eitaa logo
تصاویر کتابهای رضوان
2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3 ویدیو
13 فایل
کانال فروش کتاب : @child_book کانال معرفی کتابهایی با قیمت مناسب یا موجودی کم : @kamketab ادمین ثبت سفارش: @book_20 ادمین ثبت سفارش: @clerk2 تحت مدیریت کانال بزرگ کودک خلاق @koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
مسجد عجیب و غریب
غدیر کودک سرگرمی
یک روز در غدیر خم
نام های قشنگ تو
دکان کاموا فروشی
بازی میکنم تا یاد بگیرم
آقا معلم
برشی از کتاب تاریخ تشنه غدیر : رسول خدا و به دنبال ایشان،علی علیه السلام از منبر و جایگاه خود فرود آمدند و در کنار جمعیت قرار گرفتند.مردم به سوی پیامبر اکرم و علی بن ابی طالب علیه السلام هجوم آوردند تا با آن دو بیعت کنند.حضرت دستور داد تا در آن صحرا دو خیمه برپا کردند.در یکی از آن ها خود و در دیگری علی علیه السلام نشست.پیامبر عمامه خود را که «سحاب» نام داشت،به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمومنان قرار داد و تا سه روز در آن محل اقامت کردند و مردم دسته دسته به خیمه ها می آمدند و با پیامبر تجدید عهد می کردند و سپس به خیمه علی علیه السلام می رفتند و با عنوان امیرالمومنین با ایشان بیعت می کردند و تبریک می گفتند. شور و غوغایی برپا بود؛هر کس دوست داشت زودتر از دیگری در بیعت کردن سبقت بگیرد.زن ها با گذاشتن دست خود در تشت آبی که پیش تر علی علیه السلام دست مبارکش را در ان زده بود ،مراسم بیعت را با وی انجام می دادند.حسان بن ثابت،شاعر معروف زمان پیامبر فرصت را غنیمت شمرد و با کسب اجازه از محضر رسول اکرم اشعاری را سرود و سپس در حضور پیامبر و علی علیه السلام و مردم قرائت کرد: «برخیز که من تو را برای جانشینی و راهنمایی خلق پس از خویش انتخاب کردم و من مولای هر کسی هستم که علی مولای اوست.شما درحالی که از صمیم قلب او را دوست دارید،از پیروان او باشید.»
برشی از متن زیباترین عید زیباترین جشن : کاش در غدیر بودم! هزار و چهار صد و بیست و شش سال پیش ده ها هزار حاجی ، دسته دسته به سرزمین غدیر رسیدند. پیامبر خدا که مثل خورشید در میانشان می درخشید فرمان داد : « همه بمانند » آن ها که جلوتر بودند برگشتند و آن ها که عقب تر بودند شتابان خود را رساندند پیامبر خدا روی بلندی ایستاد و برایشان سخنرانی کرد و بعد امیر مؤمنان را صدا زد و دست او را در دست گرفت و بالا برد و فرمود : « هر که من مولای او هستم این علی مولای اوست » و این جمله ی بی نظیر در دفتر خاطرات زمین و آسمان ثبت شد آن سال چند کودک هم آن جا بوند و آن صحنه ی تماشایی را از نزدیک دیدند خوشا به حالشان! کاش آن سال ما هم در آن جا بودیم! کاش می توانستم همین الآن مثل کبوتر به سوی سرزمین غدیر پر بکشم و در میان آن سرزمینِ دلنشین چند لحظه بنشینم! پر شور ترین حج! بیابان ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذاریم و شب به مکه می رسیم . چه شهر عجیبی! شهر ابراهیم و اسماعیل!  شهر هاشم و عبدالمطّلب و عبدالله  شهر پیامبر و  علی و فاطمه(علیهم السَّلام) وقت نماز مغرب است . همه به سوی مسجد الحرام می رویم و نماز مغرب را می خوانیم خانه ی کعبه مثل نگین انگشتر می درخشد و ما دور تا دورش حلقه زده ایم.   زمانی خانه ی کعبه پر از بت بوده است و  مردم در برابر بت ها به خاک می افتادند و اکنون همه در برابر خدا به سجده افتاده ایم.