#ازدواج_آسان
همسرم سال ۸۹ به واسطه یکی از دوستان متاهل شون، از بنده خواستگاری کرد، اون زمان ایشون دانشجو بودن، کار نداشتن، سربازی نرفته بودن و به لحاظ مالی هم هیچی نداشتن، این شرایط باعث شده بود تا خانواده همسرم با ازدواج ایشون مخالف باشند.
دوران دانشجویی برای انجام کاری به دانشکده اقتصاد رفته بودم. که متوجه شدم استاد مرتضی خاتمی خوانساری قراره در زمینه ازدواج آسان سخنرانی کنند. بنده به ایشان علاقمند بودم و تصمیم گرفتم در این سخنرانی شرکت کنم. البته اون زمان به ازدواج فکر نمی کردم. چون هم خواهر بزرگ تر داشتم. و هم درگیر تحصیل بودم.
استاد در اون سخنرانی گفتند اگر برای دختری خواستگار مذهبی، مقید و باتقوایی باشد، به دلیل مسائل مالی نباید خانواده دختر جواب رد به او بدهند ... و روایاتی رو در این زمینه بیان کردن، با خودم گفتم من که مشکلی ندارم، اگر واقعا کسی با چنین شرایطی به خواستگاری من بیاد، حتما قبول می کنم. انصافا خانواده همراهی هم داشتم، و گیر مادیات نبودن...
حالا بعد از مدتی، دقیقا در چنین شرایطی قرار گرفته بودم...
همسرم را در در اردوی جهادی دیده بودم، آن زمان برداشتی که از ایشون داشتم، جوانی مذهبی و با ایمان و متعهد بود. در عین حال ساده زیست، باهوش و شوخ طبع...
بلاخره با کلی فراز و نشیب، خرداد ماه سال ۹۰ همزمان با ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ازدواج کردیم. و بعد از چهار ماه زندگی مشترک مون رو آغاز کردیم.
به دلیل شرایطی که عرض کردم، خرید بازار نرفتیم، وام ازدواج مون، پول پیش خانه کوچکی شد، که اجاره کرده بودیم. و یک مراسم عروسی ساده با هزینه بسیار کم...
جز یک حلقه ازدواج ساده که همسرم برای بنده خرید، هیچ طلای دیگری نخریدیم. و من در بین اقوام اولین عروسی بودم که در مراسم عروسی، سرویس طلا نداشتم.
من و همسرم از این شرایط راضی بودیم. و اصلا احساس ضعف و ناتوانی نمی کردیم. هر چند که این اتفاق موجب ناراحتی و تعجب برخی اقوام و بزرگ تر ها شد. اما ما تصمیم گرفته بودیم، با رسوم غلط و موانع دست و پا گیر مبارزه کنیم.
✅ #ازدواج_بدون_طلا را ترویج کنیم.
❣ @TebyanHamsangozini❣