🌾
در ظلمت شب قرص قمر می آید
از جاده ی روشن سحر می آید
بی بی به خدا منتقمت یک #جمعه
با سیصد و سیزده نفر می آید
#یا_صاحب_الزمان
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5888934375143244307.mp3
987.5K
🔸🔶 قرائت صفحه 388 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 جمعه
🔸 ۱۴ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۱۷ شعبانالمعظم سال ۱۴۳۹ هجری قمری
🔸 ۴ می سال ۲۰۱۸ میلادی
ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «اللهم صلی علی محمد و آل محمد»
🗒 مناسبتها:
🔻تصویب قانونِ تأسیس "بانک ملی ایران" در مجلس شورای ملی (1306 ش)
🔻ویرانی شهر لار و دهکده گراش به فاصله 4 ساعت در اثر وقوع زلزله (1339 ش)
🔻استعفای"شریف امامی" به دنبال اوجگیری تظاهرات دبیران و مشاجراتِ درونی مجلس (1340 ش)
🔻سرنگونی هواپیمای حامل "بن یحیی" وزیر امور خارجه الجزایر توسط عراق (1360 ش)
🔻رحلت دانشمند بزرگ مسلمان آیتالله "سید امیر محمدکاظمی قزوینی" (1373 ش)
🔻شهادت شهید مهران کابلی (1366 ش)
🔻ایران مبلغ 125 میلیون دلار به دولت مصر وام داد (1354 ش)
🔻راهآهن تهران و شمال افتتاح گردید طول این خط یکصد و سی کیلومتر بود. (1315 ش)
🔻سیل در خراسان خسارات فراوانی وارد کرد. (1344 ش)
🔻رود فرات طغیان کرد و 2300 خانه در سوریه را ویران ساخت. (1346 ش)
🔻رحلت فقیه بزرگوار آیتالله "شیخ حسنعلی اصفهانی" معروف به "نخودکی" (1361 ق)
🔻درگذشت عالم و فقیه جلیل و مرجع بزرگ آیتالله "ملاعلی آخوند همدانی" (1398 ق)
🔻انحلال حزب نازی آلمان در پی شکست این کشور از متفقین (1945 م)
🔻درگذشت مارشال "ژوزف تیتو" رهبر یوگسلاوی و یکی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد (1980 م)
🔻سقوط "ببرک کارمل" رئیسجمهور کمونیست افغانستان (1986 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯كمَآ أَنزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ (90)
🗯الَّذِينَ جَعَلُواْ الْقُرْءَانَ عِضِينَ (91)
🍁جزء 14 سوره حجر🍂
✅ ترجمه
💭(ما بر آنها عذابى مىفرستیم) همانگونه كه بر تجزیهكنندگان آیات الهى فرستادیم.
💭آنان كه قرآن را قطعه قطعه كردند. (آنچه به سودشان بود گرفتند وآنچه نبود رها كردند)
⚡️نکته ها⚡️
در تفاسیر براى «مقتسمین» سه معنا گفته اند:
1️⃣ سران كفار هستند كه نیروهایى را در ایام حج بر سر جاده ها و ورودىهاى مكه تقسیم مىكردند، تا به مسافران بگویند كه شخصى به نام محمّد ادعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرادهید و حضرت را كاهن و ساحر و مجنون معرفى مىكردند.
2️⃣گروهى كه قرآن را در میان خود تقسیم كردند، تا هر یك مشابه بخشى از قرآن را بیاورند.
3️⃣ كسانى كه به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مىكردند.
كلمه «عضین» یا جمع «عضه» به معناى نزاع و مشاجره است یا از «عضو» به معناى قطعه قطعه كردن مىباشد.
🔢پيام ها 🔢
1️⃣ از تاریخ عبرت بگیریم. «كما انزلنا»
2️⃣ سنّت الهى در كیفر گناهان، ثابت و پایدار است. «كما انزلنا»
3️⃣ كیفر كسانىكه كتب آسمانى را تجزیه مىكنند قهر الهى است. «المقتسمین»
4️⃣ تحریف و تجزیه كتب آسمانى به دست نااهلان، تازگى ندارد.«المقتسمین»
(مؤمن كسى است كه تمام قرآن را بپذیرد و بگوید «كلُّ من عند ربّنا» یعنى همه آنچه نازل شده از جانب پروردگار است، نه آنكه نسبت به بعضى بىاعتنا باشد یا انكار كند.)
👇👇👇
✅ @telaavat
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
🍃 #نـمـــاز_روز_جــمـعه
🌸✨شيخ طوسى
در كتاب «مصباح المتهجد» فرموده است:
🌀از امامان عليهم السّلام روايت شده:
هر كه در روز جمعه پس از نماز ظهر دو ركعت نماز به جاى آورد، و در هر ركعت بعد از سوره «حمد» هفت بار «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از نماز بگويد:
✨《اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ الَّتِي حَشْوُهَا الْبَرَكَةُ وَ عُمَّارُهَا الْمَلائِكَةُ✨
🌸خدايا! مرا از اهل بهشت قرار ده، آن بهشتى كه انباشته از بركت و نعمت است و آبادكنندگانش فرشتگان هستند،
✨مَعَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبِينَا إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ.✨
☘در كنار پيامبر، محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و پدرمان ابراهيم بر او درود و سلام باد.》
✅تا جمعه ديگر دچار فتنه اى نشود، و حق تعالى او را در كنار و به همراه محمّد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيتش و ابراهيم عليه السّلام بگذارد.
✨علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده: اگر اين دعا را فردى كه سيّد نيست بخواند به جاى «وَ اَبِينَا» بگويد «وَ اَبِيهِ
📚مفاتیح الجنان
👇👇👇
✅ @telaavat
🌹 ثواب صلوات روز جمعه 🌹
💐 رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
☘️ در روز جمعه فراوان بر من #صلوات فرستيد ، كه هر كس درودش بر من بيشتر باشد ، مقام و منزلتش به من نزديك تر است .
☘️ و هر كس روز جمعه #صد بار بر من #صلوات بفرستد ، در روز قيامت با چهره نورانى محشور مى شود.
☘️ و هر كس در روز جمعه #هزار بار بر من #صلوات فرستد ، چشم از دنيا نبندد تا جايگاهش را در بهشت ببيند.
📚آثارالصادقین
✅ @telaavat
اکثر آشفتگی انسانها
بخاطر دعاهای بی تاثیر است
دعا یعنی از خداوند
راهنمایی بگیریم،
نه اینکه او را راهنمایی کنیم
که چه کار بکند!
با آرزوی استجابت تمام دعاهای خوب 🍀
👇👇👇
✅ @telaavat
#دختر_شینا
قسمت :شصت و هشتم
#فصل_چهاردهم
گفت: «والله، صبر و تحملت زیاد است. بدون مرد، آن هم با این دو تا بچه، دنده شیر داری به خدا. بیا برویم پایین. گناه دارند این بچه ها.»
گفتم: «آخر مزاحم می شویم.»
بنده خدا اصرار کرد و به زور ما را برد پایین. آنجا سر و صدا کمتر بود. به همین خاطر بچه ها آرام شدند.
روزهای دوشنبه و چهارشنبه هر هفته شهید می آوردند. تمام دلخوشی ام این بود که هفته ای یک بار در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. خدیجه آن موقع دو سال و نیمش بود. بالِ چادرم را می گرفت و ریزریز دنبالم می آمد. معصومه را بغل می گرفتم. توی جمعیت که می افتادم، ناخودآگاه می زدم زیر گریه. انگار تمام سختی ها و غصه های یک هفته را می بردم پشت سر تابوت شهدا تا با آن ها قسمت کنم. از سر خیابان شهدا تا باغ بهشت گریه می کردم. وقتی به خانه برمی گشتم، سبک شده بودم و انرژی تازه ای پیدا کرده بودم.
دیگر نیمه های اسفند بود؛ اما هنوز برف روی زمین ها آب نشده بود و هوا سوز و سرمای خودش را داشت. زن ها مشغول خانه تکانی و رُفت و روب و شست وشوی خانه ها بودند. اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت.
آن روز تازه از تشییع جنازه چند شهید برگشته بودم، بچه ها را گذاشته بودم خانه و رفته بودم صف نانوایی و مثل همیشه دم به دقیقه می آمدم و به آن ها سر می زدم. بار آخری که به خانه آمدم، سر پله ها که رسیدم، خشکم زد. صدای خنده بچه ها می آمد. یک نفر خانه مان بود و داشت با آن ها بازی می کرد. پله ها را دویدم. پوتین های درب و داغان و کهنه ای پشت در بود. با خودم گفتم: «حتماً آقا شمس الله یا آقا تیمور آمدند سری به ما بزنند. شاید هم آقا ستار باشد.» در را که باز کردم، سر جایم میخ کوب شدم. صمد بود. بچه ها را گرفته بود بغل و دور اتاق می چرخید و برایشان شعر می خواند. بچه ها هم کیف می کردند و می خندیدند.
یک لحظه نگاهمان در هم گره خورد و بدون اینکه چیزی بگوییم چند ثانیه ای به هم نگاه کردیم. بعد از چهار ماه داشتیم دوباره یکدیگر را می دیدیم. اشک توی چشم هایم جمع شد. باز هم او اول سلام داد و همان طور که صدایش را بچگانه کرده بود و برای خدیجه و معصومه شعر می خواند گفت: «کجا بودی خانم من، کجا بودی عزیز من. کجا بودی قدم خانم؟!»
از سر شوق گلوله گلوله اشک می ریختم و با پر چادر اشک هایم را پاک می کردم. همان طور که بچه ها بغلش بودند، روبه رویم ایستاد و گفت: «گریه می کنی؟!»
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat