🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِيعاً (71)
🍁جزء 5 سوره نساء 🍂
✍ ترجمه
💭اى كسانى كه ایمان آوردهاید! (در برابر دشمن هوشیار باشید و به علامت آمادگى) سلاح خود را بردارید، پس به صورت دسته هاى پراكنده و نامنظّم یا همه با هم بسوى دشمن حركت كنید.
⚡️نکته ها⚡️
در آیه ى پیش، اطاعت از خدا ورهبرى معصوم و حاكمیّت پیامبر، و در این آیه، ضرورت هوشیارى و آمادگى رزمى براى امّت اسلامى و رهبرى حقّ مطرح است.
«حِذْر»، به معناى بیدارى، آماده باش و وسیله دفاع است. «ثُبات»، جمع «ثُبه»، به دسته هاى پراكنده (شامل گروه ها ى پارتیزانى كه دشمن را گیج و تمركز فكرى او را سلب مى كند) مى گویند.
مسلمانان باید مرزهاى كشور خود را حفظ كنند. عمل به این آیه، رمز عزّت و غفلت از آن، رمز سقوط و شكست مسلمانان مى باشد.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ مسلمانان باید در هر حال آماده و بیدار باشند، و از طرحها، نفرات، نوع اسلحه، روحیّه، همكارى داخلى و خارجى دشمنان آگاه باشند و متناسب با آنها طرح بریزند و عمل كنند. «یا ایها الّذین آمنوا خذوا حذركم»
2⃣آمادگى رزمى در سایه ى ایمان ارزش دارد. «یاایّها الّذین آمنوا خذوا حذركم»
3⃣ مسلمانان باید بسیج شوند. «انفروا جمیعاً»
4⃣ مسلمانان باید از تاكتیكهاى مختلف، براى مقابله با دشمن استفاده كنند. «ثبات او انفروا جمیعاً»
5⃣ شیوه بسیج و مبارزه را خودتان تعیین كنید. «ثبات او انفروا جمیعاً»
👇👇👇
✅ @telaavat
20 تیر؛ آغاز دومین دوره اردوهای منطقهای استعدادهای درخشان قرآنی
http://telavat.com/fa/node/62670
📍 برای #خدا کار کنید اگر در این دنیا پاداش نداد چه بهتر
#دنیا چیزی نیست...
📗 #جهاد_اکبر
👤 امام خمینی(ره)
👇👇👇
✅ @telaavat
#استاد_قرائتی:👌
⚠️چرا از مرگ مىترسیم⁉️
راننده زمانى در جاده می ترسد كه
یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا
اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛
یاجاده را گم كرده؛ یا درمقصدجایى را
آماده نكرده؛ و یا همراهانش نا اهل باشند.
اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه
لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد.
راه را بداند در مقصد جایى را در نظر
گرفته باشد، و دوستانش افراد صالح باشند ،
وحركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛
نگرانى نخواهد داشت! و از مرگ نمیترسد.
👇👇👇
✅ @telaavat
🍀 #برگ_سبز
🌺 افتادگی آموز!
💠 مرحوم میرزایی قمی نقل کردند:
🍃روزی در منزل ما دو نفری با علامه طباطبایی نشسته بودیم و از علوم محتجبه صحبت میشد.
🍃 علامه فرمود: ختم فواتح سُوَر را در نجف اشرف گرفتم و نیّتم این بود که چه راهی را در پیش بگیرم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟
🍃 بعد از پایان ختم به من گفته شد:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
📚 علوم اسراری ص۶۹
👇👇👇
✅ @telaavat
🍁#دوچیزهلاک_کننده:
شخصی کوزه شیری داشت که می خواست به شهر ببرد تا آن را بفروشد. در بین راه زیر سایه ی درختی نشست تا کمی استراحت کند .در فکر فرو رفت که به شهر میروم و این کوزه را می فروشم وبا مقدار آن یک گوسفند می خرم و گوسفند هم زاد و ولد می کند وپس از مدتی دو تا می شود وبعد می شود سه تا وکم کم یک گله می شود. وگله را می فروشم وکاخی درست میکنم وبه خواستگاری دختر شاه می روم وچند کلفت می گیرم واگر کسی نافرمانی کند،با همین عصا او را می زنم. عصایش را بالا برد وپایین آورد که ناگهان عصا به کوزه خورد وشکست وشیر ریخت.
🌸حضرت امیرمومنان علی علیه السلام می فرمایند:"از همه بیشتر برای شما از دو چیز می ترسم 1-تبعیت کردن از هوای نفس و2-آرزوی دراز".
📚نهج البلاغه،خطبه42
📚آداب الطلاب .آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه.
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :صدوبیست و دوم
صمد که می خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: «نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است. ستار الان دارد برای خودش پرواز می کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این طور اسم های ما را به هم ریختید.»
چشم غره ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: «اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم.»
بعد رو کرد به من و گفت: «حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم.»
شانه بالا انداختم.
گفت: «هر چه می گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی کند. یک بار دیدی فردا پس فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می گویند. نگویی آقا ستار که برادرشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد.»
