eitaa logo
حاج شیخ جعفر توسلی
3.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
356 ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤👈 استاد علی صفایی رحمةالله علیه 💠 در يكى از روزها كه با پدرم مى‏آمديم. در حالى كه دكمه‏هاى قبايش باز و سينه‏اش پيدا و گوشه عبايش در دست بود، ايستاد و گفت: كسى كه در مقام اطاعت باشد. در همين دنيا هم از تهمت‏ها آزاد مى‏شود و همان‏ها كه متهمش مى‏كردند «الآنَ حَصْحَصَ الْحَق» مى‏گويند. 💠 بعد اين جمله را گفت كه تمام وجودم را گرفت. در حالى كه چشم‏هايش از اشك پر شده بود. خنديد كه؛ «بابا! مردم زيادند و پر توقع و خدا يكى است و سريع الرضا». 💠 پس تو او را راضى كن، ديگران چيزى نيستند و سپس اين آيه را خواند:«ءَارْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ امِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ». 📚 یادنامه، ص ۹ 🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 آقای دکتر باقری (معاون آموزشی وزیر بهداشت) 🔷 وقتی عارف روشن ضمیر حاج شیخ جعفر توسلی رحمةالله علیه در کویت مهمان بودند، دندانشان درد می‌کند. ایشان را برای معاینه به کلینیک دندانپزشکی می‌بردند. 🔷 دکتری برای معاینه دندان ایشان آمد؛ اما حاج آقا دستشان را جلوی صورتشان گرفتند و گفتند«اجازه نمی‌دهم این دکتر مرا معاینه کند؛ او را به شکل بوزینه می‌بینم». 🔷 دکتری دیگری آمد، حاج آقا گفتند:«در چهره این دکتر نوری می‌بینم». و آن دکتر دندان حاج آقا را درمان کرد. 🔷 بعداً معلوم شد دکتر اولی؛ هندی غیر مسلمان بود. اما دکتر دومی، شیعه و دوستدار امام حسین علیه السلام بود، که یک طبقه خانه‌اش را هم حسینیه کرده بود. 🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 رضایت امام زمانت کافیه 🔶 جعفر بن عیسی می‌گوید: محضر امام رضا عليه‌السلام بودیم. يونس بن عبدالرّحمن نيز حضور داشت. 🔶 ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند. امام به يونس فرمود: در اتاق، پشت پرده بنشین و از جای خود حرکت نکن تا به تو اطلاع دهم. 🔶 آنگاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و از يونس بسیار بدگویی کردند. و در اين بين امام رضا عليه‌السلام سر مبارک خود را پایين انداخته و چیزی نمى‌گفتند. 🔶 آنها هرچه خواستند، علیه یونس گفتند و رفتند. آنگاه امام به یونس فرمود: از اتاق بیرون بیا. يونس در حالی که گريه می‌کرد، وارد شد و به حضرت گفت: قربانت گردم، من از مذهب شما أهلبیت دفاع می‌کنم، ولی شیعیان با من چنین رفتار می‌کنند. 🔶 امام رضا عليه السلام فرمود: ای یونس! وقتی که امامت، از تو رضایت دارد، از اینگونه سخنان دلگیر نباش. ای یونس! متناسب با فهم و شعور مردم با آنان سخن بگو و از بازگویی مطالبی که درخور فهم و استعداد آنها نیست خودداری کن. 🔶 اى يونس! اگر تو مرواریدی در دست داشته باشی و مردم بگويند كه پشگل است، و يا آنكه پشگلی در دست تو باشد و مردم بگويند که مروارید است، آیا گفتار مردم تو را سودی می‌رساند؟ يونس گفت: خير. 🔶 امام رضا عليه السلام فرمود: اى يونس، وضع تو هم اینگونه است؛ وقتی تو در راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمی‌زند. 📚 رجال الکشی، ص ۴۸۷ 🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 همسر شهید مطهری 💠 سه شب قبل از شهادت، ایشان خوابی دیدند. آخرین شب جمعه بود. با شوق از خواب بلند شدند. از ایشان پرسیدم: چه شده؟ 💠 گفتند: الان خواب دیدم که من و امام خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم، که ناگهان متوجّه شدم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به سرعت به من نزدیک می‌شوند. 💠 همین طور که حضرت نزدیک می‌شدند، برای اینکه به امام خمینی بی‌احترامی نکرده باشم، خودم را کنار کشیدم و به امام خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسول الله آقا از اولاد شما هستند. 💠 حضرت به امام خمینی نزدیک شدند، با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند. 