که بین دو طرف دست به دست می شد.
📌باتری اشکانی : پیل اشکانی» یا «باتری اشکانی اولین باتری ساخته شده در جهان محسوب می‌شود. این باتری در دوران امپراتوری اشکانیان ساخته شده است.  این باتری در سال ۱۹۳۶ میلادی بدست «ویلهلم کونیگ» در منطقه «خواجه ربو» در نزدیکی بغداد حوالی شهر باستانی تیسفون  کشف شد. از این باتری برای آبکاری فلزات و درمان بیماری با شوک الکتریکی استفاده می شده است.