eitaa logo
کاش یک دانه ی تسبیح تو باشم..
345 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
9.2هزار ویدیو
92 فایل
میخوای برای امام زمانت مفیدباشی؟ میخوای یه تصمیم جدی برای آخرتت بگیری؟ ظهورنزدیکه؛جانمونی😉 کانال نذر پدرم صاحب الزمان🌷 نشرمطالب؛(در صورت امکان باذکر یک صلوات)؛ #حلال میباشد همسایه مون: @zohore_deltangiii ارتباط با ما: @FaghatKhodayam
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای کربلا ۹.mp3
11.48M
۹ 🏴 💢داستان کربلا، و اساساً کربلاهای همه‌ی أنبیاء و امامان، ثابت کرد، که بشر به بلوغ امام‌داری نرسیده است! ⭕️ و تمام علّت غیبتِ آخرین امام، همین بوده است!⭕️ - آیا نقشِ شخص شما در این اتفاق، تاکنون برای شما موضوعیت داشته است؟ - آیا به فکر جبران این مصیبت اعظم، و رسیدن به بلوغ امام‌داری افتاده‌اید؟ 💥همه به امام‌داری نمی‌رسند! @tasbiheto📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سه کودک رفتن چوپانی و دستمزدشون رو دادن پرچم خریدن تو کوچه برا امام حسین علیه‌السلام خیمه زدن،،، @tasbiheto📿
🌹رسم ادب بزرگان🌹 @tasbiheto📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تیرهای سه‌شعبه🖤🖤🖤 ◾️ گاهی به مهارت حرمله‌ می‌اندیشم. به غلط می‌گویند که او ماهر بوده است. او فقط هدف‌های روشنی داشت: ➖ چشم عباس، ➖ سینهٔ حسین، ➖ گلوی علی‌اصغر… ◽️ فقط تو بودی که خوب فهمیدی استخوانی که در گلوی علی بود، سه شعبه داشت… از جنس تیرهایی که من با گناهانم‌ به سمت مهدیِ فاطمه پرتاب می‌کنم. 🔘 هفتم ؛ حضرت @tasbiheto📿
🖤🏴🖤🏴🖤 حرملہ خیر نبینی گُلِ من نورَس بود... کشتنش تیر نمیخواست ! نسیمی بس بود :)💔 @tasbiheto📿
*✨﷽✨* _*📖 قـرآن، نامهٔ خـداوند به بندگان*_ _🗣️ شیخ حسین انصاریان :_ *🖋️علامه محمد تقی جعفری برایم نقل کرد و در شرح نهج‌البلاغه‌اش هم نوشته است که یکی از اساتید من، آیت‌الله‌العظمی آقا شیخ مرتضی طالقانی بود. گفت: ایشان برای خودم در نجف تعریف کرد:* 🐑 *🐏من تا بیست‌سالگی در این مناطق طالقان چوپان بودم.* *صبح به صبح گوسفندهای مردم و دو سه‌تا گوسفند هم خودمان را به صحرا می‌بردم و می‌چراندم، غروب هم برمی‌گشتم. تا بیست‌سالگی نه نوشتن و نه خواندن بلد بودم و یک چوپان کاملاً بی‌سواد بودم.* _« تو با خـدای خود انداز کار و دل خوش دار »_ *این چوپان بیست‌ساله باطنِ صافـی داشته که چنین پیشامدی شده است!* گفت: *یک‌روز هیچ‌کس در صحرا نبود و گوسفندها هم یا می‌چریدند یا خوابیده بودند که یک‌مرتبه این صـدا به گوشم خورد.* *گوینده را ندیدم و فقط صدا را شنیدم که می‌گفت:* _« قرآن نامهٔ دعوت من به‌سوی بندگان است.»_ _⁉️ چوپان! بیست‌سال داری ، نمی‌خواهـی به این نامه‌ای که برایت فرستاده‌ام، جواب بدهـی؟_ گفت: *من این صدا را شنیدم، گوسفندها را آوردم و تحویل صاحب‌هایش دادم، برای خودمان را هم داخل طویله کردم و به مادرم گفتم:* *من می‌خواهم به اصفهان بروم ( آن‌وقت اصفهان حوزهٔ بزرگی بود و اساتید مهمـی داشت) و درس بخوانم.* مادرم به من گفت: *مادر، ما اصلاً نمی‌توانیم خرج تو را بدهیم؛ پدرت که اینجا با جان کندن یک لقمه درمی‌آورد. گفتم: من خرجـی نمی‌خواهم!* *مادرم چند نان خانگـی به من داد، داخل سفره گذاشتم و به کمرم بستم، پیاده برای اصفهان راه افتادم تا بروم و جواب نامهٔ خـدا یعنـی جواب قرآن را بدهم.* _« خیلی عجیب است! »_ *چهار سال بیشتر اصفهان درس نخواند، مجتهد شد؛ یعنـی با آیت‌الله‌العظمی بروجردی و آیت‌الله‌العظمی سیّد جمال‌الدین گلپایگانی هم‌درس بود.* *چهارساله مجتهد شد، بعد از آنجا هم برای نجف حرکت کرد، پنجاه سال هم در نجف بود تا از دنیا رفت و او را در کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) دفن کردند.* _✉️ جواب دادن به این نامه و دعوت خـدا، خیر دنیا و آخرت آدم را به‌طور کامل تأمین می‌کند._ *دلا غافل ز سبحانـی*_چـه حاصل؟_ *مطیعِ نفس و شیطانـی*_چـه حاصل؟_ *بُود قـدر تو افـزون از ملائـک* *تو قدر خود نمی‌دانـی* _چـه حاصل؟_ *%%%%%%%%%%%%* @tasbiheto📿
*🇮﷽🇮* _🍃🔻 آیت الله بهاء‌الدینی وقتی وارد جلسه شدند فرمودند:_ *در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما می‌رود.* *جلال افشار که شهید شد، آیت الله بهاء الدینی بی‌اختیار گریه کردند، طوریکه شبنم اشکهایشان از گونه سرازیر می‌شد و روی عکس جلال می‌افتاد و بعد فرمودند:* *🟩 امام زمان(عج) از من یک سرباز می‌خواستند، من هم آقای افشار را معرفـی کردم. اشک من اشک شوق است، ‌ایشان ”‌ ذاکـر قریب البکاء”‌ است.* *جلال افشار ۲۴ تیر سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان و هنگامـی که بانگ اذان او در فضای منطقه پیچیده بود، به کاروان شهدا پیوست.* 🍃🌷🕊 @tasbiheto📿
خواص مجلس عزای امام حسین علیه‌السلام 🔸ماه محرم ماه هیئت رفتن و مجلس سینه‌زنیه، کاری که خیلی از ما به خاطر عشق و ارداتمون به سیدالشهدا با همه وجود انجامش می‌دیم 🔸خوبه بدونید که این دست از مجالس در نگاه اهل بیت علیهم السلام و بزرگان دین هم از چه اهمیت و جایگاهی برخورداره @tasbiheto📿
🔷راه به دست آوردن هزار رحمت الهی ✅قرائت صد مرتبه سوره قدر در عصر جمعه است.. 🔷بخون و هدیه کن به امام زمان عج اثرش ملیونی بشه برات @tasbiheto📿
امام صادق علیه السلام: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین (ع) و حب زیارتش را در قلب او می‌اندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین (ع) و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می‌اندازد. 📓 وسائل الشیعه ج ۱۴، ص ۴۹۶   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈ @tasbiheto📿
*╮╭╮╭╮╭╮╭╮╭* *🇮﷽🇮* *📜حـدیث روز* _🌸 امام حسین علیه السّلام:_ ‌ _💚 مـردم بنده دنیایند_*و به ظاهر دَم از دین می زنند و تا زمانی که زندگی‌شان تأمین شود، از آن دفاع می کنند!* *اما چون در معرض آزمایش قرار می‌گیرند، دین داران کم می شوند.* ‌ _📚 بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۳_ *╮╭╮╭╮╭╮╭╮╭* @tasbiheto📿
💠امام باقر(علیه السّلام) فرمودند: *🔸شب شیطانی دارد به نام «زهاء» (یا رها)به معنی فخر و تکبر (لسان العرب).* *🔸وقتی بنده ای بیدار میشود و تصمیم دارد نماز شب بخواند به او میگوید: هنوز وقت نماز نشده،* *برای مرتبه دوم بیدار میشود، باز میگوید وقت باقی است و به همین صورت او را به خوابیدن تشویق میکند تا اذان شود* . 📚نماز شب،تجهد (خسروی)، ص۴۱ 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸 @tasbiheto📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️امشب رباب؛برای گهواره ی بی علی اصغر لالایی میخونه😭🖤🖤 @tasbiheto📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناگهان "قلب حرم" وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود.. شهادت جوان رشید سید الشهدا🖤 حضرت علی اکبر (ع) تسلیت باد🏴 @tasbiheto📿
*🇮﷽🇮* *┊علائمِ ظهور* _🟩 امیرالمؤمنین سلام الله علیه_ فرمود: إِنَّ بَيْنَ يَدَيِ اَلْقَائِمِ سِنِينَ خَدَّاعَةً يُكَذَّبُ فِيهَا اَلصَّادِقُ وَ يُصَدَّقُ فِيهَا اَلْكَاذِبُ وَ يُقَرَّبُ فِيهَا اَلْمَاحِل. *پیش روی قائم سلام الله علیه (پیش از ظهور او) ، سال های فریبنده ای خواهد بود که تکذیب کرده شود در آن ها راستگو و تصدیق کرده شود در آن ها دروغگو و تقرب یابد در آن ها شخص مکار و حیله ور.* _📚الغيبة (للنعمانی) ج ۱، ص ۲۷۸_ 🏴 *≋=≋=≋=≋=≋=≋=≋=≋* @tasbiheto📿
🔴 بی توجهی مردم نسبت به هشدارهای خداوند وَ رَأَيْتَ اَلْآيَاتِ فِي اَلسَّمَاءِ لاَ يَفْزَعُ لَهَا أحَدٌ 🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند: در آخر الزمان می‌بینی که آیات و نشانه‌های آسمانی که علامت عذاب است ظاهر می‌شود؛ اما احدی نمی‌ترسد و فزع نمی‌کند.(یعنی در دل مردم اثر نمیگذارد) 📗الکافي، ج ۸، ص ۳۶ 📗وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۷۵ ✅ آخرالزمان جای تفکر و تدبر و تامل است نه غفلت و بی‌خبری‌! مردم‌ هیچ به فکر امام زمان علیه‌السلام و روز قیام و حساب‌ نیستند. پرده غفلت‌ چشم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بسته‌، و پنبه غفلت‌ گوش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ کر کرده‌. و از عظمت روز قیام و حوادث آن بی‌اطلاع هستند. هر زمان نشانه ای یا مطلبی از قرآن و روایات به ایشان میرسد با بی‌شرمی تمام آن را خرافه و شوخی می‌دانند یا منکر علائم میشوند یا آن را تنها یک واقعه طبیعی دانسته؛ هرچه قدر خداوند با انواع بلایا آنها را متوجه می‌نماید تا متذکر شوند، انگار نه انگار؛ و همچنان در حالت غفلت و بی خبری هستند؛ چون آنطور که باید آن را تصور نمی‌کنند و درکی از روز موعود و قیام ندارند؛ وگرنه دلهایشان متأثر میشد و در صدد توبه و ایمان بر می‌آمدند. @tasbiheto📿
*✍🏻 ماجرای خواب مرحوم آیت الله هسته‌ای :* 🍁 من خیلی دوست داشتم که در عزای حضرت سیّدالشّهداء (ع) در مجلسی که موردنظر حضرت زهرا (س) است شرکت داشته باشم. لذا خیلی توسّل میکردم که به من بنمایاند کدام مجلس مورد توجّه ایشان است. من خیلی به این موضوع مُلِح بودم وخیلی پافشاری میکردم. 🍁 تا اینکه روزی عصر، (اوّل محرّم) پیش از آنکه برای انجام وظیفه از مجلس خارج شوم استراحت میکردم، حضرت را درخواب دیدم. از ایشان سؤال کردم که سیّدتی و مولاتی، اینهمه مجلس در عزای فرزند بزرگوار شما، سیّدالشّهداء (ع) وجود دارد، کدامیک از این مجالس مورد توجّه شماست؟ 🏴 فرمودند: هر جاییکه پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آن مجلس را دوست داریم و به آن مجلس توجّه داریم. 🍁 من دوباره پرسیدم چون غرض من آن بود مجلس خاص الخاصّی که در نظر است بدانم. لذا مجدّداً پرسیدم که یا سیّدتی و مولاتی، کدامیک از این مجالس بیشتر مورد توجّه شماست؟ مجدّداً در جواب همانرا فرمودند، فرمودند: هرجایی که پرچم عزای حسین ما خورده شود ما آنجا را دوست داریم به آن هم توجّه داریم. سه باره پرسیدم: سیّدتی و مولاتی، کدامیک بیشتر مورد توجّه شماست؟ باز فرمودند: هرجا که پرچم عزای حسین ما خورده باشد ما آنجا را دوست داریم و به آنجا توجّه داریم. 