eitaa logo
تصاویر کتابهای رضوان
2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3 ویدیو
13 فایل
کانال فروش کتاب : @child_book کانال معرفی کتابهایی با قیمت مناسب یا موجودی کم : @kamketab ادمین ثبت سفارش: @book_20 ادمین ثبت سفارش: @clerk2 تحت مدیریت کانال بزرگ کودک خلاق @koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بال و دو پرنده
دانستنی های عاشورا
خون خدا برشی از کتاب کوفیان با چشم هایی حیرت زده به باران نگاه می کنند.به بارانی که هیچ گاه گمان نمی کردند به دعای حسین (علیه السلام) نازل شود.همه غرق در تعجب و حیرت اند. همه دست های شکر را بالا می برند. همه شاد و خوشحال اند.از خوشی درپوست خود نمی گنجند.به سوی حسین (علیه السلام )می روند.یکی سرو صورتش را می بوسد، دیگری او را بغل می گیرد.هرکس به طریقی ابراز محبت و سپاسگزاری می کند.کسی نمی داند این لطفی که حسین (علیه السلام )در حقشان کرده را چگونه می شود جبران کرد.
بچه های فرات برشی از کتاب معلوم نبود که چه اتفاقی افتاده است. علی و مالک به همراه همه اعضای خانواده کنجکاو از خانه بیرون آمدند. همسایه‌ها هم راه افتاده بودند. هنوز پرتوهای نارنجی خورشید، کوچه‌های روستا را بی‌رمق روشن می‌کرد. در کوچه بزرگ روستا، جمعیت زیادی جمع شده بودند. هر کس چیزی می‌گفت. علی جلوتر رفت تا خبر بگیرد. – می‌گویند از سوی پسر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است. – هیبتش به مردان جنگی می‌ماند. – فرستاده حسین‌بن‌علی است. به زحمت خود را به آنجا رسانده بود. با دست‌هایش از مردم خواست تا آرام باشند. یکی از میان جمعیت، با صدای بلندی گفت: – ای مردم! آرام باشید. او حبیب‌بن‌مظاهر است. از سوی حسین‌بن‌علی برای شما پیغامی دارد. با شنیدن این حرف همهمه‌ها خوابید. صدایی از کسی نمی‌آمد. گوش‌ها منتظر شنیدن بود. پیرمرد با سلام و صلوات بر پیامبر اسلام سخنش را شروع کرد: – شما را به شرافت و بزرگى‌ای مى‏خوانم كه در روز قيامت خواهيد داشت. پسر دختر پيامبرتان در بيابان كربلا، تنها و مظلوم، محاصره شده است. مردم كوفه او را دعوت كردند. حال كه به سوى آنان آمده است، او را رها كرده و آماده پيكار با او شده‏اند. به خدا سوگند، هر يك از شما در كنار حسين كشته شود، در برترين جايگاه‏ها در بهشت، دوست و هم‏نشين محمد خواهد بود». حبیب‌بن‌مظاهر با صدایی رسا با مردم حرف می‌زد و از مردان جنگی روستا دعوت کرد که برای یاری حسین‌بن‌علی شمشیر به دست بگیرند و در مقابل سپاه کوفه بایستند که کمر به قتل او بسته بودند. در این میان، مردم که گوش‌هایشان حرف‌های پسر پیامبر را از زبان حبیب‌بن‌مظاهر می‌شنید، منقلب شدند.
دوران طلایی تربیت