چادرِ خدمت
حسین قدیانی: باز هم خوش به حال غرب شده! و دل من برای «حاجسعید» تنگ شده! برای حالدادنها و گیردادنهایش! برای اینکه وسط سخنرانی، یکدفعه نامم را ببرد و برای اینکه وسط فکه، به کاپشنم اشاره کند و گیر بدهد که مگر آمدهای اسکی! راستش این دیوانهی زنجیری مجنون را و این موجی خانقاه بازیدراز را آنقدر دوست دارم که خیلی برایم فرق نکند این دستی که برده بالا، قرار است صورتم را ناز کند یا نقش یک چک آبدار را بازی کند! از طرف حاجسعید باشد؛ کم و کیفش مهم نیست! آری! شبیه جنون است محبتم به این مرد، چرا که شبیه جنون است محبت حاجسعید به انقلاب اسلامی! به این عکس نگاه کنید! ساعت ۶ صبح یک روز بهاری است و مهندس سعید قاسمی در حال نقشهکشی برای مردم! اما نه نقشهی سیاست؛ بلکه نقشهی خدمت! و یکی هم نیست به این مرد بگوید؛ «اصلا زلزله و زلزلهزده به تو چه؟! مگر مردم، دولت انتخاب نمیکنند برای همین رسیدگیها؟! وزیر راهی یا وزیر مسکن؟! واقعا به تو چه؟!» لیکن هیهات! حاجسعید همچنان اهل غیرت است و هنوز مرد همت، ولو آنکه قریب ۴۰ سال از جبهه و جنگ گذشته باشد! راستش را بگویم سردار؟! هر وقت به مهر یا تشر، نامم را میبری و حال میدهی یا ضدحال میزنی، در سیمای مغرورت، پدرم را میبینم! و مگر کار پدر، جز همین مهرورزیها و سیلیزدنهاست؟! داد و بیدادهایت وقت سخنرانی، مرا یاد خاطراتی میاندازد که از پدرم تعریف میکنند! که رگ گردنی بود! متعصب بود! عاشق بود! مهربان بود! بداخلاق بود! کشتهمردهی انقلاب بود! خمینی را آنقدر دوست میداشت که حاضر بود از زن و بچه و زندگی بزند ولی غم به چهرهی امام نبیند! قلب نازنین ولیفقیه و غصه؟! دل رئوف امام و درد؟! سینهی بیکینهی روحالله و ناراحتی؟! خمینی و غربت؟! بتشکن و شنیدن زخمزبان؟! مگر مردهایم ما؟! مگر مرد نیستیم ما؟! مگر دست بیعت ندادهایم ما؟! و مگر فریاد نمیزدیم که «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»؟! القصه! حاجسعید برایم تجلی همین وفاداریهاست! او حالا به بخشی از غرب تبدیل شده! قطعهای از بمو! تکهای از خیبر! حاجسعید با تمام تندیهایش، شرف دارد به بیغیرتها، به آشغالها، به نقشهکشان سیاست و به «آشنا»یان نفاق و دوچهرگی و تزویر که یکروز، دست خاتمی را میبوسند؛ دگرروز، دست آیتالله جنتی را! حقا که باید گفت: «غربِ حاجسعید کجا و غربِ عوضیها کجا؟!» غرب برای فرماندهی ما، صومعهی جهاد و خلوتگه خدمت است اما برای افسادطلبان، قبلهی آمال دریوزگی! گور پدرشان! خودت را عشق است حاجسعید! دلم برایت تنگ شده! میفهمی؟!
#حسین_قدیانی
📡تصویر
@tasvirr
⛔️ اسنادی داریم که نشان میدهد اگر رئیسی، رئیسجمهور شده بود، برنامه داشت تا اذان مغرب ماه رمضان به افق همهی شهرهای کشور، ساعت ۱۰ شب باشد!