🍁امّا اینکه تو می‌پرسی،(نام و آدرس یک مجلسی را در سوهان‌پزخانه دادند که تقریباً اسم رایجی بود، مثلاً منزل مؤمنه خانم، نه اینکه این باشد، بطور مثال...) و گفتند خود ما هم در این شرکت میکنیم، امّا هرجا که پرچم عزای حسین ما زده شود ما آنجا را دوست داریم و به آن توجّه داریم. مرحوم آقای هسته‌ای گفته بود من وقتی ازخواب بیدار شدم آدرس آنجا را گرفتم، آن محل را نمی‌شناختم. رفتم و راهنمایی شدم. وقتی به آن محل وارد شدم، یک جوی آبی بود و خانمی سر جوی آب نشسته بود، داشت استکان می‌شست (هنوز آنموقع در تهران لوله‌کشی آب نبود). 🍁 نام آنشخص را که درخواب بمن گفته بودند سؤال کردم، گفت: من هستم. گفتم: آیا شما مجلس روضه دارید؟ گفت: بله داریم. نشان داد، انتهای یک کوچهٔ بن بستی یک پرچم سیاهی زده بودند، این پرچم آنقدر کهنه شده بود که سیاهی آن به سفیدی میزد. معلوم بود سالیان متمادیست این پرچم عزا اینجا زده میشود. گفتم: شما روضه خوان هم دارید؟ گفت: از کسی دعوت کرده بودیم، آمد وقتی دید کسی نیست ناراحت شد و رفت... 🍁 آقای هسته‌ای یک سخنران معتبر بود، عالم بود، فروتنی کرد و گفت: اجازه میدهید من به اینجا بیایم برای شما روضه بخوانم؟ آن خانم استقبال کرد و گفت: بفرمایید. گفت من وقتی وارد آن منزل شدم یک اتاق داشت، آنقدر آن منزل محقّر بود که من همانروز اوّل قصد قربت کردم که هیچ وجهی از آنجا نگیرم، فقط قربه الی الله بیایم و بروم. معلوم بود کسیکه این روضه را گرفته فقیر است. یک صندوقخانه‌ای داشت و چای هم میریخت از صندوقخانه می‌آورد، چند نفر از زنان همسایه هم می‌آمدند، گاهی یک بچّه می‌آمد چای را می‌آورد و میگذاشت. و آن زن فقیر هم داخل صندوقخانه می‌نشست و گریه میکرد، همزمان با صدای گریهٔ او صدای گریهٔ دیگری را هم می‌شنیدم. تا دهه تمام شد... 🍁 جمعیّت زیادی هم نمی‌آمدند، فقط چند نفر زنهایی بودند که گاهی کم و زیاد میشدند، ولی روضه، زنانه بود. من هم اصلاً نمیخواستم وجهی بگیرم، لذا وقتی روز آخر از منبر آمدم عجله کردم که اصلاً من را صدا نزند بخواهد وجهی بدهد. دیدم آن زن درپشت سر من سرعت گرفت، مدام من را صدا میکرد. گفتم: ممنون هستم، خیر شما قبول، از شما بما رسیده است. تا بمن رسید و گفت: نه، شما باید این وجه را بگیرید. باز من اصرار کردم واو هم اصرار کرد. 🍁 عاقبت بمن گفت: من از شما رِندتر هستم. از این سخن او تعجّب کردم که یعنی چه من از شما رندتر هستم؟! گفتم: منظور شما چیست؟ گفت: من یکسال بمنزل مردم میروم آنجا خدمتگزاری میکنم تا اینکه وجهی را فراهم کنم برای عزای سیّدالشّهداء (ع) صرف کنم. یکسال بمنزل مردم میروم و خدمتکاری میکنم، حالا شما میخواهید این پول را از من نگیرید؟نمیشود!! 🍁 مرحوم آقای هسته‌ای گفت: من خیلی تعجّب کردم، فکر اینرا نمیکردم واقعاً کسی اینطور باشد. اصلاً عظمت این زن من را شکست که این زن چقدر باعظمت بود. اگر کسی یکسال بمنزل مردم برود و خدمتکاری کند، با همهٔ سختی که اینکار دارد، مبلغی را پس‌انداز کند تا صرف این وادی کند. گفت من خیلی تعجّب کردم، عظمت این زن من را شکست و من از او این وجه را گرفتم. وقتی گرفتم، گفتم: سؤالی از شما دارم، گفت: بفرمایید. 🍁 گفتم: شما در صندوقخانه گریه میکردید من صدای گریهٔ دیگری هم از صندوقخانه می‌شنیدم، او که بود؟ عروس شماست؟ دختر شماست..؟ گفت: مگر درخواب بشما نگفتند خود ما هم می‌آییم درمجلس شرکت میکنیم؟ دیدم عجب زنی!! حتّی ازخواب من هم خبر دارد. من خیلی مبهوت شده بودم. عجب مجالسی، که ما از آن خبر نداریم. گفتم: خواهر،... ادامه👇👇👇 @tasbiheto📿