فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 استاد علی صفایی رحمة الله علیه: گریه بر غصه های حقیر خود.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💟 حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه در مدرسه دارالشفاء نشسته بودند که یک نفر آمد و گفت: حاج آقا برای من یک استخاره بکنید.
💟 ایشان استخاره کردند و گفتند: این کار خوب است ولی برای شما خوب نیست. آن شخص ناراحت شد و گفت: من فقط می خواستم دروغ بودن استخاره های شما را اثبات کنم.
💟 قصد داشتم در دعای ندبه شرکت کنم، گفتم: از شما یک استخاره بگیرم ببینم چه می گویید. دعای ندبه که خوب است، چرا شما می گویید برای من بد است⁉️
💟 بعد از ظهر جمعه، همان شخص آمد و گفت: حاج آقا مرا حلال کنید، من اشتباه کردم. حاج آقا گفتند: چی شده؟
💟 گفت: رفتم و در دعای ندبه شرکت کردم. آنجا بحثی شد، من هم یک حرفی زدم که همه به هم ریختند و دعوا به راه افتاد.
💟 می خواستند مرا را هم بزنند؛ گفتند که از هفته آینده دیگر شما در این مراسم شرکت نکنید.
💟 آنجا فرمایش شما که گفته بودید: این کار خوب است ولی برای شما خوب نیست، برایم روشن شد و فهمیدم‼️
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 مقام معظم رهبری
💠 آنها که می گویند ما در انتظار ظهور امام زمان علیه السلام هستیم و می خواهیم جامعه اسلامی تشکیل دهیم، آن هم جامعه جهانی، چون فقط به انتظار اکتفا کرده اند، آرزوی آنها دور و دراز است.
💠 امید خوب است، اما امیدی که مقرون به حرکت نباشد، دیگر امید نیست.
📆 سخنرانی در تاریخ ۱۳۵۳/۱٠/۱۳ در مسجد امام حسن علیه السلام مشهد.
📚 شرح اسم، ص ۵۱۶
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 حاج آقا توسلی رحمة الله علیه شب جمعه ای وارد حرم امام رضا علیه شدند. به حضرت عرض کردند: آقا امشب مرا شام میهمان کنید.
💠 بعد از زیارت وقتی ایشان می خواستند از حرم خارج شوند، حاج آقای صدیقی را می بینند.
💠 آقای صدیقی به ایشان می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: هر کس را که شما دوست دارید، می خواهم او را میهمان کنم، که شما را دیدم.
💠 حاج آقا توسلی رضوان الله تعالی علیه وقتی درخواست خود از حضرت را برای آقای صدیقی نقل کردند، ایشان گریه کرد.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله بهجت رحمة الله علیه
🔷مرحوم میرزای شیرازی در قضیّه ی تحریم تنباکو گفته بود: علّت این حکمی که کردم آن بود که در سرداب سامرا حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کردم و در آنجا به من الهام شد!
🔷 آیا می شود کسی معنویّت نداشته باشد و به او افاضه شود که به سرداب برود⁉️
📚 در محضر آیت الله بهجت، ج ۱ ص ۲۲۷
📆 سالروز لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیت الله میرزای شیرازی رحمة الله علیه (۱۲۷۰ ه ش)
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله شبیری زنجانی
🔶 کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (اعتمادالسلطنه مراغی وزیر انطباعات ناصرالدین شاه بود و در سال 1313 حدود یک سال قبل از کشته شدن ناصرالدین شاه از دنیا رفت) بخش مربوط به قضیه تحریم تنباکو خیلی جالب است، زیرا اعتماد السلطنه شب به شب و مخفیانه این مطلب را ضبط می کرد.
🔶 وی نقل می کند: چند سال بود که اسب دوانی تعطیل شده بود. جای بزرگی را برای مسابقه اسب سواری مهیا کردند. آن سال، سال افتتاح آنجا بود و معمولاً جوان ها برای مسابقه و تماشا شرکت می کردند.
🔶 حدود ۳۰ هزار نفر برای تماشا گرد آمده بودند. در میان آن ۳۰ هزار نفر هم یک نفر سیگار نمی کشید‼️
🔶 همچنین اعتماد السلطنه از یکی از اشراف نقل کرده است: بنّایی داشتم. من سیگار کشیدم، کارگر، کار را نیمه کاره رها کرد و از مزدش صرف نظر کرد و رفت!
🔶 وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را لغو کرد، تا مدتی مردم، تنباکو استعمال نمی کردند، چون مطمئن نبودند که این دستور میرزا است یا شایعه.
🔶 معروف بود که سید عبدالله بهبهانی در قضیه حکم تنباکو با میرزا مخالفت کرد. در تاریخ تنباکو نقل می کنند که این قضیه خیلی برای سید عبدالله بد شد به گونه ای که پسرش نقل کرده است: ما وقتی در شهر حرکت می کردیم، بچه ها از پشت بام به ما سنگ می زدند!
📚 جرعه ای از دریا، ج ۳ ص ۳۱۵
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🔷 جوانی خدمت عارف روشن ضمیر حاج آقا توسلی رحمة الله علیه رسید و از ایشان درخواست کرد که برای ازدواجش استخاره ای بکنند.
🔷 حاج آقا در جواب استخاره گفتند: این مورد بد است. اما چون آن جوان عاشق دختر شده بود، قبول فرمایش حاج آقا برایش سخت بود.
🔷 از حاج آقا سؤال می کند که چرا خوب نیست، من این دختر را دیدم و با هم صحبت هم کردیم، دختر چادری و خیلی خوبی است.
🔷 حاج آقا بعد از سیر عارفانه به آن جوان می گویند: شما فلان شب، ساعت ده بروید جلوی در خانه آن دختر که سیر من نشان داده که جلوی خانه ی آنها یک پارک است.
🔷 از رفتگر محلّه، لباسش را ده دقیقه امانت بگیر و کلاهی به سرت بکش که شناخته نشوی. ساعت ده شب می بینی که یک ماشین شاسی بلند جلوی در خانه آن دختر نگه می دارد.
🔷 راننده که یک جوان خوش تیپ است، به دختر زنگ می زند و او هم، چند دقیقه بعد با یک وضع نامناسب بیرون می آید و سوار ماشین می شود و می روند.
🔷 آن جوان طبق فرمایش حاج آقا عمل کرده و دیده بود که تمام فرمایشان ایشان درست از آب درآمد.
🔷 خدمت حاج آقا می آید و از ایشان تشکر و قدردانی می کند که اگر خداوند متعال شما را سر راه من قرار نداده بود، فریب حرف ها و رفتار این دختر شیّاد را خورده و خودم را بدبخت می کردم.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله تهرانی
💠 پينهدوزى بود سر كوچه حمّام وزير كه منزل ما در آنجا بود، و ما كفشهاى خود را براى پينه و وصله به او می داديم. يك روز با حالت گريه به منزل آمد و اين قضيّه را براى پدرم كه عالم محلّه بود تعريف كرد، و من صغير بودم و خوب به خاطر دارم.
💠 مىگفت: ما كفش دوزها عادتمان بر اينست كه چون بخواهيم ميخهائى را به كفش بزنيم، يك مشت از آن را در دهان خود می ريزيم، سپس يكى يكى در مىآوريم و به كفش می كوبيم.
💠 من يك مشت ميخ سياه بنفش (كه معروف است و بلند و نوك تيز است) در دهان خود ريختم تا به كفش بزنم. ناگهان كسى آمد و مشغول گفتار شد و من غفلت كردم و آنها را بلعيدم.
💠 در آنگاه مرگ را در برابر چشمانم مشاهده كردم كه اينك است كه معده و روده من پاره پاره شود.
💠 بدون معطّلى در دكّان را بستم و به حضرت عبد العظيم عليه السّلام رفتم، و خود را به ضريح چسباندم و گفتم: يا سَيِّدَ الْكَريم! تو می دانى كه من عائله سنگين دارم، فقط شفاى خود را از تو می خواهم.
💠 حالم بسيار منقلب بود. چون از حرم بيرون آمدم، وسط صحن كنار حوض نشستم. ناگهان حال قِى و استفراغى به من دست داد، چون قى كردم ديدم همه آن ميخها در آن است.
📚 روح مجرّد، ص ۲۷۰
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی رحمة الله علیه
🔷 شخصی بود به نام استاد محمد بنّا؛ اما بنّایی بلد نبود، نقل کرد: روزی پدرتان آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی را دیدم. عرض کردم: ۳۲۰ تومان برای نان و ... بچه هایم قرض کرده ام، بدهکارم.
🔷 ایشان به من یک تومان داد و گفت: از اینجا برو حضرت عبدالعظیم حسنی رحمة الله علیه. خدمت حضرت که رسیدی به ایشان بگو: عبدالعلی، نگو حاج آقا، بگو عبدالعلی، سلام رساند و عرض کرد که قرض مرا ادا کنید.
🔷 رفتم، این کار را کردم. از ایوان حرم بیرون آمدم، در صحن، کسی با من مصافحه کرد و ۳۲۰ تومان در دست من گذاشت. درست همان مقدار که بدهکار بودم.
📚 خاطره های آموزنده، ص ۳۳۷
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅👈 اهمیّت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
🎤👈 حاج آقا مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
🎤👈 شیخ علی بهجت
💠 شیخ عبّاس قوچانی (وصیّ آیت الله سیّد علی قاضی) گفته بود: از آیت الله بهجت تا بیست عطیّه بزرگ الهی به او را می دانم.
💠 حیف که عهدی در نگهداری سِرّش دارم. کوچک ترین آنها این است که مادّه، حجابش نیست و رو به رو و پشت سر ندارد.
📚 زمزم عرفان، ص ۲۶۹
✅👈 ۲۷ اردیبهشت سالروز ارتحال فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر آیت الله بهجت رحمة الله علیه.
❌ نشر با ذکر منبع👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi