eitaa logo
🦋☆تسنیم قرآن☆🦋
768 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
12 فایل
"السلام علی من اتبع الهدی" به یاری خدامطالب ارائه شده درکانال شامل: مناسبتها،پاسخ به شبهات،ختم واذکار،تفسیر ونکته های قرآنی،فضایل اهلبیت(ع) ودانستنیهاو...میباشد.امیداست مرضی خدا و مفید واقع شود.التماس دعا ✨فرج امام زمان(عج) صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ زمان رفتن به ⁉️ 🔸 گاهی اوقات بعضی افراد دلشان می‌خواهد شب ها بر سر مزار عزیزانشان بروند ، و بعضی دیگر در زمان هایی متفاوت... 🔵 اما سوال اساسی این است که چه زمان هایی برای زیارت اهل قبور مناسب و چه زمان هایی نامناسب است ؟ ‼️ اگر در زمان‌نامناسب به زیارت اهل قبور برویم ناراحت می‌شوند و یا مورد اذیت قرار می‌گیرند؟ ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امام صادق (علیه السلام) فمی فرمایند: 💥هرکس به مرضی مبتلا شود، سر در گریبان کند و هفت‌ مرتبه را بخواند، اگر درد برطرف شد که هیچ؛ وگرنه هفتاد مرتبه این سوره را بخواند. من ضامن بهبود یافتن او هستم. 📙تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۱۴ ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ راه‌های ایجاد چیست؟ ✍️1. قبل از ورود به نماز، با خودتان بگویید؛ این آخرین نماز عمر من است. (انسان آخرین کارهایش را با حضور قلب بیشتری انجام می‌دهد) 2. چیزهایی که باعث می‌شود حواستان در نماز پرت شود را از خود دور کنید. مثلاً: خواندن نماز در محلی که رفت و آمد در آن نباشد؛ خاموش بودن از تلویزیون، موبایل و..؛ احتیاج به رفتن به دستشویی. 3. ایجاد آمادگی قبل از نماز با: صحبت نکردن هنگام وضو و گفتن ذکرهای هنگام وضو؛ گفتن اذان و اقامه؛ همیشه اول وقت نماز خواندن؛ تا حد امکان نماز را به جماعت و در مسجد خواندن. 4. خدا را حاضر و ناظر ببینید که در مقابلش ایستاده‌اید و مستقیم می‌خواهید با خودش حرف بزنید و به خودمان بگوییم خدا دارد مرا می‌بیند. 5. اگر در بین نماز متوجه شدید حواستان پرت شده است، آن حواس‌پرتی را ادامه ندهید و به خودتان بگویید من در حضور خداوند ایستاده‌ام. 📚اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز؛ ص۷۳ ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌به زودی در سراسر کشور این نماهنگ پخش بشه یه صلوات بفرست😊 ✨ نبودی ببینی آزاد گشته....✨ 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 برگشتن از درب بهشت به سمت جهنم!!!! 🔸روزی حضرت موسی به فرعون گفت: امروز مجلس را خلوت کن، من می خواهم چند کلمه با تو حرف بگویم. 🔷 فرعون در خلوت نشست. موسی آمد و فرمود: من یک خواهش از تو میکنم، قبول کن. در عوض من از خدای خود چهار چیز برای ضامن می شوم. 🔘فرعون گفت: چه بگویم، تــو چه ضامن می شوی؟ ✍موسی علیه السلام فرمود: تو همین قدر اقرار کن که خدایا من بنده ام ..تا حال ادعای خدایی میکردی از این پس بندگی کن. آن چهار چیز که من به تو وعده میکنم یکی این است که: 1⃣خداوند تو را جوان کند، تو پیر شده ای و ریشت سفید شده ریش تو را سیاه و مشکی کند. 2⃣یکی دیگر آن که خداوند ملک تو را وسیع کند و به تو مملکت بسیار عطا کند. 3⃣دیگر آن که تا خودت میل به مردن نکنی عزرائیل نباید به قبض روح تو بیاید، آن وقتی که دانستی آخرت بهتر از دنیاست، خودت ترک میکنی دنیا را... 🔘فرعون گفت: مرا مهلت بده من باید با وزیرم هامان کنم. او عقل من است، اگر او هم صحه گذاشت من قبول میکنم. 🔴 فرستاد هامان را آوردند. تعظیم کرد و ایستاد و گفت چه فرمایشی بود؟ گفت: تو را خواستم به جهت اینکه از تو مشورت بگیرم. موسی میگوید اقرار کــن بـه بندگی آن وقت من چهار چیز برای تو ضامن میشوم تو چه مصلحت میدانی؟ سپس قضیه را تعریف کرد. ✍هامان گفت: خاک بر سر من کنند، گمان میکنم موسی تو را سحر کرده است! این حرف است که بعد از چهار صد سال که آمده ای ادعای خدایی کرده ای و گفته ای خدایی غیر از من نیست (انا ربكم الأعلـى) حــالا می خواهی بگویی به مردم که این چهارصد سال من راه غلط رفته بودم؟؟ 🔷ان قدر گفت تا پشیمانش کرد! فرعون تا دم بهشت رفته بود، هامان وزیر، ریشش را گرفت و رو به آتش جهنم کشید... 📒کتاب ناگفته های آیت الله فاطمی نیا ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ الگوی زیبایی برای دیگران باش! 💌سعی کن کسی که تو را می ببیند، آرزو کند مثل تو باشد... 💌از ایمانت سخن نگو!  بگذار از نوری که در چهره داری، آن را احساس کند... 💌از عقیده ات برایش نگو..! بگذار با پایبندی تو، آنرا بپذیرد... 💌از عبادتت برایش نگو! بگذار آن را جلوی چشمش ببیند... 💌از اخلاقت برایش نگو! بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد... 💌از تعهدت برایش نگو! بگذار با دیدن تو،  از حقیقت آن لذت ببرد... ❣️نیازی به گفتن نیست مردم با اعمال تو، خوب و بد تو را خواهند شناخت نه با گفتارت...👌 ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐✨💐✨💐✨💐✨💐 🌀 از توصیه هاى به آیةالله مرعشی نجفی،تاكید بر خواندن قرآن و هدیه كردن ثواب آن برای است كه وارثی ندارند؛ یا دارند و لكن یادی از آنها نمیكنند. 📗شیفتگان حضرت مهدی، ج۱،ص۱۳۰ ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 در عالم برزخ 💥(قسمت ۱۸)💥 🔵 جاده های انحرافی ☑️ سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم . هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست. هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود. 👈سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد. اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است 💥چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است. زیر لب زمزمه کردم: الهی اهدنا الصراط المستقیم... 🌑آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم.همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند. 💠پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت: این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است.هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود. 🍂در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد. لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ... 🍃از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد. هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم. ♻️شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد.نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو. ⁉️با تعجب پرسیدم:چرا؟ نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند. در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند. 🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم. ⚠️چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم. نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن. ♨️ زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند. ⛔️در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍 و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند... شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد... 🔰بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم. 🌀چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد. 🔆از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند... 🔵داغ کردن ✅به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید. از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم. 🌸 نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد . 🍁وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند. صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود.. 💎با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد. 🌸نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم . 🔱هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم.. ✍ دارد... ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕ فضیلت ‍ ⁉️خواندن نماز شب که این همه توصیه شده اگر حتی از روی خواب آلودگی و خستگی و بدون هم خوانده شود، قبول میشود؟ 🔸 چنین نماز شبی نه تنها درست و صحیح است، بلکه یکی از بالاترین ارزش‌های این است که انسان در عین خستگی و خواب آلودگی برای کسب رضایت الهی به اقامه نماز بایستد؛ 🔸 در حدیثی قدسی آمده است: وقتى که بنده‌اى در نیمه شب براى نماز و طاعت خداوندى برخیزد و سپس خواب بر وى غلبه کند و در اثر چرت به چپ و راست متمایل شود و چانه‌اش به سینه‌اش بچسبد. 🔸خداوند امر مى‌کند درهاى آسمان باز مى‌شود و سپس به ملائکه مى‌فرماید: به این بنده من نگاه کنید و ببینید در اثر تقرب به من و انجام عملى که بر وى واجب نکرده‌ام به چه روزى افتاده و من سه خصلت به این بنده عطا مى‌کنم. 1⃣ گناهان او را مى‌بخشم، 2⃣ یا توبه مجددى برایش فراهم مى‌کنم 3⃣ و روزى‌اش را زیادتر مى‌کنم و من همه شما را شاهد مى‌گیرم که این سه چیز را به وى بدهم. 📚الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى، ص 707 ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 ⚠️ 💠 آیت الله بهجت فرمودند؛ 💥هر کس در دام گناه افتاده و به آن عادت کرده جهت ترکش" ۴۰ " هفته مستدام، بر سر مزار یکی از علما رفته و برایش قرآن بخواند. ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 در عالم برزخ 💥(قسمت ۱۹)💥 🔵 قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند. ⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. 🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. 🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد.... ❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم. رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. 🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. ⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ... ✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم. 🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند. 🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند. ☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند. 🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. 🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند. 🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند. 💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند... 🔵گذرگاه مرصاد ♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت. ✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند. هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد. ♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است. گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟ گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود... ❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند. عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند. 🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند. 🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد. 🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم. با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟ نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد... ✍ دارد.. ⭕✨🌸✨⭕ @tasnimquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا