🌷زيارت عباس بن امير المؤمنين عليه السلام🌷
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ
أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ (جَاهَدْتَ وَ) نَصَحْتَ
وَ صَبَرْتَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ
لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
وَ أَلْحَقَهُمْ بِدَرْكِ الْجَحِيمِ
#زیارتنامه
#حضرت_عباس
#تاسوعا
@Tarkegonahan
🌷شب عاشورا🌷
فردا چه جوری این خواهر و برادر از هم جدا شدن؟ چند تا وداع داره ابی عبدالله، بشمارم برات، وداع با زنهای اهل حرم،الله اكبر، اومد جلوی خیمه ها،”یا ام الكلثوم! یا رباب!یا سكینه! یا زینب!علیکن من السلام” این یه وداع ِ، این یه خداحافظی ِ، مقتل میگه همه دورش حلقه زدن، صدای ضجه بلند شد، یكی میگه: ” رُدَّنا اِلى حَرَم ِ جَدِّنا” یه وداع با زین العابدین كرد، الله اكبر، من اصرار دارم شب عاشورا این یه دونه رو باز كنم، نشست،زین العابدین نگاه كرد،دید همه سر و روی بابا خاكی ِ، از جای جوشن و زره خون میآد، دست زین العابدین رو گرفت، می خواد خداحافظی كنه، چه سئوال هایی كرد امام سجاد، اول گفت:بابا داداش اكبرم كجاست؟ اَیْنَ اَخی؟
حضرت گفت:داداشت به شهادت رسید، صدا زد:” اَیْنَ عَمی العباس؟” بابا تو بدون عمو جایی نمی رفتی، صدا زد: عموت تو علقمه رو خاك افتاده.خلاصه كنم،سراغ هر كی رو گرفت، حضرت گفت:به شهادت رسید، كار به جایی رسید، صدا زد علی جان! پسرم، می خوای بهت بگم چه خبره؟ غیر از من و تو دیگه مردی تو خیمه ها نمونده،یه وداع دیگه هم كرد، اون وداعی كه خیلی ها گرفتار میشن، مقدس اردبیلی فرمود:مادر ما زهرا این روضه رو دوست داره، وقتی گرفتار میشید، می خواهید فاطمه بیاد،میگن:روضه ی وداع بخونید همینه،آخ بمیرم برات، می خوام این روضه رو با زمزمه بخونم برات، می خوام با یه زبون دیگه،عاشقونه، اونجایی كه حسین پیراهن رو طلب كرد، این رمز بین خواهر و برادر ِ، پیراهن رو كه خواست،نمیگم با پیراهن چه كرد
اهل روضه اید، فقط یه نگاه به پیراهن كرد،بو كرد، دید بوی دستای مادر رو میده، بذار بگم،شبش ِ، جلو زینب پیراهن رو پاره كرد، داداش چه می كنی؟ گفت: می خوام كاری كنم،فردا اینها به این پیراهن طمع نكنند،حسین…. پیراهن رو به تن كرد،آرام آرام داره از زینب دور میشه، التماس رو ببین.
كجا داری میری
انگار می خوای راس راسی از خواهر جدا بشی
كجا داری میری
بدون خواهرت می خوای بری فدا بشی
كجا داری میری
تنهام بذاری و عزیز نیزه ها بشی
پشت سرت برادر از نفس افتاد خواهر
وایسا می خوام ببوسم گلوت و جای مادر
داره سپاه میرسه روز سیاه میرسه
صدای مادر داره از قتلگاه میرسه
“بُنَیَّ قَتَلُوكَ”زینب داره التماس میكنه،داداش! “مهلاً مهلا”
آروم آروم برو
بذار تنت كنم داداش دستباف مادرم
بذار بفهمم كه قرار ِ چی بیاد سرم
سئوال زینب رو، تو ناله بزن، داداش:
برا چی محكم میزنی گره به معجرم؟
تو شاهد ِ اشكمی باخبر از دردمی
دعا بكن خواهر و نبینه نامحرمی
الله اكبر،این یه وداع ِ،یه وداع ِ دیگه ام هست، با همه خداحافظی كرد، همه رو دید، اونایی كه دختر دارن،این وداع آخر صدای گریه ی حسین رو بلند كرد، دختر دارا می دونن،دیدی بخوای مسافرت بری،با پدرت، با مادرت، با برادرت، با پسرت خداحافظی كنی، دختر میایسته یه گوشه فقط نگاه میكنه، میذاره همه خداحافظی هاشون رو بكنن، آخر سر، یه دفعه دیدن این دختر دستای اسب رو بغل كرده، بابا بیا پایین، بیا بغلم كن.
