سردارعباس کریمی درکنار سردار خوبی ها شهید همت
#شهدا
همسر شهيد عباس كريمي ميگويد: تواضع و فروتني عباس باور نكردني بود. هميشه عادت داشت، وقتي من وارد اتاق مي شدم، بلند ميشد و به قامت ميايستاد. يك روز وقتي وارد شدم روي زانوانش ايستاد. ترسيدم، گفتم: عباس چيزي شده، پاهايت چطورند؟ خنديد و گفت: «نه شما بد عادت شده ايد؟ من هميشه جلوي تو بلند ميشوم. امروز خسته ام. به زانو ايستادم».
#شادی_روح_تمامی_شهدا_صلوات
@ayatollah_haqshenas
Monajat_emam_zaman_Mirzamohamadi_(5).mp3
2.76M
❤️مناجات با امام زمان❤️
بانوای گرم حجت الاسلام میرزامحمدی
جمعتون امام زمانی🍂
#پیشنهاد_دانلود
@ayatollah_haqshenas
راوی:حاج حسین یکتا
عشق به امام زمان
🌺جوونا سعی کنید توی جوونی عاشق بشید..
توی جوونی ❤️عاشق امام زمان شد
اومد جمکران
شهادتشو خواست
ظهر عاشورا
شهادتو بهش دادن...
شده یه بار بخاطر امام زمان بری جمکران؟؟
و هیچی ازش نخوای بگی فقط دلم برای تو تنگ شده؟؟
فرمانده ی گردانی به خودم گفت
خواب امام زمانو دیدم .آقا بهم گفت لیست گردانو بهم بده آلیست رو بهشون دادم ایشون با خودکار قرمز زیر بعضی اسم ها رو خط کشید
حاج حسین؟هر اسمی رو که اون شب توی خواب
امام زمان زیرشون خط کشیدن شهید شدن...
بچه ها الان امام زمان داره برای ظهور یارگیری میکنن...🍂
#امام_زمان
#حاج_حسين_يكتا
@ayatollah_haqshenas
یعقوب_استغفار.mp3
5.71M
🔅روایتگری مناجات با امام زمان(عج)
🔸ماجرای یعقوب لیث صفاری، سردسته راهزنهای شهر
👌👌پیشنهاد دانلود ...ازدستش ندید.
#امام_زمان
#روایتگری
@ayatollah_haqshenas
دلم قرار نمی گیرد از بی تو
سپند وار ازکف داده ام عنان بی تو ...
گزارش غم دل را مگر ڪنم چو امین
جدا زخلق به محراب جمڪران بی تو
🌹مقام معظم رهبری (حفظه الله)
#امروز_به_نیت_ظهورت_گناه_نمیکنم
#صبـحـتــون_امـام_زمـانـــے
@ayatollah_haqshenas
قافله ما قافله از جان گذشتگان است هرکس از جان گذشته نیست با مانیاید.
امروز سالگردشهادت سردارشهید آقا مهدی باکری
#شادی_روح_شهید_صلوات
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
@ayatollah_haqshenas
شهید مهندس مهدی باکری فرمانده دلیر لشکر ۳۱عاشورا، بر اثر اصابت تیر، از ناحیه کتف مجروح شده بود. یک روز تصمیم گرفت برای سرکشی و کسب اطلاع از انبارهای لشکر بازدید کند. مسئول انبار، پیرمردی بود به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید که با هشت جوان بسیجی در حال خالی کردن کامیون مهمات بود. او که آقا مهدی را نمی شناخت تا دید ایشان در کناری ایستاده و آن ها را تماشا می کند فریاد زد جوان چرا همین طور ایستاده ای و ما را نگاه می کنی بیا کمک کن بارها را خالی کنیم. یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی. شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد: « بله چشم» و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت. نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او آقا مهدی فرمانده لشکر است. بغض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد، که مهدی گفت: «حاج امر ا... من یک بسیجی ام»
@ayatollah_haqshenas
🔅سر سفره نهار نشسته بودیم. 🐟غذا ماهی بود.
زل زده بود به ماهیها. بهش گفتم: مهدی جان بخور دیگه! به چی نگاه میکنی؟!
سرش رو آورد بالا، یه نگاهی به من کرد و گفت:
"امروز ما این ماهیها رو میخوریم، یه روزی هم میاد این ماهیها مارو میخورن..."
گفتم: یعنی چی این حرف؟؟؟
معنی حرفشو نفهمیدم تا روزی که خبر شهادتش رو آوردن. گفتن جنازه بی جونش افتاده تو اروند، خوراک کوسه و ماهی های اونجا شده...
🔸به مناسبت سالگرد شهادت شهید مهدی باکری. هدیه نثار این شهید والامقام صلوات
@ayatollah_haqshenas