eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.4هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
29.3هزار ویدیو
79 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره نور 🌺 آیه (🌸 ۲۱ 🌸) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 🌹 ای کسانی که ایمان آورده‌اید، زنهار پیروی شیطان مکنید، که هر کس قدم به قدم از پی شیطان رفت او به کار زشت منکر وامی‌دارد، و اگر فضل و رحمت خدا شامل شما نبود احدی از شما (از گناه و زشتی) پاک و پاکیزه نشدی، لیکن خدا هر کس را می‌خواهد منزه و پاک می‌گرداند، و خدا شنوا و داناست. 👇👇👇 @Tarkgonahan
💢 درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. 🔸 کریم خان گفت: این اشاره های تو برای چه بود؟ 🔹 درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ 🔸 کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟» 🔹 درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.» 🔻 چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیان خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. 🔹 ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.» 👇👇👇 @Tarkgonahan
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋ادامه ی با نامحرم🦋 اگر شما تلفن را قطع نمیکردی گناه سنگینی در نامه اعمالت تثبت می‌شد و تاوان بزرگی در دنیا میدادی .جوان پشت میز وقتی عشق و علاقه من را به شهادت دید جمله ای بیان کرد که خیلی برایم عجیب بود گفت :اگر علاقه مند باشیم و برای شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرام ی که شما داشته باشید ۶ ماه شهادت شما را به عقب می اندازد. خوب آن ایام را به خاطر دارم اردوی خواهران برگزار شده بود از طرف فرماندهی به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی مربیان خواهر کار اردو را پیگیری می‌کنند اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن . من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو می‌رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز می چیدم و با هیچ کس حرفی نمیزدم شب اول یکی از دخترانی که در اردو بود ، دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد ،من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه و اردوگاه خارج شوم مطلب دیگری گفت و خندید و حرف‌هایی زد که... من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادند شنیده بودم.اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم .شنیده بودم که قرآن در بیان توصیف این گونه زنان می فرماید:( ان کید کن عظیم )مکر و حیله برخی زنان بسیار بزرگ است. در بررسی اعمال ، وقتی به این اردو رسیدیم جوان پشت میز به من گفت اگر در مکروحیله آن زن گرفتار می شدی به جز آبرو، کار و حتی خانواده است را از دست می‌دادی! برخی گناهان، اثر نامطلوب این گونه در زندگی روزمره دارد.... یکی از دوستان همکارم، فرزند شهید بود. خیلی با هم رفیق بودیم و شوخی می‌کردیم. یکبار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت تو باید بری با مادر فلانی ازدواج کنی تا با هم فامیل بشوید. اگر ازدواج کنی فلانی هم میشه پسرت !از آن روز به بعد سر شوخی ما باز شد. من دیگه این رفیق را پسرم صدا میکردم هر زمان به منزل دوست می رفتیم و مادر این بنده خدا را می‌دیدیم، ناخودآگاه میخندیدیم. در آن وادی وانفسا،پدر همین رفیق من در مقابلم قرار گرفت. همان شهیدی که ما در مورد همسرش شوخی می کردیم. ایشان با ناراحتی گفت چه حقی داشتید در مورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی کنید ؟؟ 🌹🌹پیشنهد ویژه برای خواندن🌹🌹 👇👇👇 @Tarkgonahan
برسی رحمت الله در کتاب مشارق الانوار از ابن عباس نقل می‌کند، رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم پنج مرتبه سجده کرد، بدون آنکه رکوع کند، عرض کردم این چه عملی بود که انجام دادید؟؟ حضرت فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد :(یا محمد ان الله یحب علی) یا محمد خدا علی را دوست دارد. و من با شنیدن آن سجده کردم. سپس سر از سجده بر داشتم او گفت: خدا فاطمه سلام الله را که پارسا و پاک است دوست دارد ،و من سجده کردم. و سپس سر از سجده بر داشتم که بار دیگر گفت: خداوند حسن را دوست دارد و در رتبه دیگر گفت: خداوند حسین را دوست دارد و من برای هر کدام سجده کردم. و برای آخرین مرتبه گفت: خدا کسانی که ایشان را دوست داشته باشند دوست دارد و من سجده پنجم را به جا آوردم . 👇👇👇 @Tarkgonahan
حکایتی از گلستان سعدی: یاد دارم که شبی در کاروانی ، همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته. شوریده ای نعره برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت . چون روز شد گفتم: این چه حالت بود؟؟ گفت؟؟ بلبلان را شنیدم که به ناله در آمده بودند از درخت و کبکان در کوه و غوکان در آب و بهائم در بیشه . اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته. دوش مرغی به صبح می‌نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش گفت باور نداشتم که تو را بانک مرغی کند چنین مدهوش گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و ما خاموش . 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقام معظم 💐🎙 چه کار کنیم که عطر معنویت ما منتشر شود؟؟ 🌸 کسی که و معلم و دیگران است قبل از همه باید از آغاز کند. 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: ✅ امام علی علیه السلام اگر به كسى خوبى كردى در واقع با اين كار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى ، پس به سبب خوبى اى كه به خودت كرده اى از ديگران خواهان تشكر مباش.... 📕غررالحكم و دررالكلم ص382 👇👇👇 @Tarkgonahan
هدایت شده از miss.sinn
چرا خداوند ما را از همان اول به کمال نرساند و این همه سختی و مشقت را قرار داد تا این که بعد از همه این سختی ها به کمال برسیم؟.mp3
806.1K
💬 🔹چرا خداوند ما را از همان اول به کمال نرساند و این همه سختی و مشقت را قرار داد تا این که بعد از همه این سختی ها به کمال برسیم؟ ✅ پاسخ: 👇👇👇 @Tarkgonahan
نام‌ِتــــو♡؛ قنوت‌هاۍمن‌است! "اللهم‌ارزقنی‌شفاعة‌الحسین_؏" ✾͜͡♥️ @Tarkgonahan
و عاقبت شوم آن: گاهی مجازات اذیت کردن والدین در همین دنیا ظاهر می شود. جوانی که با نفرین پدر شل شد! روزی امام علی علیه السلام در حال طواف بود که صدای التجاء و مناجات و التماس جوانی را شنید. امام از او درباره ی گرفتاریش سؤال کرد. او گفت: من سالم بودم ولی آنقدر پدرم را اذیت نمودم که او مرا نفرین کرد و من فلج شدم. پدرم تصمیم داشت تا روزی به کنار کعبه بیاید، و برای شفایم دعا کند ولی قبل از این کار، از دنیا رفت. حال من مانده ام این پاهای شل! امام علیه السلام به او دعای مشلول را یاد دادند که آن را بخواند. او این دعا را خواند و پیامبر صلی الله علیه وآله را در خواب دید که حضرت دستی بر پاهای او کشید و او شفا یافت. 👇👇👇 @Tarkgonahan