💠 بعد لبهایشان را بر روی لبهای من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدّت شعف از خواب پریدم، به طوری که داغی لبهای حضرت را روی لبهایم هنوز حس می‌کنم. 💠 بعد ایشان کمی سکوت کردند و گفتند: من مطمئنم که به زودی اتّفاق مهمّی برای من رخ می‌دهد. 📚 پاره‌ای از خورشید، ص ۱٠۵ 🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 حاج آقا قرائتی 🔷 مرحوم شهيد مطهرى به من فرمود: من خيلى خوشحالم كه تو در تدريس و معلّمى فردى موفّق هستى. و نگرانم كه مسئوليّت اجرايى به تو بدهند و از فيض معلّمى محروم شوى. 📚 خاطرات حاج‌آقا قرائتى ج‏ ۱ ص ۱٠۸ 🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 دستور العمل‌هایی برای تقرّب به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف 🎤👈 آیت الله ناصری رحمةالله علیه 🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 امام صادق عليه السّلام و أبوحنيفه‏ 🎤👈 آیت‌الله سیّد محمدحسین تهرانی 💠 در يكى از اوقات أبوحنيفه (رئیس مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهل‌سنت) در حلقه درس خود، يا در مدينه و يا در كوفه بود، و امام صادق عليه السّلام بر آن حلقه ايستاد به طورى كه چشم أبوحنيفه به ایشان نيفتاد. 💠 چون چشمش به امام افتاد ناگهان در مجلس درس از جا برخاست و ايستاد و گفت:«اى پسر رسول خدا، اگر در اوَّلين لحظه قيام شما من متوجّه مى‏شدم هيچ گاه خداوند مرا نشسته و تو را ايستاده نمى‏يافت». 💠 اين عمل براى آن بود كه ابوحنيفه خدا را گواه‏ بگيرد بر آنكه: نفس وى أبداً رضايت نمى‏دهد در جائى كه امام ايستاده باشد او بنشيند. 💠 أبوحنيفه دو سال در مجالس درس امام در مدينه شرکت كرد، و راجع بدين سنوات است كه مى‏گويد:«لَوْ لَا السَّنَتَانِ لَهَلَكَ‏ النُّعْمَانُ‏». اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك مى‏شد. 💠 پيوسته أبوحنيفه صاحب مجلس درس را بدين عبارت مخاطب مى‏ساخت كه:«جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا بْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ‏». جانم به فدايت باد اى پسر دختر رسول خدا! 💠 چون از أبوحنيفه استفتا كردند درباره مردى كه وصيّت نموده بود براى امام، و قيدى هم ذكر نكرده بود، يعنى امام با وصف اطلاق. ابوحنيفه جواب داد: آن وصيّت براى جعفر بن محمد مى‏باشد. و اين فتوى إعلانى است از جانب ابوحنيفه كه امام صادق را امام فريد در عصر خود مى‏داند. 📚 امام شناسى، ج‏ ۱۶ ص ۳۷۹ 🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 سخن مالك‌بن‌أنس درباره امام صادق‏ 🎤👈 شهید مطهری 🔷 مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی، از مذاهب چهارگانهٔ اهل‌سنت) مى‏گويد: من مى‏رفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و خيلى زياد تبسم داشت، يعنى به اصطلاح خوش‏رو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مى‏برديم رنگش تغيير مى‏كرد. 🔷 من زمانى با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل مى‏كند كه چقدر اين مرد عبادت مى‏كرد و عابد و متقى بود. 🔷 همين مالك مى‏گويد:«ما رَأَتْ عَيْنٌ وَ لا سَمِعَتْ أذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نكرده مردى بافضيلت‏تر از جعفر بن محمد. 🔷 آن داستان معروف را همين مالك نقل كرده كه مى‏گويد: در يك سفر با امام با هم به مكه مشرف مى‏شديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد الشجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مى‏خواستيم لبّيك بگوييم و رسماً مُحرم شويم. 🔷 همان‏طور سواره داشتيم مُحرِم مى‏شديم، ما همه لبّيك گفتيم، من نگاه كردم ديدم امام مى‏خواهد لبّيك بگويد امّا چنان رنگش متغير شده و آنچنان مى‏لرزد كه نزديك است از روى مركبش‏ به روى زمين بيفتد، از خوف خدا. 🔷 من نزديك شدم و عرض كردم: يا ابْنَ رسولِ اللَّه! بالاخره بفرماييد، چاره‏اى نيست، بايد گفت. به من گفت: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيك؟! اگر در جواب من گفته شود:«لا لبّيك» آن وقت من چه كنم؟! 📚 مجموعه آثار، ج‏ ۱۸، ص ۷۳ 🆔👉@tavasolitabrizi