- تاسیان -
دردا و دريغا كه در اين بازي خونين بازيچهی ايام دل آدميان است..
دردا که هدر دادیم ، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم ، ابریم و نمی باریم
_آقاے ِمنزوۍ
معمولاً من اونی نیستم که کسی دلتنگش بشه.
من جزئی از ورقهای تاریخ زندگی آدمهام که فراموش یا جایگزین میشه...