eitaa logo
دوره های مربیگری ۱(حضوری و مجازی)
68 دنبال‌کننده
19 عکس
1 ویدیو
3 فایل
مربیگری پیش دبستانی مربی پایه اول تا سوم ابتدایی مربی پایه چهارم تا ششم ابتدایی ارتباط با ادمین @danesh_khe
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸میخواهی معلم شوی ولی هنوز حرفه ای نیستی...🌸 ✳️فرصتی استثنایی✳️ مرکز آموزشهای آزاد دانشگاه پیام نور استان کرمان با همکاری اداره کل آموزش و پرورش استان کرمان برگزار می کند: ❇️تدریس روش ها و فنون تدریس پایه اول تا ششم ابتدایی ❇️برگزاری کلاسها توسط اساتید و دبیران ارزشمند و با تجربه آموزش و پرورش و دانشگاه 🔹 کارگاه های جامع وتخصصی مربیگری 🔹رائه شیوه های اصولی تدریس 🔹راهکارهای مؤثر در مدیریت رفتار دانش‌آموزان 🔹نکاتی برای ایجاد محیطی پویا و مهیج در کلاس 🔹یادگیری مهارت های ناب معلمی(تدریس خلاقانه - نوشتن صحیح طرح درس- مدیریت کلاس – بازیهای آموزشی و ...) 🔹آموزش مربیگری مدارس غیردولتی 🔹آموزش مربیگری مهد کودک و پیش دبستانی 🔹 ارتقا کیفیت آموزشی و محتوای یادگیری خود و همچنین دریافت مجوز معتبر گذراندن دوره ♦️ارائه مدرک معتبر وزارت علوم♦️ 🔆شروع دوره ها از 25 مرداد 1402 ♦️ثبت نام قطعی تا تاریخ ۱۸مرداد با ۲۰درصد تخفیف ♦️ ✳️اطلاع از دوره ها و کسب اطلاعات بیشتر: 🔴عضویت در کانال پیام رسان ایتا: @azad_pnuk 🔴 تماس با شماره همراه 09140942809 🔴ارسال عدد 5 به شماره همراه 09307369219
🌸 ملکه گل ها 🌸 روزی روزگاری، دختری مهربان در کنار باغ زیبا و پرگل زندگی می کرد، که به ملکه گل ها شهرت یافته بود. چند سالی بود که او هر صبح به گل ها سر می زد، آن ها را نوازش می کرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد. مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود. دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می کرد. گل ها هم خیلی دلشان برای ملکه گل ها تنگ شده بود، دیگر کسی نبود آن ها را نوازش کند یا برایشان آواز بخواند. روزی از همان روزها، کبوتر سفیدی کنار پنجره اتاق ملکه گل ها نشست. وقتی چشمش به ملکه افتاد فهمید، دختر مهربانی که کبوتر ها از او حرف می زنند، همین ملکه است، پس به سرعت به باغ رفت و به گل ها خبر داد که ملکه سخت بیمار شده است. گل ها که از شنیدن این خبر بسیار غمگین شده بودند، به دنبال چاره ای می گشتند. یکی از آن ها گفت : «کاش می توانستیم به دیدن او برویم ولی می دانم که این امکان ندارد! » کبوتر گفت : « این که کاری ندارد ، من می توانم هر روز یکی از شما را با نوکم بچینم و پیش او ببرم. » گل ها با شنیدن این پیشنهاد کبوتر خوشحال شدند و از همان روز به بعد ، کبوتر ، هر روز یکی از آن ها را به نوک می گرفت و برای ملکه می برد و او با دیدن و بوییدن گل ها، حالش بهتر می شد. یک شب، که ملکه در خواب بود، ناگهان با شنیدن صدای گریه ای از خواب بیدار شد. دستش را به دیوار گرفت و آرام و آهسته به سمت باغ رفت، وقتی داخل باغ شد فهمید که صدای گریه مربوط به کیست، این صدای گریه غنچه های کوچولوی باغ بود. آن ها نتوانسته بودند پیش ملکه بروند، چون اگر از ساقه جدا می شدند نمی توانستند بشکفند، در ضمن با رفتن گل ها، آن ها احساس تنهایی می کردند. ملکه مدتی آن ها را نوازش کرد و گریه آن ها را آرام کرد و سپس به آن ها قول داد که هر چه زودتر گل ها را به باغ برگرداند. صبح فردا ، گل ها را به دست گرفت و خیلی آهسته و آرام قدم برداشت و به طرف باغ رفت، وقتی که وارد باغ شد، نسیم خنک صبحگاهی صورتش را نوازش داد و حال بهتر پیدا کرد، سپس شروع کرد به کاشتن گل ها در خاک با این کار حالش کم کم بهتر می شد، تا اینکه بعد از چند روز توانست راه برود و حتی برای گل ها آواز بخواند. گل ها و غنچه ها از اینکه باز هم کنار هم از دیدار ملکه و مهربانی های او، لذت می بردند خوشحال بودند و همگی به هم قول دادند که سال های سال در کنار هم، همچون گذشته مهربان و دوست باقی بمانند و در هیچ حالی، همدیگر را فراموش نکنند و تنها نگذارند. 🆔 @teacher1_1402 〰〰〰〰〰〰〰
💢نگاهی به آزمون‌های استخدامی در پیش رو آموزش و پرورش 🔹 تا این لحظه وزارت آموزش و پرورش بیشترین سهم استخدام را در سال 1402 به خود اختصاص داده و همچنان در حال جذب نیروی جدید است! 🔹به گفته مسئولین این وزارتخانه علاوه بر دو آزمون برگزار شده تا به امروز، آزمون‌های استخدامی جدید دیگری نیز در پیش رو است. از جمله می‌توان به اخبار برگزاری آزمون‌های استخدامی جدید "آموزگاری، معلمان پرورشی، مراقبین سلامت، معلمان هنرستان‌ها و نیروهای خدماتی" اشاره کرد. 🔗 @@teacher1_1402
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 آزادی من و دايی عباس به خيابان رفته بوديم كه من ، يک خيابان پرنده فروشی ديدم. به دايی گفتم : « برای من دو تا پرنده كوچک مي خريد؟ » دايی پرسيد: « می خواهی با آن چه كنی؟» گفتم : « می خواهم آن ها را در يک قفس كوچک و قشنگ نگه دارم.» دايی گفت: « در خانه حضرت علی علیه السلام مرغابی هايی بودند كه آن ها را كسی به امام حسين علیه السلام هديه داده بود. يک روز حضرت علی به فرزندشان گفتند: اين ها زبان ندارند كه وقتی گرسنه يا تشنه می شوند بتوانند چيزی بگويند يا از تو چيزی بخواهند. آن ها را رها كن تا از آن چه خدا روی زمين آفريده ، بخورند و آزاد باشند.» به پرنده های بيچاره نگاه كردم . به دايی گفتم: « دو تا پرنده برايم مي خريد؟» دايي گفت: «قفس هم می خواهی ؟» گفتم: « نه! می خواهم آن ها را آزاد كنم.» دايی گفت: « در روز تولد حضرت علی علیه السلام تو با آزاد كردن پرنده ها ، قشنگترين هديه را به ايشان می دهی.» من و دايی دو تا پرنده خريديم و آن ها را آزاد كرديم. پرنده ها پر زدند و به آسمان رفتند ، دور دور ، جایی نزديک فرشته ها. 🆔 @teacher1_1402 〰〰〰〰〰〰〰