🎤👈 استاد علی صفایی رحمةالله علیه
💠 در يكى از روزها كه با پدرم مىآمديم. در حالى كه دكمههاى قبايش باز و سينهاش پيدا و گوشه عبايش در دست بود، ايستاد و گفت: كسى كه در مقام اطاعت باشد. در همين دنيا هم از تهمتها آزاد مىشود و همانها كه متهمش مىكردند «الآنَ حَصْحَصَ الْحَق» مىگويند.
💠 بعد اين جمله را گفت كه تمام وجودم را گرفت. در حالى كه چشمهايش از اشك پر شده بود. خنديد كه؛ «بابا! مردم زيادند و پر توقع و خدا يكى است و سريع الرضا».
💠 پس تو او را راضى كن، ديگران چيزى نيستند و سپس اين آيه را خواند:«ءَارْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ امِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ».
📚 یادنامه، ص ۹
🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 آقای دکتر باقری (معاون آموزشی وزیر بهداشت)
🔷 وقتی عارف روشن ضمیر حاج شیخ جعفر توسلی رحمةالله علیه در کویت مهمان بودند، دندانشان درد میکند. ایشان را برای معاینه به کلینیک دندانپزشکی میبردند.
🔷 دکتری برای معاینه دندان ایشان آمد؛ اما حاج آقا دستشان را جلوی صورتشان گرفتند و گفتند«اجازه نمیدهم این دکتر مرا معاینه کند؛ او را به شکل بوزینه میبینم».
🔷 دکتری دیگری آمد، حاج آقا گفتند:«در چهره این دکتر نوری میبینم». و آن دکتر دندان حاج آقا را درمان کرد.
🔷 بعداً معلوم شد دکتر اولی؛ هندی غیر مسلمان بود. اما دکتر دومی، شیعه و دوستدار امام حسین علیه السلام بود، که یک طبقه خانهاش را هم حسینیه کرده بود.
🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 رضایت امام زمانت کافیه
🔶 جعفر بن عیسی میگوید: محضر امام رضا عليهالسلام بودیم. يونس بن عبدالرّحمن نيز حضور داشت.
🔶 ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند. امام به يونس فرمود: در اتاق، پشت پرده بنشین و از جای خود حرکت نکن تا به تو اطلاع دهم.
🔶 آنگاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و از يونس بسیار بدگویی کردند. و در اين بين امام رضا عليهالسلام سر مبارک خود را پایين انداخته و چیزی نمىگفتند.
🔶 آنها هرچه خواستند، علیه یونس گفتند و رفتند. آنگاه امام به یونس فرمود: از اتاق بیرون بیا. يونس در حالی که گريه میکرد، وارد شد و به حضرت گفت: قربانت گردم، من از مذهب شما أهلبیت دفاع میکنم، ولی شیعیان با من چنین رفتار میکنند.
🔶 امام رضا عليه السلام فرمود: ای یونس! وقتی که امامت، از تو رضایت دارد، از اینگونه سخنان دلگیر نباش. ای یونس! متناسب با فهم و شعور مردم با آنان سخن بگو و از بازگویی مطالبی که درخور فهم و استعداد آنها نیست خودداری کن.
🔶 اى يونس! اگر تو مرواریدی در دست داشته باشی و مردم بگويند كه پشگل است، و يا آنكه پشگلی در دست تو باشد و مردم بگويند که مروارید است، آیا گفتار مردم تو را سودی میرساند؟ يونس گفت: خير.
🔶 امام رضا عليه السلام فرمود: اى يونس، وضع تو هم اینگونه است؛ وقتی تو در راه صحیح هستی، و امامت از تو راضی است، سخن مردم ضرری به تو نمیزند.
📚 رجال الکشی، ص ۴۸۷
🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 همسر شهید مطهری
💠 سه شب قبل از شهادت، ایشان خوابی دیدند. آخرین شب جمعه بود. با شوق از خواب بلند شدند. از ایشان پرسیدم: چه شده؟
💠 گفتند: الان خواب دیدم که من و امام خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم، که ناگهان متوجّه شدم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به سرعت به من نزدیک میشوند.
💠 همین طور که حضرت نزدیک میشدند، برای اینکه به امام خمینی بیاحترامی نکرده باشم، خودم را کنار کشیدم و به امام خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسول الله آقا از اولاد شما هستند.
💠 حضرت به امام خمینی نزدیک شدند، با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند.
💠 بعد لبهایشان را بر روی لبهای من گذاشتند و دیگر برنداشتند و من از شدّت شعف از خواب پریدم، به طوری که داغی لبهای حضرت را روی لبهایم هنوز حس میکنم.
💠 بعد ایشان کمی سکوت کردند و گفتند: من مطمئنم که به زودی اتّفاق مهمّی برای من رخ میدهد.
📚 پارهای از خورشید، ص ۱٠۵
🆔👉@tavasolitabrizi
🎤👈 حاج آقا قرائتی
🔷 مرحوم شهيد مطهرى به من فرمود: من خيلى خوشحالم كه تو در تدريس و معلّمى فردى موفّق هستى. و نگرانم كه مسئوليّت اجرايى به تو بدهند و از فيض معلّمى محروم شوى.
📚 خاطرات حاجآقا قرائتى ج ۱ ص ۱٠۸
🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 احتیاج شدید اموات به خیرات در برزخ
🆔👉@tavasolitabrizi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 دستور العملهایی برای تقرّب به امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
🎤👈 آیت الله ناصری رحمةالله علیه
🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 امام صادق عليه السّلام و أبوحنيفه
🎤👈 آیتالله سیّد محمدحسین تهرانی
💠 در يكى از اوقات أبوحنيفه (رئیس مذهب حنفی از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت) در حلقه درس خود، يا در مدينه و يا در كوفه بود، و امام صادق عليه السّلام بر آن حلقه ايستاد به طورى كه چشم أبوحنيفه به ایشان نيفتاد.
💠 چون چشمش به امام افتاد ناگهان در مجلس درس از جا برخاست و ايستاد و گفت:«اى پسر رسول خدا، اگر در اوَّلين لحظه قيام شما من متوجّه مىشدم هيچ گاه خداوند مرا نشسته و تو را ايستاده نمىيافت».
💠 اين عمل براى آن بود كه ابوحنيفه خدا را گواه بگيرد بر آنكه: نفس وى أبداً رضايت نمىدهد در جائى كه امام ايستاده باشد او بنشيند.
💠 أبوحنيفه دو سال در مجالس درس امام در مدينه شرکت كرد، و راجع بدين سنوات است كه مىگويد:«لَوْ لَا السَّنَتَانِ لَهَلَكَ النُّعْمَانُ». اگر آن دو سال نبود، نعمان هلاك مىشد.
💠 پيوسته أبوحنيفه صاحب مجلس درس را بدين عبارت مخاطب مىساخت كه:«جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا بْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ». جانم به فدايت باد اى پسر دختر رسول خدا!
💠 چون از أبوحنيفه استفتا كردند درباره مردى كه وصيّت نموده بود براى امام، و قيدى هم ذكر نكرده بود، يعنى امام با وصف اطلاق. ابوحنيفه جواب داد: آن وصيّت براى جعفر بن محمد مىباشد. و اين فتوى إعلانى است از جانب ابوحنيفه كه امام صادق را امام فريد در عصر خود مىداند.
📚 امام شناسى، ج ۱۶ ص ۳۷۹
🆔👉@tavasolitabrizi
✅👈 سخن مالكبنأنس درباره امام صادق
🎤👈 شهید مطهری
🔷 مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی، از مذاهب چهارگانهٔ اهلسنت) مىگويد: من مىرفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثيرَ التبسُّمِ» و خيلى زياد تبسم داشت، يعنى به اصطلاح خوشرو بود و عبوس نبود و بيشتر متبسم بود؛ و از آدابش اين بود كه وقتى اسم پيغمبر را در حضورش مىبرديم رنگش تغيير مىكرد.
🔷 من زمانى با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق نقل مىكند كه چقدر اين مرد عبادت مىكرد و عابد و متقى بود.
🔷 همين مالك مىگويد:«ما رَأَتْ عَيْنٌ وَ لا سَمِعَتْ أذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشر خطور نكرده مردى بافضيلتتر از جعفر بن محمد.
🔷 آن داستان معروف را همين مالك نقل كرده كه مىگويد: در يك سفر با امام با هم به مكه مشرف مىشديم، از مدينه خارج شديم و به مسجد الشجره رسيديم، لباس احرام پوشيده بوديم و مىخواستيم لبّيك بگوييم و رسماً مُحرم شويم.
🔷 همانطور سواره داشتيم مُحرِم مىشديم، ما همه لبّيك گفتيم، من نگاه كردم ديدم امام مىخواهد لبّيك بگويد امّا چنان رنگش متغير شده و آنچنان مىلرزد كه نزديك است از روى مركبش به روى زمين بيفتد، از خوف خدا.
🔷 من نزديك شدم و عرض كردم: يا ابْنَ رسولِ اللَّه! بالاخره بفرماييد، چارهاى نيست، بايد گفت. به من گفت: من چه بگويم؟! به كى بگويم لبّيك؟! اگر در جواب من گفته شود:«لا لبّيك» آن وقت من چه كنم؟!
📚 مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۷۳
🆔👉@tavasolitabrizi