eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🔆اولین سلام روز🔆 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ میلادی: Wednesday - 10 May 2023 قمری: الأربعاء، 19 شوال 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️11 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️21 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️40 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️47 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
تفسیر صفحه ۵۱
یہ‌آقایۍهست‌خیلۍغریبہ,💔! من‌وتواگردرست‌بشیم‌ مھدوےزندگۍڪنیم‌ وراھ‌ورسم‌شھداروتوزندگیامون‌بہ‌ڪار بگیریم‌خیلۍزودمیاد:) اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج
مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیندپسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀 پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! .بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ شهید کاظم نجفی رستگار
نماز_شب 🌷نمازشب در سیره شهدا 🔸ابراهیم روزها بسیار انسان شوخ و بذله گویی بود خیلی هم عوامانه صحبت می کرد اما شب ها معمولاً قبل از سحر بیدار بود و مشغول می شد تلاش هم می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد. 🔸 ابراهیم هرچه به این اواخر نزدیک می شد بیداری سحرهایش طولانی تر بود گویی می دانست در احادیث نشانه شیعه بودن را بیداری سحر و نمازشب معرفی کرده اند. 📚: سلام بر ابراهیم 🌹التماس دعای فرج 🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س) نمازشب_رابه_نیت_ظهورمیخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🔆اولین سلام روز🔆 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ میلادی: Thursday - 11 May 2023 قمری: الخميس، 20 شوال 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹دستگیری امام کاظم علیه السلام توسط هارون لعنة الله علیه، 179ه-ق 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️10 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️20 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️39 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️46 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
تفسیر صفحه ۵۲
🔶يكی از راههای نجات از گناه، گناهی که آدم به آن عادت کرده است، پناه بردن به امام زمان عجل الله است. ايشان امام زنده ی زمانِ ما هستند امام حی ما هستند؛ آن بزگوار به انتظار نشسته اند تا كسی دستش را به سمتشان دراز كند تا ايشان او را هدايت كنند. امامت ایشان اینجاست که شما از ایشان بخواهی و ایشان از شما دستگیری نماید. بنده به آن بزرگوار پناه بردم، خیلی سریع نتیجه گرفتم. شماهم به ایشان پناه ببرید به زودی نتیجه می دهد ان شاء الله 🔸آیت الله جاودان
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۸۲ و ۱۸۳ جلوی در پسربچه اي پنج،شش ساله ایستاده،به طرفش میروم. :_سلام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۸۴ و ۱۸۵ :_اختیار دارین،من جز خوبیندیدم. شما لطف بزرگی در حق من انجام دادین،یعنی من مدیون شمام. :+نفرمایین،انجام وظیفه بوده :_دوباره به سلامتی میرید عراق؟ :+نه،راستش...راستش میرم سوریه.. سرم را بالا میآورم،نگاهش به زمین است و لبخند،حاکم لبهایش... میخواهم چیزي بگویم که صداي مشدي میآید: به به،باباجان خوش اومدي،عقر بخیر :_سلام مشدي،شرمنده این چندوقت درگیر درس بودم. مِن بعد بیشتر میام ان شاءاللّه.. و بسته را از زیر جادرم بیرون میآورم:بفرمایید مشدي،این مال شماست. :+این چیه دخترم؟ :_کلاهه مشدي،کلاه حصیري. گفتم این روزا تو گرما اینو بذارید سرتون،آفتاب به پوست و چشمتون آسیب نزنه.. :+دستت درد نکنه دخترم،زحمت کشیدي باباجان. کسی از داخل صدایش میزند:مشدي مشدي باز تشکر میکند:ممنون دخترم،من برم تو یاعلی باباجانمشدي میرود و علی خودش را به سیدجواد میچسباند،در حالی که آبنبات را گوشه ي لپش گذاشته. خودش را لوس میکند:دایی برام بستنی میخري؟ سید موهایش را بهم میریزد:وروجک فعلا اونو تموم کن بعد.. به طرف من برمیگردد :+راستی مادر،پنجشنبه این هفته ختم انعام دارن،تو مسجد. گفته بودن به شمام بگم تشریف بیارین. تعجب میکنم _:مادر شما؟آخه منو که... :+بله ذکر خیرتون رو از خانماي مسجد شنیدن. :_آها،باشه چشم،قبول باشه :+سلامت باشید سید سرش را بلند میکند و به آن طرف خیابان چشم میدوزد :+اون آقا با شما کار دارن؟؟ سرم را برمیگردانم،یک ماشین شاسی بلند آخرین سیستم،آن طرف خیابان ایستاده ،شیشه هاي دودي اش اجازه نمیدهد،خوب ببینم اما انگار کسی داخلش برایم دست تکان میدهد. میگویم:فکر نمیکنم... ادامه دارد.. نویسنده فاطمه نظری 🌷🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ راننده اش پیاده میشود،تازه میشناسمش... بلند داد میزند:نیکی و دست تکان میدهد. سید با تردید میپرسد:اگه مزاحمه... نفسم را با صدا بیرون میدهم:نه آشناست چشمانم را میبندم،نفس عمیق میکشم و چند قدم جلو میروم. یادم میآید خداحافظی نکرده ام. برمیگردم. سید جواد مات و مبهوت مانده. :_من برم دیگه بااجازه تون،سلام منو به حاج خانم برسونین. +:به سلامت،بزرگواري تون رو میرسونم. برمیگردم و به آن طرف خیابان میروم. چادرم را از دو طرف آنقدر محکم کشیده ام که حس میکنم به پوست سرم چسبیده. به ماشین که میرسم،آرام میگویم:اینجا چیکار میکنی؟ فریبرز،به ماشین اشاره میکند:سوار شو :_میگم اینجا چی کار میکنی؟ :+منم گفتم سوار شو،زود باش نیکی بدو :_چی شده؟ لحنش نگرانم میکند. ناچار سوار میشوم. فریبرز هم مینشیند. ماشین را روشن میکند و با سرعت به راه میافتد.با نگرانی میپرسم:چی شده آخه؟ پوزخند میزند،و با همان لحن پر از کنایه اش میگوید:بامزه شدي! و به چادرم اشاره میکند . :_تعقیبم کردي که اینو بهم بگی؟خیلی خب،حالا بزن کنار. صداي موبایلم بلند میشود،قبل از اینکه درش بیاورم فریبرز میگوید:باباته :_چی؟ :+پشت خط،باباته،بهش نگی این دور و ورایی،بگو...بگـــــو....اصلا بگو انقلابی :_چی؟انقلاب؟؟چرا باید دروغ بگم؟ :+مجبوري،بگو اومدي کتاب بخري،به خاطر خودت میگم.. باور کن.. تلفن را میگیرم،راست میگوید،باباست... :_من نمیتونم...نمیتونم دروغ بگم... :+پس اصلا جواب نده :_میگی چی شده یا نه؟ :+داشتیم میاومدیم خونه ي شما. سرخیابونتون تو رو دیدیم. یعنی بابات دید،گفت نیکیه؟ من گفتم نه بابا این که چادریه. خلاصه اینکه بابات داشت میاومد دنبالت. من نذاشتم ادامه دارد نویسنده فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۸۸ و ۱۸۹ صداي موبایل من قطع میشود و چند ثانیه بعد صداي موبایل فریبرز میآید. فریبرز(هیس)میگوید و جواب میدهد :_سلام مهندس :_نه بابا،گفتم که نیکی نیس. نه اومدم دنبال اون دختره،نیکی نبود. :_عه؟نیکی خونه نیس؟ :_آره دیگه،حتما بیرونه میخندد_:نه بابا نیکی و چادر؟؟؟!!!! :_نه خیالتون راحت،منم الآن میام تلفن را قطع میکند.. حس میکنم ضربان قلبم یکی درمیان شده،اگر بابا بفهمد من چادر سر میکنم... واي از تصورش بدنم میلرزد... بابا،مثل تمام پدرهاي دنیا خوب و مهربان است..اما اگر عصبانی شود،هیچ چیز جلودارش نیست... واي خداي من... فریبرز ادامه میدهد :+حالا جدي جدي چادر سر میکنی؟ یا دوربین مخفیه؟ صدایم از عمق چاه بیرون میآید :_نگه دار :+چی؟ :_گفتم نگه دار... فریبرز اتومبیل را متوقف میکند. :+نیکی حالت خوبه؟ به طرفش برمیگردم،به سختی جلوي شیشه ي ترك خورده ي بغضم را میگیرم _:میشه....یعنی...لطفا به هیچکس چیزي نگو..خواهش میکنم... :+هیچکس رو قول نمیدم،اما به پدر و مادرت چیزي نمیگم،خیالت راحت... پیاده میشوم،چند کوچه پایین تر،به خانه ي فاطمه میرسم. حالم خوش نیست،این را قیافه ام فریاد میزند... فاطمه در را که باز میکند،صورت پر از لبخندش به چهره ي ویرانم میافتد... :_نیکی؟چی شده؟بیا تو ببینم.. دستم را میکشد و به طرف اتاقش میبرد،در اتاق را میبندد و من تازه وقت میکنم به یاد بیاورم کجا هستم.. چه شد و حال خرابم،به خاطر چیست... فاطمه را بغل میکنم و گریه میکنم.. ادامه دارد نویسنده فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌷🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۹۰ و ۱۹۱ فرشته،دخترخاله ي فاطمه،قاشق را چند دور میچرخاند و لیوان آب قند را به دستم میدهد. :_نمیخورم :+بخور،رنگ به رو نداري،حتما فشارت افتاده.. با اکراه لیوان را میگیرم و جرعه اي میخورم. فاطمه با کنجکاوي میگوید :+آخه چی میشه خب؟ مگه قول نداد به مامان و بابات چیزي نگه..؟ میگویم :_قول داد،ولی میترسم... گفت قول نمیده به هیچکس نگه،یعنی ممکنه به یه نفر بگه.. :+نگران نباش نیکی جونم،مطمئنم به کسی چیزي نمیگه... :_واي فاطمه... فرشته با مهربانی دستم را میگیرد:غصه نخور عزیزم دستانم را جلوي صورتم میگیرم :_آخه شما مامان و باباي منو نمیشناسین...از چادر متنفرن... فاطمه میگوید:اینطوري که نمیشه نیکی،تو بالاخره میخواي بري دانشگاه..باید یه کاریش بکنی دیگه...همه چی رو بسپار به خدا راست میگوید... چرا خداي مهربانم را به یاري نطلبم؟ همان که قدمقدم راه را نشانم داد... خدایا،توکل بر تو،که هیچگاه تنهایم نمیگذاري.. صداي پیامک موبایلم میآید. گوشی را برمیدارم ]فریبرز بهم گفت چی شده،نگران نباش،قول داد به هیچکس نگه. باید ببینمت نیکی دانیال[ اشکهایمـ را پاك میکنم،خیالم راحت شد،پس فریبرز این خبر را میخواست به دانیال بدهد... رازم تا حدودي برملا شده،اما خیالم آسوده است که دانیال حداقل آن را پیش خودش به امانت نگه میدارد.. اما پیامکش را نادیده میگیرم. نمیخواهم به او،یا هرچیز دیگر که مرا به گذشته ام وصل میکند نزدیک شوم :_ببخشید بچه ها،روز شمارم خراب کردم.. فاطمه میخندد:نه بابا فرشته با خنده میگوید:حالا یه خبرخوش و مرموزانه به فاطمه نگاه میکند و ریز میخندد. فاطمه گونه هایش،رنگ انار میشود. کوسن روي تخت را به طرف ادامه دارد نویسنده فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۹۲ و ۱۹۳ فرشته پرت میکند:کوفت فرشته میخندد،دوانگشتی دست میزند و آرام میخواند:بادا بادا مبادك بادا... میگویم:آره فاطمه؟ جدي به طرفم برمیگردد:نه بابا نیکی،این دیوونه یه چیزي میڱه،تو چرا باور میکنی؟ :_پس قضیه چیه؟ :+یه خواستگاري سادست بابا...جواب رد دادم،اونام رفتن... :_خب طرف کیعه؟ :+پسرعموم :_خب عیبش چیه؟چرا قبول نکردي؟ :+پسرخوبیه،ولی اونی که میخوام نیس..تازه خیلی زوده من بخوام به ازدواج فکر کنم. فرشته میگوید:آره این فاطمه ي ما خُله،پسرعموش همه چی تمومه ها ولی این دختر،منتظر شاهزاده ي سوار بر اسب سفیدشه! فاطمه با لبخند قشنگ روي لبش میگوید:میاد، مطمئنم که میاد❁ از شدت استرس،کف دست هایم عرق کرده، تسبیح فیروزه اي که فاطمه برایم از کربلا آورده ،مدام دور دستم میچرخانم و ذکرمیگویم... بابا میزند روي شانه ام:پاشو نیکی بذا من بزنم بلند میشوم و بابا پشت لپ تاب مینشیند . خدایا،سرنوشتم را به تو میسپارم... بابا آرام کد و رمز عبور را میزند... سایت شلوغ است و کفاف این همه جمعیت را نمیدهد... بابا دوباره تلاش میکند..ـ چشم هایم را میبندم و پشت به صفحه میایستم... یا ضامن آهو... صداي جیغ مامان میآید :_واي آفرین نیکی... برمیگردم... خداي من...نگاهم روي رتبه ي دورقمی ام متحیر میماند... واي خدایا شکر.... مامان،ازشدت ذوق بغلم میکند... مدت ها بود که حسرت این آغوش را داشتم... بابا را هم بغل میکنم... صداي موبایلم میآید،فاطمه است. :_الو فاطمه؟ صدایش نگران است :+سلام نیکی چی شد؟تونستی ببینی؟ اشکهایم ناخودآگاه میریزند ادامه دارد نویسنده فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۹۴ و ۱۹۵ _آره،فاطمه..همونی که میخواستم... صدایش رنگ خوشحالی میگیرد :+راس میگی؟تبریک :_اوهوم،تو چی؟ :+نه من هنوز ندیدم... دعا کن نیکی... :_دیدي خبرم کنا.. :+باشه باشه خداحافظ :_خداحافظ. مامان و بابا از اتاقم بیرون میروند،به محض تنها شدن،روي خاك میافتم...چه خطایی! تنهایی معنا ندارد وقتی تو اینجایی،در قلبم! روح خودت را در کالبد من دمیده اي تا هیچ وقت بی تو نمانم،خداي مهربانم... باز هم صداي موبایلم میآید،پیامک از دانیال،کاش میشد سمج صدایش کنم! ]مبارکه،نیکی خواهش میکنم جوابم رو بده. باید ببینمت /دانیال [ گوشی را روي میز میگذارم،اما دوباره زنگ میخورد،عمووحید است.. اشک هایم را با لبخند پاك میکنم. :_سلام عموجون.. سه هفته اي از دانشجوشدنم میگذرد...اوضاع زندگی کمی سخت شده،اما هنوز شیرین است... این روزها بیشتر از قبل باید هواي رفت و آمدهایم را داشته باشم،نباید مثل قبل خطایی کنم... دو خیابان بالاتر از خانه مان،چادرم را درمیآورم. هوا روبه تاریکی میرود. آرام در را باز میکنم و وارد خانه میشوم. قدم هایم را آرام برمیدارم تا قیژ قیژ برخورد دمپایی هایم با پارکت،به کمترین حد خود برسد. این روزها کمتر مامان و بابا را میبینم..کلاسهاي دانشگاه از یک طرف و دوري کردن مامان از طرف دیگر،باعث شده حتی باهم براي غذاخوردن پشت یک میز ننشینیم... میخواهم از پله ها بالا بروم که صداي بابا میخکوبم میکند. :_نیکی.. با ترس برمیگردم،نمیدانم دلیل نگرانی ام چیست... :+سلام بابا بابا موبایلش را در دست گرفته و میگوید :_یه چند لحظه گوشی موبایل را روي شانه اش میگذارد و آرام میگوید ادامه دارد نویسنده فاطمه نظری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷
✅من خودم رو خرج امام [خمینی] میکنم نه اینکه امام خودش را خرج من کند! 🗣این جمله [نقل به مضمون] یکی از گفتگوهای فیلم سینمایی است که از زبان شهید بروجردی بیان می‌گردد! 🔊یکی از مهمترین ویژگی های مسئول انقلابی همین است! اینکه خود را سپر رهبر خود قرار میدهد و از او دفاع میکند تا هجمه‌ای به سمت او نرود و جایگاه او تضعیف نشود ، نه اینکه رهبرش را به خاطر توجیه ناکارآمدی هایش سپر خود قرار دهد و از او مایه بگذارد! ⚠️هر کجا دیدید مسئولی از رهبر جامعه خرج کرد و او را سپر خود قرار داد ، بدانید یک جای انقلابی‌گری ِ او لنگ میزند! 😏فرار رو به جلو یعنی همین... اینکه مسئولی بگوید ؛ هر کسی با من مخالفت کند یا انتقاد کند در حال تضعیف نظام یا جایگاه ولی فقیه است! ✍میلاد خورسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍زمان بعد از ظهور آقا صاحب الزمان ✨لباس اقا امام زمان همان لباس حضرت علی ع ✨پناه بردن امت پیامبر به آقا صاحب الزمان ✨شدت شوق مردم اخرالزمان از دیدن حضرت مهدی عج ✨هزار و دویست سال انتظار 👤 استاد رائفی پور
🍃🌸﷽🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 🔆اولین سلام روز🔆 🌸السلام علیک یا قائم آل محمد🌸 🔆السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القرآن ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🔆 ------------------------------------------------------------------- 🩸السلام و علیک یا ثارالله🩸 🥀السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🥀 ------------------------------------------------------------------- ☘السلام علیک یا ضامن آهو☘ 🌼ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌼 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ میلادی: Friday - 12 May 2023 قمری: الجمعة، 21 شوال 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️9 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️19 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️38 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️45 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام