💠اعمال روز چهارشنبه
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3670
#عهد_ثابت_چهار_شنبه_ها 👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3671
#سوره_مبارکه_حشر👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3673
#دعای_روز_چهار_شنبه
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3674
#زیارت_ائمه_معصومین_روز_چهار_شنبه👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3676
#دعای_فرج 👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3682
#حدیث_شریف_کسا 👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3667
#صلوات_خاصه_حضرت_زهرا 👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/3662
#دعای_عهد 👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4203
#دعای_صباح👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4249
#دعای_نور👆👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4807
#دستورالعملی_مجرب_به امام جواد بعد از نماز عصر👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4767
#زیارت_امامزمان_بعداز_نماز_صبح👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4768
#_دعای_اللهم ادفع عن ولیک(دعا برای امام زمان عج الله👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4815
#سلام_به_ائمه_اطهار👆👆👆
🔸یاد آوری اعمال عبادی،معنوی این ماه
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4338
🔅اعمال روزانه👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4519
#ویژه_برنامه_ماه_رجب👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4607
🔸اهمیت دعاهای ماه رجب 👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4608
🔸دعای اول تا ششم👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4618
🔸دعای یا من ارجوه👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4441
🔸ختم سوره توحید👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4336
🔸نماز هر شب ماه رجب👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4520
🔸خواندن زیارت امین الله👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4521
🔸قرائت سوره عادیات👆👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4710
🔸تذکرات مربوط به روزه داری👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4623
🔺خلاصه اذکار ماه رجب👆👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4965
💠ذکری برای کسانی که نمیتوانند روزه بگیرند👆
https://eitaa.com/tazkeratoshohada/4966
#دعای_هر_روز_ماه_رجب👆👆
🚩 سوره_تکاثر :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ.ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ.لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ.
👈حضرت صادق عليه السلام مى فرمايند: هر کس اين سوره را هنگام خوابيدن بخواند، از عذاب قبر حفظ خواهد شد
👈 و هر کسی این سوره را در روز دوشنبه یا چهارشنبه ۴۰ مرتبه بخواند مال عظیم یا خیری بزرگ به او می رسد که در ذهن وتصورات او نمی گنجد
📖 عدّة الداعى / 297
📚 کشکول افشاری، ص ۱۱
https://eitaa.com/tazkeratoshohada
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
✳ فرق امام خمینی و
امام خامنه ای این است که:
امام خمینی...
✅بهشتی داشت.
✅رجایی داشت.
✅مطهری داشت.
✅مفتح داشت.
✅با هنر داشت.
✅چمران داشت.
✅ خود آقای خامنه ای رو داشت.
و ....
و امّا :
امام خامنه ای عزیز مثل آن ها را نداشت
💠 یعنی خودش باید:
✅ به جای رجایی ازمستضعفین
دفاع کند.
✅ به جای مطهری مبانی را بیان کند.
✅ به جای مفتح با دانشگاهیان وحوزه هم کلام شود.
✅ به جای بهشتی از گفتمان انقلاب اسلامی دفاع کند.
✅ به جای باهنر و چمران در تنگناها وارد میدان مبارزه شود.
شاید این است دلیل "این عمار؟" او در فتنه ۸۸!!
و چه زیبا گفت شهید مرتضی آوینی که "خون دادن برای امام خمینی زیباست؛
اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای ازآن هم زیباتر است."
و چه زیبا تر گفت شهید سردار حاج قاسم سلیمانی که خامنه ای عزیز مظلوم است؛ او را تنها نگذارید!
🔺 شاید اینکه برخی مقام معظم رهبری را قبول ندارد؛
بخشی از آن مربوط به ما باشد؛
ما در شناساندن این جایگاه و شخصی که در این جایگاه قرار دارد؛
کم کاری کردیم...
لطفا" تا به انتها و با دقت خوانده شود.
آقا سیدعلی حسینی خامنه ای کیست ... که تو نیویورک و کالیفرنیا،
بیش ازچهارصدهزار نفر مقلد دارد؟
👈کدام مرجع تقلیدی،
دومین تندخوان کشورش بوده است؟
👈کدام رهبری در دنیا،
هشت سال،
سردار جبهههای جنگ بوده است؟
👈کدام فرمانده جنگی،
هشت سال رئیس جمهوری بوده است؟
👈کدام رهبری
دشمنش مهاجرانی
میگوید تو زندگینامهاش
نه یک برگ سیاه،
بلکه یک برگ خاکستری هم
وجود ندارد؟
👈کدام سیاستمداری در دنیا،
کدام مرد سیاسی،
بچههایش این قدر سالم و پاک هستند؟
چه طور تربیتشان کرده است؟
👈همان که
هفتهای دو بار
خارج فقه و اصول میگوید؟
👈همان که
آیتالله جوادی گفته است:
"وقتی میهمانش بودم.
اجازه نداد؛
پسرش با ما ناهار بخورد؛
که از بیت المال است."
👈همان که
استاد ما میگفت:
خانهاش موکت است؛
فقط یک فرش دارد؛
آنهم ازجهیزیه خانمش،
👈کدام مدیری با این حجم کاری،
اخبار 20:30 پخش کرد.
مثل همیشه سر وقت به قرارش آمد.