این را گفت و خندید. می خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد.
صمد که اوضاع را این طور دید، گفت: «اصلاً همه اش تقصیر آقاجان است ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم هایمان آوردید؟!»
پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: «من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقتی شمس الله و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک جا شناسنامه بگیرم.
آن وقت رسم بود. همه این طور بودند. بعضی ها که بچه هایشان را مدرسه نمی فرستادند، تازه موقع عروسی بچه هایشان برایشان شناسنامه می گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود. اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ تر بودی را نوشت ستار. شمس الله و ستار که دوقلو بودند؛ نمی دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس الله را نوشت 1344 مال ستار را نوشت 1337. موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگ تر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه هایتان را درست کنم؛ نشد.»
صمد لبخندی زد و گفت: «آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می زد ستار ابراهیمی ؛ برّ و بر نگاهش می کردم. از طرفی دوست ها و هم کلاسی هایم بهم می گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم.»
صمد دوباره رو کرد به من و گفت: «بالاخره خانم، تمرین کن به حاج آقایتان بگو حاج ستار.»
گفتم: «کم خودت را لوس کن. مگر حاج آقا نگفتند تو از اول صمد بودی.»
صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: «آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم.
تا شما از حمام بیایی، من هم آماده می شوم.»
پدرشوهرم قبول کرد. من هم سفره صبحانه را انداختم. خدیجه و معصومه را از خواب بیدار کردم. داشتم صبحانه شان را می دادم که صمد آمد و نشست کنار سفره.
گفت: «قدم!»
نگاهش کردم. حال و حوصله نداشتم. خودش هم می دانست. هر وقت می خواست به منطقه برود، این طور بودم کلافه و عصبی. گفت: «یک رازی توی دلم هست. باید قبل از رفتن بهت بگویم.»
با تعجب نگاهش کردم.
همان طور که با تکه ای نان بازی می کرد، گفت: «شب عملیات به ستار گفته بودم برود توی گروهان سوم. اولین قایق آماده بود تا برویم آن طرف رود. نفراتم را شمردم. دیدم یک نفر اضافه است. هر چی گفتم کی اضافه است، کسی جواب نداد. مجبور شدم با چراغ قوه یکی یکی نیروها را نگاه کنم. یک دفعه ستار را دیدم. عصبانی شدم. گفتم مگر نگفته بودم بروی گروهان سوم. شروع کرد به التماس و خواهش و تمنا. ای کاش راضی نمی شدم. اما نمی دانم چی شد قبول کردم و او آمد.
آن شب با چه مصیبتی از اروند گذشتیم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
442.mp3
978.7K
🔸🔶 قرائت صفحه 442 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 چهارشنبه
🔸 ۶ تیر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۱۳ شوال سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۲۷ ژوئن سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا حی یا قیوم»
🗒 مناسبت ها:
🔻قتل "قائم مقام فراهاني" از رجال نامدار دوره قاجار و صدر اعظم محمدشاه قاجار (1214ش)
🔻قيام مردم تبريز به رهبري ستارخان و باقرخان عليه استبداد محمدعلي شاه قاجار (1287 ش)
🔻سوء قصد به جان حضرت آيت اللَّه "خامنه اي" امام جمعه تهران در مسجد ابوذر (1360ش)
🔻گرمای تهران از مرز 40 درجه گذشت. (1352ش)
🔻آيت الله كاشاني و جبهه ملي اعلاميه هائي عليه نخست وزيري رزم آرا صادر كردند. (1329 ش)
🔻قانون تأسيس دانشکده افسري به تصويب رسيد و نام آموزشگاه عالي شهرباني به دانشکده پليس تبديل شد. (1338 ش)
🔻بهرهبرداري از لوله نفتي شهر ري به شاهرود آغاز گرديد. (1340 ش)
🔻ولادت "زين الدين بن علي شامي" معروف به "شهيد ثاني" "صاحب شرح لمعه" (911 ق)
🔻رحلت عالم بزرگ مسلمان آيت اللَّه شيخ "محمد طه نجف" (1323 ق)
🔻قيام اسلامي ملت عراق عليه استعمار انگليس به رهبري آيت اللَّه شيرازي (1338 ق)
🔻رحلت مرجع بزرگ تقليد حضرت آيت اللَّه العظمي "سيدحسين بروجردي" (1380ق)
🔻پايان جنگ دوم ترياك بين چين و انگلستان (1860م)
🔻تولد خانم "هِلِن كِلِر" نابغه نابينا و ناشنواي امريكايي (1880م)
🔻آغاز عمليات هواپيما ربايي از فرودگاه تل آويو توسط مبارزان فلسطيني (1976م)
🔻روز ملي و استقلال كشور افريقايي "جيبوتي" از استعمار فرانسه (1977م)
🔻صدور رأي ديوان بين المللي دادگستري عليه دخالت هاي امريكا در نيكاراگوئه (1986م)
🔻كودتاي "شيخ حمد بن خليفه آل ثاني" وليعهد قطر بر ضد پدر (1995 م)
👇👇👇
✅ @telaavat