- دیگه باب دلم نیست که ورق برگرده
الان آرزومه که کتاب زندگیم کلاً بسته بشه.. :)
دیروز و فردا با هم دست به یکی کردهاند،
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعدههایش مرا خواب کرد،
و وقتی چشم گشودم، امروز گذشته بود...
عادی شدن منو میترسونه؛ عادی شدن ذوقی که برای کار داری، عادی شدن قشنگیهای کوچک اطراف، عادی شدن روابط، عادی شدن حسها، عادی شدن زندگی..