eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.4هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
29.1هزار ویدیو
79 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🕋 👈: 🔺سجده شكر بر هر مسلمانى واجب است، با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرشتگان را به شگفتى مى آوری 🔻به درستی که بنده زمانی که نماز می خواند و سپس سر بر سجده شکر می نهد، پروردگار حجاب های موجود میان بنده و فرشته ها و ملائک را می گشاید و می گوید:ای ملائکه من! به بنده ام بنگرید. واجبم را به جای آورد و عهدم را برای من تمام نمود، سپس برای من نسبت به آنچه که برایش نعمت نموده ام، سجده شکر به جا آورد. 📘تهذیب الاحکام ج ۲✨ 📿 🤲🏻 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🕊 باز آیینـہ آب و سینۍ و چاے نـبات باز پنجشنبہ و یاد شٌـھَــدا با صلـوٰات🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹 حکیم فرزانه حاج ملاّهادی سبزواری با بینشی ژرف و شناخت عمیقی که از فرهنگ حیات بخش اسلام داشت، در زندگی راه اعتدال و میانه‌روی را برگزیده بود. نه دنیاپرست و جاه‌طلب بود و نه اموال و املاک موروثی خود را مورد اتلاف و اسراف قرار میداد؛ چنانچه گفته اند: در سال‌های قحطی و بی‌آبی سبزوار، حکیم بخش عمده ای از اموال خود را فروخت و به مستحقان بخشید. شخصی در مقام سؤال برآمد که چرا تمام اموال خود را انفاق نکردید، در حالی که درویشید و به دنیا بی‌اعتنا هستید؟ حکیم پاسخ داده بود: «من درویشم، ولی بچه های من که درویش نیستند». •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥حساب روز قیامت!!! 👌حتما ببینید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹پنچ راز بندگی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠 مرگ جوان توبه کار 💠 🌀در كتاب هماى سعادت داستانى توجه مرا جلب كرد كه نجيب الدين (كه از علماى بزرگ زمان خودش بوده است ) نقل مى فرمود: يك شب در قبرستان بودم . ديدم چهار نفر بطرف قبرستان مى آيند و يك جنازه اى روى دوششان است . من جلو رفته و از آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض كردم و گفتم اين عمل شمابه من اينطور مى رساند كه شما انسانى را كشته ايد و نيمه شب قصد دفن آن جنازه را داريد كه كسى از راز و اسرارتان سر در نياورد. گفتند: اى مرد خيال بد نكن زيرا مادرش با ماست . ديدم پيرزنى جلوآمد. من گفتم اى مادر چرا نيمه شب جوانت را بقبرستان آورده اى ؟ گفت : چون جوان من معصيت كار بوده خودش چند وصيت كرده ، اول : چون من از دنيا رفتم طنابى بگردنم بينداز و مرا در خانه بكش و بگو خدايا اين همان بنده گريزپا و معصيتكارى است كه بدست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته و نزد تو آوردم باو رحم كن . دوم : جنازه ام را شبانه دفن كن كه كسى بدن مرا نبيند و از جنايات من ياد كند و معذب شوم . سوم : اينكه بدنم را خودت دفن كن و لحد بگذار كه خداوند موهاى سفيد تو را ببيند و بمن عنايتى فرمايد و مرا بيامرزد، درست است كه من توبه كرده ام و از كرده هايم پشيمانم ولى تو اين وصيتهاى مرا انجام بده . وقتى كه جوانم از دنيا رفت ريسمانى بگردنش بستم و او را كشيدم ناگهان صدائى بلند شد و گفت : اَلا اِنَّ اَوْلِياء اللّه هُمُ الْفائِزُون بابنده گنه كار ما اينطور رفتار نكن ما خود مى دانيم با او چه كنيم . خوشحال شدم (كه توبه او پذيرفته شده ) و او را بطرف قبرستان آوردم . من از پيرزن خواهش كردم كه دفن پسرش را به من واگذار كند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتم همينكه خواستم لحد را بچينم آيه اى را شنيدم كه بگوشم رسيد الا ان اولياء اللّه هم الفائزون از اين داستان اينطور نتيجه ميگيريم كه توبه شخص ‍ گنه كار مورد قبول واقع شده و خدا دوست ندارد بنده گنه كارش كه توبه كرده مورد اهانت قرار گيرد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حقایقی تلخ از زبان آیت الله ... 👈چرا ما نمیتونیم خودمون رو به خدا نزدیکتر کنیم؟🤔 💥دلیلش اینه که ما هنوز نتونستیم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ آیا ما "لااله الاالله" را به دل‌هایمان آموخته‌ایم؟ 🔹 شیخی بود که به شاگردانش عقیده می‌آموخت، "لااله الاالله" یادشان می‌داد، آن را برایشان شرح می‌داد و بر اساس آن تربیتشان می‌کرد. 🔸روزی یکی از شاگردانش طوطی‌ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می‌داشت. 🔹شیخ همواره طوطی را محبت می‌کرد و او را در درس‌هایش حاضر می‌کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: "لااله الا الله" 🔸طوطی شب و روز "لااله الا الله" می‌گفت. 🔹یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می‌کند. وقتی از او علت را پرسیدند، گفت: طوطی به دست گربه کشته شد. 🔸گفتند: برای این گریه می‌کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می‌کنیم. 🔹شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی‌کنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. 🔸با آن همه "لااله الاالله" که می‌گفت، وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و فقط فریاد می‌زد. زیرا او تنها با زبانش می‌گفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود. 🔹سپس شیخ گفت: می‌ترسم من هم مثل این طوطی باشم! تمام عمر با زبانمان "لااله‌ الاالله" بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد، فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم، زیرا قلوب ما هنور آن را نشناخته است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•