رٵس ساعت 8 صبح،
نه دقیقهای دیر و نه دقیقهای زود،
👈همان که
به خاطر نگهداری پدر،
درس و قم را رها کرد.
👈همان که
دستش هنوز هم
به خاطر آسیب درد دارد.
و در چهرهاش درد مشخص است.
👈کدام مرجع شیعه
میتوانست
این همه عالم سنی را
مدیریت کند؟
👈این مرد ۸۵ ساله کیست؟
که امیر کویت گفته است:
"از نصایحتان،
منطقه بهره میبرند
و ما …"
👈پسر امیر امارات گفته است:
"بابایم می گوید:
عالم اسلام،
یک مرد دارد آنهم سیدعلی."
👈کوفی عنان
رئیس سابق سازمان ملل گفته است:
"دیدم؛
در اوج معنویت،
در اوج سیاست بود؛
باید رئیس سازمان ملل،
او بود."
👈پوتین:
"آنچه دیدم؛
منطبق بود؛
بر داستانهایی که
از مسیح
در انجیل خوانده ام."
🤔حالا این سیّاس کیست؟
👈کسی است که
وقتی آیت الله بهجت(رحمهالله علیه)
کاملترین نفس عالم
در بیمارستان بستری بود.
و به همان درد مرحوم شد.
پسرش گفته است:
"دیدم در ساعات آخر عمرش
پدرم ختم صلوات گرفته
گفتم چرا؟
گفت آقای خامنهای کردستان هستند!"
آخرین عمل بهجت،
صلوات برای سلامتی اوست.
👈او کیست که
پسر آقای پهلوانی گفته است:
"وقتی ایشان قم آمدند؛
آقا سیدعبدالله جعفری
به من زنگ زدند؛
پیرمرد نود و اندی سالهای که
قبلهء عرفا بعد آقای بهجت بود؛
و کسالت داشت؛
که مرا
برای دیدار آقای خامنهای ببر"
و
پسر آقای پهلوانی میگفت:
"آن ابرمرد توحیدخم شد.
دست سید علی را بوسید."
💐«یـــا صـــاحـــب الـــزمـــان»💐
👈اگر نایبت
اینچنین مدیریت میکند.
ده کشور منطقه را
و دلها را،
تو چه میکنی؟😍
👈بیا باور کن.
دشمنانمان هم
ماندهاند.
و از دشمنی این مرد
پشیمان شدهاند!
👈او بینظیر است.
👈افتخار میکنیم؛
به نفسش،
به قدمش،
به نورش،
👈چشم اسلام و ایران
روشن است؛
از نور او.
🖐❤️🖐لبیک یا خامنه ای
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلداگی
عشق یعنی لا فتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی
آن قدر فروارد کنید؛
تا همه دشمنان قسم خورده اش هم بخوانند.
برای سلامتی شون صلوات
(اللهم صل علی محمد و آل محمدو عجل فرجهم)🤲
https://eitaa.com/tazkeratoshohada
برای درمان زانو درد چکار کنیم ؟🔎
درمان زانو درد با برگ کلم
✍🏻برگ های کهنه وخارجی کلم را جدا کنید سپس یک برگ کلم را به طور کامل بدون شکستگی جدا کنید برگ را بشویید وبعد اتو را روی برگ قرار دهید تا صاف شود کمی صبر کنید تا داغی اش کمتر شود روی زانو قرار دهید وبا باند زانو را همراه کلم ببندیدوبه مدت یک ساعت صبر کنیدکلم به ویژه کلم قرمز برای التهاب ودرد مفاصل وزانو بهترین است.
🌴 *غسل و وضو با موي بلند بافته شده*🌴
◼️ سوال:👇🏽
آیا مو های بافته شده و بلند، براي وضو يا غسل اشکال دارد؟
✅ پاسخ:👇🏽
*در هر صورت در غسل باید بنا بر احتیاط واجب تمام موهای بلند شسته شود و در وضو اگر موهای جلو سر بلند است، باید فرق سر باز شود و بر پوست سر یا بُن موها، مسح انجام شود.*
◾️خرید اینترنتی کالا
🔷سؤال:👇
بعضی از کالاها در اینترنت فروخته میشود و مشتری از پایگاه اینترنتی تصویر کالا را دیده و سفارش میدهد و خود کالا را رؤیت نمیکند، آیا این مقدار شناخت از کالا برای صحت معامله کافی است؟
✅پاسخ:👇
موارد مختلف است. اگر مصالحه کنند مانع ندارد. ولی اگر خرید و فروش می شود، در صورتی معامله صحیح است که کالای مورد معامله از کالاهایی باشد که معمولاً با مشاهده معامله می شود و با مشاهده در پایگاه تمام اوصافی که در قیمت تأثیر گذار است معلوم شود.
◾️جوابِ سلام پیامکی
🔷 سؤال:👇
اگر کسی در نامه یا پیامک ابتدا سلام نموده و بعد مسئله ای بپرسد، آیا جواب دادن به آن واجب است؟
✅ پاسخ:👇
جوابِ سلام، جز در ملاقات حضوری، مکالمه تلفنی و مانند آن، واجب نیست.
https://eitaa.com/tazkeratoshohada
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
💠 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
💠 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد