eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.4هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
29.3هزار ویدیو
79 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ شخصی وارد روستایی شد دید همه قبرها جلوی در خانه هاست وسن مرده ها کم است، یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. ازشخصی پرسید:جریان چیست؟ درجواب گفت:ما اینجا مرده ها را جلوی خانه دفن می کنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون می آییم به یاد مرگ وآخرت بیفتیم واز خدا بترسیم ودر روز، حواسمان، جمع باشد وکارهایمان را میزان کنیم واین که می بینی عمرها کم است علتش این است که ما عمر را از روزی حساب می کنیم که شخص بیدار شود وخودش را بشناسد(ودست از گناه ومعصیت بکشد) ✨ 👇👇👇 @Tarkgonahan
@dars_akhlaq.mp3
961.1K
🔊‍ 🎙🌸حضرت آيت الله محمد تقی بهجت (ره) موضوع : ارتباط با امام زمان (عج) 🔴 پست ویژه برای تمام برادران و خواهران ⚛ ✅ بسیار عالی حتما گوش کنید 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 👇👇👇 @Tarkgonahan
امام على عليه السلام: دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست الكَذّابُ و المَيّتُ سَواءٌ؛ فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيّتِ الثِّقَةُ بهِ، فإذا لَم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ غررالحكم حدیث 2104 👇👇👇 @Tarkgonahan
🦋دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت و گفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد، هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم !!!!!!! ✨پسرگفت:شرمنده نمیتونم، من صاحب دارم ! 🦋دختربه اوج حسادت رسید و گفت: خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته !!!!!!! پسره گفت:نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم. ✨دخترگفت: اووه چه رومانتیک، این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟ عکسشو داری ببینمش؟ پسرگفت: عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین آدم دنیاست!!!! دختره شروع کرد به خندیدن و مسخره کردن.... گفت: ندیده عاشقش شدی ؟ نکنه اسمشم نمیدونی ؟ 🦋پسر سرشو بالا گرفت گفت: آره ندیده عاشقش شدم!!! اما اسمشو میدونم... اسمش ((مهدی فاطمه)) ست دوست مهدی ؛ با نامحرم دوست نمیشه........!!!!! 👇👇👇 @Tarkgonahan
🍃🌹خلاصه‌ای از زندگی‌نامه شهید بهنام محمدی 🌹🍃 🍃🌹 بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 🍃🌹شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی‌ها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلی‌ها داشتند شهر را ترک می‌کردند. باور نمی‌کرد که خرمشهر دست عراقی‌ها بیفتد، اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که می‌شد بهنام ۱۳ ساله بود که می‌دوید و به مجروحین می‌رسید. 🍃🌹از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد رئیس‌جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید. 🍃🌹به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام می‌رفت شناسایی. چند بار او گفته بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش می‌کردند. 🍃🌹یک‌بار رفته بود شناسایی، عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. 🍃🌹وقتی بر می‌گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچ‌چیز نمی‌گفت فقط به بچه‌ها اشاره می‌کرد عراقی‌ها کجا هستند و بچه‌ها راه می‌افتادند. 🍃🌹 یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت می‌کرد. به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛ می‌گفت به شرطی اسلحه را تحویل می‌دهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادند. یکی گفت: «دلم برای عراقی‌های مادر مرده می‌سوزد که گیر بیفتند.» بهنام خندید. 🍃🌹برای نگهبانی داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمی‌دهیم‌ها» بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد. شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می‌کردند. خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت. 🍃🌹نحوه شهادت🌹🍃 🍃🌹خمپاره‌ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچه‌ها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را می‌کرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچه‌ها متوجه شدند که بهنام گوشه‌ای افتاده است و از سر و سینه‌اش خون می‌جوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پر کشید و امروز آشیانه بهنام، این کبوتر خونین بال، در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است.🌹🍃 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ عده ای تمام زندگی آن ها غصب است❗️ ▪️خدای سبحان از مؤمنین، جان و مالشان را خرید. ▪️وقتی مؤمن جانش را به خدا فروخت، مالش را به خدا فروخت، دیگر در جان و مال، غاصبانه تصرّف نمی کند؛ مال اگر مال خداست، در مال خدا به اذن خدا تصرّف می کند؛ جان اگر مال خداست، در مال خدا به اذن خدا تصرّف می کند. ▪️اگر کسی در جان و مالش به غیر اذن خدا تصرّف کند، این یا بیعت نکرد (یعنی بیع نکرد)، مسلمان نشد، إشترى نداشت و نفروخت؛ یا فروخت ولی غاصبانه تصرّف می کند. ▪️عده ای تمام زندگی آن ها غصب است؛ یعنی نشستن آن ها غصب است؛ برخاستن آن ها غصب است؛ نفس کشیدن آن ها غصب است. ▪️غصب تنها در مسایل مالی نظیر زمین و فرش نیست؛ آنکه در زمان جنگ باید در جبهه نفس بکشد اگر در پشت جبهه آزادانه به عنوان یک سرباز فراری نفس بکشد، این زندگی او غصب است؛ او در نفس کشیدن غاصب است؛ در غذا خوردن غاصب است؛ در استراحت غاصب است. ▪️زیرا بیعت کرد، بیع کرد، جانش را به خدا فروخت، برابر نظام اسلامی در زمان جنگ حق فرار ندارد. ▪️بعضی تمام حیات آن ها غصب است [و] بعضی تمام حیات آن ها امانت است و حلّیت است و مانند آن. ▪️اگر کسی جانش را و مالش را به خدای سبحان فروخت، باید در امری صرف کند که خدا اجازه بدهد. ▪️خدا فرمود يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ 🔹آیت الله / تحلیل نهضت سیدالشهداء (علیه السلام) با کلام حضرت 👇👇👇 @Tarkgonahan
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هفت گناهی که این دنیا و آخرت انسان ها رو نابود میکنه 👌👌 👇👇👇 @Tarkgonahan
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 را چگونه تصور میکنید؟ این کلیپ جهنم را به تصویر کشیده است... وای بر کافران...😱😱😱 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا امام رضا کره زمین را به ما بده! ✍ نقل خاطره ای از استاد قرائتی یک بار رفتم حرم امام رضا (ع) دیدم حرم خیلی خلوت است گفتم یا امام رضا (ع)! ما چند سال پیش از شما یکی جلسه برای بچه‌ها خواستیم، شبش جلسه جوان‌ها را دادی، بعد هم همه ایران را خواستیم، به ما دادی. حالا یک کار دیگه کن. کره زمین را به ما بده! تمام دنیا را در اختیار ما بگذار. بعد به خودم گفتم خب! حالا تو که داری این حرف‌ها را می‌زنی، خودت چه عرضه‌ای داری؟ شکنجه شدی؟ برای اسلام خون دادی؟ سیلی خوردی؟ حلم داری؟ خلق داری؟ تقوا داری؟ نماز شب خوان هستی؟ 🔵👈 دیدم نه، هیچ کدام از این‌ها را ندارمو یک آدم معمولی هستم، ولیتا دلتان بخواهد ضعف دارم، ترس دارم، بخل دارم. گفتم یا امام رضا (ع) یک چیزی می‌گویم خواستی بدهی، نخواستی ندهی، چون دعا خیلی بزرگ است. 🔵👈 اگر دادی خیلی رئوفی و اگر هم ندادی خیلی حکیمی. بعد یک مثل برای امام رضا (ع) زدم که آدم حکیم، زعفران را توی سطل زباله نمی‌ریزد. 🔵👈من با این صفات بدی که دارم، پر از آشغالم و می‌گویم کره زمین را در اختیار من بگذار درست مثل این است که بگویم زعفران را توی سطل زباله بریز، پس اگر ندادی حکیمی و اگر دادی رئوفی. قصه گذشت دیدم تفسیر ما به 22 زبان ترجمه شد و حرف‌هایمان از رادیوهای برون مرزی پخش شد. [ سایت مشرق 25 تیر 1390 / کد خبر: ۵۷۰۱۵] 👇👇👇 @tarkgonahan