اگر نازی كند دختر، خریدارش پدر باشد
حضرت از اسب اومد پایین بغلش كرد،آروم در گوشش حرفی زد،”لا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِكِ حَسْرَةً” اینقدر من و با گریه ات آتیش نزن،نمیدونم بهش چی گفت، شاید گفت: تو خرابه میام.شاید گفت:دوباره همو می بینیم،نمی دونم چی گفت، تاریخ ننوشته چی گفت، فقط یه سئوال كرد، بابا،خبر شهادت مسلم رو كه دادن، دخترشو بغل كردی، نوازش كردی، بابا به من بگو می خوای بری، بعد از تو كی من رو بغل كنه؟ كی منو نوازشم كنه؟ بگم یانه؟ بعد از حسین به جای اینكه نوازشش كنن، من عربیش رو میگم،مقتل رو میگم، خودت میفهمی، منو ببین، به جای اینكه نوازشش كنن، “اجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ جسد ابیها” یكی نیزه زد، یكی سیلی زد، یكی كعب نی زد.امان،امان،امان. حسین به زینب می گفت: آروم باش،آروم باش خواهرم. اماچه جوری آروم باشه زینب؟ فردا همین موقع میدونی چه خبره؟
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
ای بی كفن حسین،حسین،حسین
عریان بدن حسین،حسین،حسین
خداحافظی هاشو كرد، رفت به طرف میدان، جنگید،بعضی ها نوشتن سی و سه زخم، از نیزه، سی و چند زخم از تیر و تیغ، اما بگذرم، مقتل بخونم،یا صاحب الزمان” وَاشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَینِ علیه السلام” تشنه اش شد، رو اسبش نشسته، تكیه داد به نیزه اش، یه نانجیبی گفت:نگذارید استراحت كنه. چه كردند؟ یه سنگ به پیشونیش زدن، خون از صورت سرازیر شد، كمر بندش رو باز كرد، پیراهنش رو بالا زد،بگم یا نه؟نانجیب تیر سه شعبه رو تو كمان گذاشت،ای حسین..قلب حسین رو هدف گرفت، عبارت مقتل اینه: فانبعث الدم کالمیزاب خون مثل ناودان از سینه میریخت، هر كاری كرد از روبرو در نیومد، میگن: ارباب ما خم شد، تیر رو از پشت سر، اینجا دیگه طاقت نیاورد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
#روضه_شب_عاشورا
@Tarkegonahan
🌷شب عاشورا🌷
امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود
فردا میان قتلگه در خون شناور می شود
امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو
فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود
امشب بهع سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی
فردا تمم باغ او لب تشنه پرپر می شود
امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی
فردا ز جور کوفیان بی عون جعفر می شود
امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند
فردا فدای راه حق بی شیر اصغر می شود
امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو
فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود
امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود
زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود
امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود
فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود
امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم
فردا ز جور خصم دون بی یار و یاور می شود
امشب ز راز دشت خون زینب حکایت می کند
فردا کنار علقمه او بی برادر می شود
امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش
فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود
#شعر
#شب_عاشورا
@Tarkegonahan
.
◼️ آیت الله حائری شیرازی:
امام حسین علیه السلام در #شب عاشورا یک جور سخن گفت و در #روز عاشورا یک جور دیگر.
#شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
#روز عاشورا میگوید:
«بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟»
#شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد
و #روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.
@Tarkegonahan
🌷مصیبت شهادت امام حسین در زیارت ناحیه🌷
فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ
پس چون تورابا قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان رابرتو برافراشتند
وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ،
و از درِ نیـرنگ و فساد باتو قتال نمودند،
وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ
و آن ملعون لشکریانش رافرمان داد، تاتو را ازآب و استفاده آن منع نمودند
وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ
و با تو قتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند
وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً
و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند
وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک
و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه در کشتن آنها دوستانت را، و چه درغارت اثاثیه خیمه هایت
وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ
(بارى)تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزارو اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى،
قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ
آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها ازصبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند
فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ
پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند
وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَلَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ
و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند،
وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ، حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ
ولى تو حسابگر(عمل خویش براى خدا)و صبوربودى
از زنان و فرزندانت دفاع وحمایت مینمودى، تا آنکه تو را از اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند
فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها
پس بابدن مجروح بر زمین سقوط کردى در حالیکه اسبها تو را با سُم هاى خویش کوبیدند و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان بر فرازت شدند
قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ
وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک
پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد
و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود
تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ
وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک وَ أَهالیک
پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى
در حالیکه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى ،
وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً
اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت
شیـهه کنان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود
فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً
پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند
بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ
ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند
درحالیکه گیسوان برگونه ها پراکنده نمودند
لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات
بر صورت ها طپانچه مى زدندو نقاب ازچهره ها افکنده بودند، وبه صداى بلندشیون میزدند
وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات
و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند
وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ
در همان حال شِمرِ ملعون برسینه مبارکت نشسته
وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ
و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب می نمود
قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ
بادستى مَحاسنِ شریفت را در مُشت می فِشرد،
ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ
(و با دست دیگر) با تیغِ آخته اش سراز بدنت جدا مى کرد
قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک
تمامِ اعضا و حواسّت ازحرکت ایستاد
وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک
نَفَسهاىِ مبارکت در سینه پنهان شد
وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک
و سرِ مقدّست برنیزه بالارفت
وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ،
اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند،
وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ
و در غُل و زنجیرآهنین
برفرازجهازِ شتران دربند شدند
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ
گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، در صحراها و بیابانها کشیده می شدند،
أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ
دستانشان به گَردَنها زنجیرشده، درمیان بازارها گردانده می شدند
#شهادت #امام_حسین
در #زیارت_ناحیه
@Tarkegonahan
چشم خود واکن ببین ما را پریشان یا حسین
در میان آتش این شام هجران یا حسین
سوختن در پای تو رسم من است اما بگو
در چه آیین رسم باشد خیمه سوزان یا حسین
چشم خود واکن ببین در این غروب جانگداز
کودکان را خسته و سر در گریبان یا حسین
سر نداری تا ببینی ، خیز مادر آمده
در کنار جسم زیر نیزه پنهان یا حسین
پا به پای قافله باید از اینجا تا به شام
سر کنم با دختران مو پریشان یا حسین
پیکرت در بین گودال و سر نورانیت
میشود کنج تنور و دیر مهمان یا حسین
یک زن تنها چه سازد بعد از این با هجمهء
تازیانه کعب نی خار مغیلان یا حسین
گر به روی نیزه ها قرآن بخوانی ، میکنم
من به لحن حیدری تفسیر قرآن یا حسین
گر بمانی دیر نصرانی برایت بهتر است
ماجراها هست بین چوب و دندان یا حسین
غم مخور تا هست زینب ، هست پرچم بر فراز
میکنم شامات را چون شام ویران یا حسین
داریوش جعفری
#عصرعاشورا
#شام_غریبان
@Tarkegonahan
🔰🕌نــمـــــــــــازگــــــــــــــزاران🕌🔰
🌷نماز امام حسین علیهالسلام 🌷
#امام_حسین علیه السلام وقتی #وضو می گرفت،
رنگش می پرید و پاهایش می لرزید.
از سبب این کار پرسیدند؟
امام فرمود:
👌سزاوار است برای کسی که در مقابل خدای با جبروت می ایستد،
رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد.
📚 منبع: جامع الاخبار
#نماز
#وضو
#حضورقلب
@Tarkegonahan
سالروز شهادت:
سردار شهید مهدی هنرور باوجدان
قائممقام فرمانده گردان یاسین لشکر ۵ نصر خراسان
🍀 ولادت: ۱۳۴۰/۱۱/۱ مشهد
🌹 شهادت ۲۷تیر۱۳۶۶ جزیره مجنون
@Tarkegonahan
32.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🟪 ایرانی هستند و ساکن آمریکا.
مادر بی حجاب بود .
دختر و پسر مادر را با حجاب آشتی می دهند
مادر تحقیق میکند و حجاب را در مدار عشق و بندگی خدا می پذیرد.
الحمدلله علی ما انعم
#حجاب
@Tarkegonahan
🌷ارزشمندترین انسـانها🌷
قَيلَ «للسَّجادُ» عليه السلام:
مَنْ اَعْظَمُ النّاسِ خَطَرا
قالَ: مَنْ لَمْ يَرَىَ الدّنيا خَطَرا لِنَفْسِهِ.
[كشف الغمه، ج 2، ص 107.]
🌸 به #امـام_سـجاد عليه السلام گفتند:
مهمـترين #مـردم كيست؟
فرمود:
آنكه #دنيا را مايه ارزشمندی خود نداند.
#انسان
#دنیا
@Tarkegonahan
🌷مرور زندگی امام سجاد🌷
نام : علی بن حسین
ولادت: ۵ شعبان، ۳۸ق
زادگاه: مدینه
پدر: امام حسین(ع)
مادر : شهربانو
🔹القاب: سجاد، زین العابدین، و سیدالساجدین،
کنیه: ابوالحسن، ابوالحسین
همسران: ام عبدالله
فرزندان : محمد، عبدالله، حسن، حسین اکبر، زید، عمر، حسین اصغر، عبدالرحمن، سلیمان، علی، خدیجه، محمد اصغر، فاطمه، علّیه، ام کلثوم
🔹مدت امامت: ۳۵ سال (۶۱ تا ۹۵ق)
محل زندگی: مدینه
شهادت : ۲۵ (یا۱۲ )محرم، ۹۵ق
مدفن: بقیع، مدینه
طول عمر: ۵۷ سال
♦️مهمترین وقایع دوران زندگی:
حادثه کربلا
اسارت اهل بیت
قیام حره و قتل عام مردم مدينه
در سال 63ه توسط يزيد
قيام مختار
🔸مهمترين آثار ایشان صحیفه سجادیه و رساله حقوق است.
#تاريخ
#امام_سجاد
🚩@Tarkegonahan
🏴🚩🏴🚩🏴🚩