به گزارش ایرنا، حسین قدیانی که در جمع اعضای هیأت دولت، سخن میگفت، ضمن بیان جملهی فوق، گفت: «لیکن اگر قالیباف، رئیسجمهور شده بود، دستور میداد که اذان صبح، ساعت ۲ بامداد باشد!» ایشان افزود: «اگر نقاط مثبت کارنامهی دولت اعتدال، به خوبی مطرح شود، منتقدان حسن روحانی پیش عمههای خودشان شرمنده خواهند شد!» این فعال سیاسی تصریح کرد: «قبل از روی کارآمدن این دولت، مردم، روزهی خود را تنها با نمک و دوغ، بازمیکردند!»
حسین قدیانی در فراز دیگری از بیانات خود، به سخنان اخیر رهبری معظم، اشاره کرد و گفت: «قطع کردن جملات رهبری به بهانهی تکبیر، اخلاقا کار درستی نیست! و از آن بدتر این است که وزیرخارجه هم «مرگ بر آمریکا» بگوید!» این جزجگرزده ادامه داد: «البته خود آیتالله خامنهای هم نباید جوری سخن بگویند که به قول معروف، تکبیرخورش ملس باشد!» وی افزود: «بهتر است موقع تکبیر، وزرای دولت و معاونان رئیسجمهور، حواسشان را به دانههای تسبیح دستشان پرت کنند یا مشغول وررفتن با تار و پود گلیمهای سادهی بیت رهبری باشند! مثلا ما نشنیدیم!»
حسین قدیانی در بخش دیگری از اظهارات خود، بیان داشت: «گیرم شیطان بزرگ در وقایعی همچون آتشسوزی فرقهی دیویدیه، زندان گوآنتانامو، زندان ابوغریب، زندان افغانستان، حمایت از رژیم آلخلیفه و کمک تسلیحاتی به آلسعود، حقوق بشر را رعایت نکرده باشد! آیا به لحاظ اخلاقی درست است که ما آبروی دشمن خود را ببریم و سازمان ملل را در منگنه بگذاریم؟!» این حامی پروپاقرص دولت اعتدال، با اشاره به حدیثی جعلی دربارهی لزوم حفظ آبروی کافر، خاطرنشان کرد: «آبروی ترامپ، حتی از حرمت معبد چغازنبیل هم بالاتر است!» وی گفت: «در کجای ابوحمزهی ثمالی یا دعای جوشن کبیر یا حتی سورهی روم آمده که حضرت آقا میتوانند برای ۳ کشور اروپایی، شرط و شروطِ ولو کاملا منطقی و استدلالی بگذارند؟!» این کارشناس حوزهی دین، افزود: «تنها هدف برجام، بردن آبروی آمریکا بود که البته آنهم کار درستی نبود!» بلاگرفته به داستانی از مالک اشتر اشاره کرد و ادامه داد: «بعد از هر تحریم آمریکا، ما باید به مسجد برویم و سران کاخ سفید را دعا کنیم تا جهانیان، از تماشای اینهمه اخلاقمداری جمهوری اسلامی، خرکیف شوند!»
در ابتدای این دیدار، رئیسجمهور گزارشی از عملکرد دولت اعتدال ارائه کرد و از فالوئرهای پیج حسین قدیانی خواست که اعضای کابینه را هنگام سحر یا دم افطار دعا کنند!
#حسین_قدیانی
هدایت شده از کانال حسین دارابی
🔰آناتومی سلبریتیها
سلبریتیها عقدهی دیدهشدن دارند! برای آنها، زیر تابوت مردگان هم غنیمت است، بلکه عوض فاتحهخوانی برای مرحوم، کمافیالسابق خودشان را در معرض دید بگذارند! سلبریتی از همین الان، برای فوت هر پیشکسوت هر عرصهای، نقشهاش را کشیده! که چه بپوشد، چه بگوید، چه بگرید و چه بکند! سلبریتی عاشق جنجال است! ابراز وجود! و اظهار نظر! و اینهمه اگر مثلا با مرگ شجریان، بهتر میسر شود، سلبریتی را باکی از نقشهکشی برای تابوت استاد و ریختن آبغوره در افق معلومتر نیست!
🔺 سلبریتی همان است که دههی ۶۰ شجریان را مسخره میکرد که چیست این هاهاهاهاها؟! و همان است که صدا و سیما را میزند که چیست اینهمه نمایش دعا و غم و گریه؟! و همان است که وسط روز روزه، پیج خود را با عکس غذا بهروز میکند! اما خب! صاحبعزای عدم پخش ربنا هم هست! پس سلبریتی یعنی لاشخور! اگر به روحانی رأی میدهد، از ورای «تشخیص» نیست؛ از برای «لاشخوری» است! برای سلبریتی، اگر که ماده باشد، حسن روحانی و حتی با عرض معذرت، پرویز پرستویی، ارزشی بیش از رژلبش ندارند! نوشتم «ماده» چرا که «زن» را موجودی مقدس میدانم! صدالبته سلبریتی از نوع نرش هم در حکم «ماده» است! به همان بیشعوری مواد! چوب خشک! شیر خشک! لنگ خشک! سلبریتی دوست دارد مردم بفهمند؛ دعوت افطار رئیسجمهور را لبیک میگوید یا نه! آهای مردم! هان ای خلقالله! بدبخت شدیم ما! میدانید چه شده؟!
🔸 جماعتی از سلبریتیها نمیخواهند افطار روحانی را بروند! چی؟! «به شخمم»! چی؟! «میروند، به شخمم! نمیروند هم به شخمم!» نه! دیگر قرار نشد جگر خود را به رخ سلبریتیها بکشید! آخر، آخر طبع لطیف هستند سلبریتیها! آنقدر لطیف که حاضرند با ترک خانهی زلزلهزدهها سلفی بگیرند ولی حتی آجری را هم جابهجا نکنند! پس لاشخوری، شغل اصلی سلبریتیها است! اگر در لندن، برجی آتش بگیرد، ربطی به دولت انگلیس ندارد اما اینجا مورچهای هم موری را گاز بگیرد، حتما تقصیر نظام است!
🔻 سلبریتی از جنگ، متنفر است ولی به رزمندگانی که بیرون مرزها میجنگند تا قدوم اجنبی، هرگز روی ناموس وطن ننشیند، ناسزا میگویند! به خدا قسم، هر ناسزایی، سزای سلبریتیها است، ولو آنکه بازیگر نقش حاجکاظم، عوض عباس، سلبریتیها را تصدیق و تقدیس کند! آقای بازیگر! کلا ۲ ساعت، فرورفتی در جلد قهرمان که آنهم فیلم بود و فیلم در بهترین تعریف ممکن یعنی دروغ، اما مادر من هر شب، نقش قهرمان را در عالم واقعیت، بازی میکند! با اشکهایش در فراق بابااکبر! دلم کباب شد نمیخواهی افطار روحانی بروی! دقیقا به شخمم!
#حسین_قدیانی
@HoseinDarabi
✅چه خواهد شد؟!
