حقا‌ که غمت از تو وفادارتر است:) _مولانا

تو مرا آزردی... که خودم کوچ کنم از شهرت! _سهراب سپهری

__

سعدیا ؛ گر نکنند یاد تو آن ماه ، مرنج ما که باشیم که اندیشه ی ما نیز کنند

دانم این چشم همان قاتل دلخواهِ من است؛

《 میخوام اسم واقعی‌مو با یه خاطره بهتون بگم؛

من بچه بودم، در حد چهار،پنج سال.. ما با خونواده رفتیم حرم زیارت(*شهرقم)، داخل حیاط حرم روبه‌روی ضریح بابام گفت سلام بده؛ با یه سیسِ مغرور با چادر گلدار گفتم السلام علیک یا حضرت من... به غیر از اینکه همه خندیدن و برای بقیه تعریف کردن الان فامیلای دورم اسم من و با این خاطره یادشونه؛))

عکسِ اون مکان و ندارم اما چادری که باهاش حرم رفته بودم و دارم؛