🌙 ماه #ذیالقعده است.مرحوم حاج میرزاجوادآقای ملکی(رض)میفرمایند ماه ذیالقعده ماه #توبه است، ماه #رجوع_الی_الله است،ماه #مراقبت از خود برای اینکه مبادا خدای نکرده باعمل خودمان، محاربهی باخدای متعال و رسول خدا بکنیم. ایشان میفرمایند ذیالقعده که ماه نشستن ازجنگ با دشمنان خدا است،به طریق اولی بایستی ماهی باشدکه انسان مراقب باشدکه مبادا دچار #محاربهی_با خدای_متعال بشود.و این عمل معروف یکشنبه ذیالقعده را ایشان ذکرمیکنند و تأکیدمیکنند، اصرارمیکنند که این عمل راانجام بدهیم.
مرحوم حاج میرزا علی آقای #قاضی (رض) در ورود ماه ذیالقعده یک مکتوبی، نامهای دارند به دوستانشان، به مریدانشان و شاگردانشان که در این کتابی که شرح حال ایشان است، درج شده است. مرحوم آقای قاضی به عربی اشعار برجستهای دارند؛ به تعبیر مرحوم آقای طباطبایی شاعرٌمفلق [بودند]؛ ایشان طبق تشخیص مرحوم آقای طباطبایی (رض) شاعر برجستهای بودند. یک قصیدهی خیلی شیوایی ایشان انشاء میکند که اول آن این است: «تنبه فقد وافتکم الاشهر الحرم». این قصیده را ایشان مفصل [گفتهاند]؛ و توصیههایی دارند نسبت به شاگردانشان. فرصتی است برای ما، برای مردم که انشاءالله از برکات این ماه - که آغاز سه ماه متوالی حرام است - بهره ببریم.
🖼 و البته ماه ذیالقعده، ماه حضرت #ثامنالحجج(ع)هم هست که ولینعمت همه - بخصوص ما ایرانیها -هستندکه از برکات مضجع ایشان و مرقد ایشان انشاءالله بهره ببریم، استفاده کنیم و انشاءالله خودمان را به ارزشهای رضوی نزدیک کنیم.
📻 ۱۳۹۳/۰۶/۱۳
#فضیلت_ماه_ذی_القعده
#امام_رضاعلیه_السلام
#اربعین_موسوی
@ayatollah_haqshenas
امام زمانت رو خوشحال کردی...🌺
⭕️دیدار دانشجوی مشروبخوار با آیت الله بهجت(ره)
🔻وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…در حالی که بقیه رو تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:"میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره؟ تو که میدونی چقدر گند زدی…!”
🔻خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…
🔻دم در سرم رو پایین انداخته بودم، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید حمید! حاج آقا باشماست." دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…در گوشم گفتن:
- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی❗️
#امام_زمان
#آیت_الله_بهجت
@ayatollah_haqshenas
⭕️آیتالله حقشناس(ره):
اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی، پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ايجاد مانع میکند.
#آیت_الله_حق_شناس
@ayatollah_haqshenas
🍃🍃🌺🍃
#کتاب_آن_سوي_ديوار_دل
تير ماه بود و هوا حسابي گرم شده بود.
محمدرضا هر روز را روزه مي گرفت. بعدازظهر كه مي شـد فـرش را
در حياط پهن مي كرد و نماز قضا مي خواند.
آن روز گفتم: «آخـر در ايـن گرمـاي تابـستان چـرا هـر روز را روزه
مي گيري!؟ لااقل زمستان كـه روزهـا كوتـاه اسـت روزه بگيـر تـا اذيـت
نشوي.»
با تعجب نگاهم كرد و گفت: «تو تضمين مي كنـي تـا زمـستان زنـده
باشم!؟»
#شهيد_محمدرضا_نظافت
🍃🍃🌺🍃
@ayatollah_haqshenas
🌹شریف قنوتی هفت سال قبل از شهادتش گفته بود که خیال کردید من به این مفتی ها می میرم. من باید فرقم مانند مولایم علی (ع) شکافته شود؛ و در خرمشهر بعثی ها با سرنیزه فرق او را شکافتند و وهلهله کنان میگفتند: ما خمینی را کشتیم
اولین شهید روحانی دفاع مقدس آیت الله شهید شریف قنوتی
#یادشهدا🌷🌷
#شهدای_روحانیت
@ayatollah_haqshenas
🔸اولین شهید روحانی دفاع مقدس
آیت الله شهید شریف قنوتی رضوان الله تعالی علیه
#شادی_روح_شهیدصلوات
@ayatollah_haqshenas
🌷...اولین روحانی شهید دفاع مقدس🌷
🔸او نخستین روحانی مجروح و⛓ اسیر 🔫جنگ تحمیلی، نخستین روحانی 🌹شهید دفاع مقدس
.
🔸۹ شناسنامه و ۹ فامیلی مختلف برای فرار از دست ساواک برای خودش درست کرده بود.👌
.
۳ قبر در سه شهرستان!
(اردکان، بروجرد، و مزار اصلی گلزار شهدای آبادان)😳
.
🔸در بین راه شیخ شریف قنوتی، 🍱شیرینی خودش را که در پاسگاه به او داده بودند و نخورده بود، از جیبش درآورد، و به من گفت: «این 🍱شیرینی را بخور».
گفتم: «من سهم 🍱شیرینی خودم را خورده ام، این مال شماست.»
.
🔸شیخ 😄خنده ها و شوخی هایش با من زیاد شد، تا آن موقع سابقه نداشت که با من یا کس دیگری😁 شوخی یا مزاح کند. دست در گردن من انداخت و 🍣شیرینی را به من داد و گفت: «این 🍣شیرینی 🌹شهادت من است. ان شاء الله بخواست خدا، اگر سعادت داشته باشم، امروز یا فردا به 🌹شهادت می رسم. لذا از شما می خواهم که اگر من رفتم و تو زنده ماندی (و احتمال می دهم که تو زنده بمانی)، مواظب بچه ها باش!»
.
🔸چون پسر بزرگش «محمد محسن» مجروح و در آبادان بود و ایشان با اینکه مجروح بود، برای حمل شهدا و مجروحین و کمک رسانی یک خودرو وانت در اختیارش بود و پسر دیگرش «محمد سعید» هم در خرمشهرشت. من فکر کردم بچه های خودش را می گوید.
.
🔸از این روی گفتم: «آقا کدام بچه ها؟»
گفت: «بچه های گروه الله اکبر را می گویم!»
درست ۱۵ دقیقه بعد از این قضیه من و شیخ شریف ⛓اسیر عراقی ها شدیم.
.
🔸چندین🔫 گلوله به بدن شیخ شریف اصابت کرده بود وخونی که از بدنش می رفت و به خاطر بی خوابی شب ها و روزهای گذشته و تلاش های خستگی ناپذیر و مجاهدت ها و سلحشوری ها و سخنرانی های پی در پی و گرسنگی و تشنگی، دیگر رمقی برایش نمانده بود. با این حال، عراقی ها با 🔫اسلحه به پاشنه پای راست شیخ شلیک کردند ولی این مرد شجاع چون کوهی ایستاد💪 و با لحنی رسا به عربی فصیح به عراقی ها گفت: «از خاک ما بیرون بروید، مگر ما همه🕌 مسلمان نیستیم؟»
.
🔸عراقی ها که مقاومت و شجاعت شیخ شریف را دیدند بیش از پیش عصبانی شدند و به دست راست و پاشنه پای راست شیخ، 🔫شلیک کردند و گفتند: «هذا آیة المقاومة... این فرمانده💪 مقاومت است.»
سپس آنها شیخ را به رگبار بستند که پاهای این روحانی بزرگوار سوراخ، سوراخ شد. پس از آن حدود ده نفر شیخ شریف را می زدند. شیخ تکبیر «الله اکبر» می گفت و آنها می زدند.
عراقی ها همان گونه که اطراف شیخ شریف حوسه (هلهله و پای کوبی) می کردند، عمّامه شیخ را با سرنیزه برداشتند و به زمین انداختند و فریاد می زدند: «اسرنا الخمینی، اسرنا الخمینی، ما خمینی را اسیر کرده ایم.»🌷🌷
⛓اسارت شیخ برای آنها خیلی مهم بود.
.🌺🌺
.
🔸یکی از عراقی ها که فرمانده آنها نیز بود شخصی بلند قامت، تنومند و بسیار ورزیده بود. مثل شمر، با سرنیزه به طرف شیخ شریف حمله ور شد. 😡متحیر ماندم که این دشمن خدا با شیخ شریف چه می خواهد بکند؟ او به محض اینکه به شیخ رسید، از سمت چپ سرنیزه را در شقیقه شیخ فرو برد و چرخاند. از شیخ فقط آیه «انا لله و انا الیه راجعون»🗣 شنیده شد.
.
🔸ضربه دوم را که زد، فریاد شیخ به الله اکبر بلند شد،🗣 ضربه سوم که پیشانی شیخ را از هم درید. شیخ زبانش را لای دو دندان گذاشت تا آرزوی شنیدن ناله را به دل دشمن بگذارد. عراقی ها چشمان او را از حدقه بیرون آوردند ولی صدای ناله شیخ شریف قنوتی را نشنیدند.
آن سفاک با همان سرنیزه کاسه سرشیخ را جدا کرد. جمجمه اش را از جای عمامه برداشت. محاسنش را به خون سرش رنگین کرد. مغز سر شیخ نمایان شد و پس از افتادن کاسه سر به روی آسفالت گرم خیابان چهل متری خرمشهر، مغز سر شیخ نیز به روی زمین قرار گرفت، بعد بدن مقدسش به آرامی به حالت نشسته کنار زمین افتاد.🌹🌹
.
🔸همان گونه شد که شریف قنوتی در سال ۱۳۵۲ حدود هفت سال پیش از شهادتش گفته بود که خیال کردید من به این مفتی ها می میرم. من باید فرقم مانند مولایم علی ـ علیه السلام ـ شکافته شود؛ و این گونه بود که فرق شیخ شریف قنوتی شکافته شد.
.
🔸این آخر کار نبود. بعثی های جنایتکار در اطراف بدن مقدس شیخ شریف به رقص و پای کوبی پرداختند؛ هلهله می کردند و فریاد می زدند: «قتلنا الخمینی، قتلنا الخمینی، ما خمینی را کشتیم...»
#مقاومت
#یادشهدا
@ayatollah_haqshenas
◾️ یک مستحب و هزار واجب
🏴 به مناسبت درگذشت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم؛هفدهم ذی القعده ١٣٥٥ق.
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 میگوییم به واجبات میپردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد!
🔸 بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی میرساند! برای همین، سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود، مأموران رژیم پهلوی است.) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند.
🔸 مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضهخوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمهاللّه گفته شد: روضهخوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است! زیرا مجلس روضه فقط روضهخوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است.
🔸 خدا میداند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهمالسلام در مقدمۀ روضه نقل میشود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧۴
@ayatollah_haqshenas
✅راه غلبه بر نفس، محاسبه است.
✍ بعضی اولیای خدا یک دفتری همراه خود داشتند و هر کاری که می کردند می نوشتند، در آخر روز هم نشسته و حساب کارهای خود را می کردند که ما در این روز چه کردیم،چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم، چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم.
حضرت رسول اکرم (ص ) فرمودند:
انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب
نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با
شریکش و مولی با بنده اش
📚بحار الأنوار، ج۷۲
#محاسبه_اعمال
@ayatollah_haqshenas