◀ بسیار عالی/حتما مطالعه کنید
این روزها پرسش بالا را خیلیها از خیلیها میپرسند اما اساس این سئوال، ریشه در ۲ ضعف ذاتی آدمی دارد؛ ترس و یأس! ترس و یأس اما همان مکر ابلیس است تا مؤمنین و مؤمنات را بیندازد در منجلاب سرخوردگی! پس اولا مراقب نقشه شیطان باشیم و ثانیا خدا را و این همه لطف و مدد الهی را فراموش نکنیم! واقعیت آن است که اول بار نیست که متأثر از خباثت دشمن و خیانت دشمندوست و بلاهت دوست، گاه از خود میپرسیم «چه خواهد شد؟!» خوب است به یاد آوریم دیروز و دیروزها را! اولین ساعات روز ۱۲ بهمن ۵۷ که هنوز مطمئن نبودیم از آمدن امام، مگر نپرسیدیم «چه خواهد شد؟!» و حتی بعد از نشستن پرواز انقلاب، مگر باز نپرسیدیم «چه خواهد شد؟!» آری! این سئوال آشنای ما بندگان ضعیف است؛ وقتی که تحریم شدیم، وقتی که تهدید شدیم و وقتی که رسما جنگ شد! «چه خواهد شد؟!» روز سقوط خرمشهر؛ «چه خواهد شد؟!» شب شکست کربلای ۴؛ «چه خواهد شد؟!» فتنه ۱۸ تیر؛ «چه خواهد شد؟!» فتنه بزرگتر ۸۸؛ «چه خواهد شد؟!» اولی اما ختم شد به سوم خرداد و دومی به کربلای ۵ و سومی به یومالله ۲۳ تیر و چهارمی هم به یومالعیار ۹ دی! ما در ورای جنگ تحمیلی، با وجود همه حضورمان، درگیر «چه خواهد شد؟!» شدیم اما خدای بالاسر، از جنگ، گنج ساخت تا محسن وزوایی خودی نشان دهد! تا هر آنکه مرد است، عیار خودش را ببرد بالاتر! آیا بدون جنگ، باز هم آن دانشجوی پرشر و شور اصفهانی میتوانست محمود شهبازی شود؟! اگر ما بندگان ضعیف هستیم، دلیل نمیشود خدا قادر نباشد از پیله کرم ابریشم، پروانه بسازد! «جنگ» پیله کرم ابریشم بود و «شهید ابراهیم هادی» پروانه! «ما عرضه نداریم» پیله کرم ابریشم بود و «شهید مجید شهریاری» پروانه! بلاشک بدترین جای دنیا برای زنده ماندن موسی، کاخ فرعون بود لیکن بنگر قدرت خدا را و حکمت خدا را که کلیمالله را عدل در همان کاخ فرعون بزرگ کرد! در شبی از شبهای جبهه، تمام زحمات اروند و والفجر ۸ داشت به فنا میرفت اما خدا با رساندن یک بولدوزرچی روستایی به نام «شهید علیاشرف مظاهری» ورق معرکه را به نفع رزمندگان اسلام برگرداند! ترس از جنود شیطان است و یأس هم اما ما را امامی بود خداباور که وقتی جنگ شد، آن را تشبیه به سنگاندازی دیوانهای کرد و وقتی خونینشهر آزاد شد، آن را به تمامه نوشت پای «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان! تو بگذار در این شهر و آن خیابان، عمال دشمن اصلکاری با سوءاستفاده از اعتراض مردم، چند تایی هم شعار نثار سیدعلی کنند ولی مگر تنها میگذارد خداوند، آن رهبری را که بارها از مردم خواست «دقت کنید به که رأی میدهید»؟! حرف، البته زیاد است، منجمله با عزیزان شورای نگهبان! اساس بعضی تأیید صلاحیتها خواباندن صدای اعتراض همان جماعتی بود که معالاسف این شبها نشان دادند حتی با گلایههای مردم هم خوب بلدند کاسبی کنند و «نقد به قوه مجریه» را بدل به «ناسزا علیه اصل نظام» کنند! ولی مگر اول بار است که فحش ناکثین و قاسطین و مارقین را علی دشت میکند؟! از به کار بردن این جمله در رسانه رسمی مملکت، عذرخواهم لیکن فحشخور علی، همیشه ملس بوده! گنه کرد در پاستور، وزیری و به جرمش شهید محمد بلباسی باید توضیح دهد که چرا رفت سوریه! شهیدی با ۴ فرزند که آخری یعنی زینب، چند ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد! واقعا جا دارد اینگونه بنویسم که اگر محمد بلباسی، زن و بچه و زندگی را رها نمیکرد تا دشمن در همان کشور دیگر، متوقف بماند و قدوم نحسش خاک پاک وطن را آلوده نکند، آیا باز هم اینقدر راحت میتوانستیم به روحانی رأی بدهیم لیکن از نظام انتقاد کنیم؟!
#حسین_قدیانی
@tasvirr