#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_یکم🌷
در تعجب بودم از اینکه می دیدم در شهری که این همه جوان و زن و مرد ، بی صدا و بی خبر، غریبانه به خاک سپرده می شوند به خاطر بی بی شصت ساله ام چنین سرو صدایی به پا شده و البته این همه از برکت حسنیه و روضه های سیدالشهدایش بود . من و احمد و محمد وقتی حسینیه بی بی آمدیم ، آبی برای شستن دست هایمان پیدا نکردیم . با دست و بال سیاه خسته و کوفته مثل مادر مرده ها گوشه ای نشسته بودیم و مردم خودشان صاحب عزا بودند . محمد غابشی از دوستان قدیمی و عرب زبان کنارم نشسته بود . از حال و روزم پرسید و گفت :- بوی کباب سوخته می دی!
قصه ماشین خودمان ، حیرانی خودمان و بی قراری های مادر و چشم های منتظر بی بی را با اشک و ناله برایش شرح دادم . محمد غابشی گفت : - مدت هاست تردید دارم که یه ماجرایی رو براتون تعریف کنم یا نه . نمی خوام به نگرانی ها و دلواپسی هاتون چیزی اضافه کنم اما حقیقت تلخ دلنشین تر از دروغ شیرینه .
او که حرف می زد من واحمد و محمد مثل کودکی که در حسرت یک آب نبات به صدای ملچ ملوچ آب نبات خوردن کودکی دیگر به دهان او خیره و آب از دهانمان سرازیر شده بود ، دورش حلقه زدیم .
- دقیقا توی همون تاریخی که خواهرتون گم شده ، عراقیا از مارد اومده بودن و جاده ها رو بسته بودن ، همه نیروهایی رو که وارد شهر می شدن اسیر می گرفتن و از بین اونایی که در حال خارج شدن از شهر بودن مردا رو به اسیری می گرفتن و اموال اونها رو به غارت می بردن و زن و بچه هاشونو تو بیابون رها می کردند .من هم اونجا اسیر شدم اما چون عرب بودم به عنوان مترجم از جمع بیرونم کشیدن ، تو یه گودالی تعداد زیادی اسیر شخصی و غیر شخصی بودن . بین این اسرا دوتا خواهر بودن که عراقیامیگفتن اینها جیش الشعبی (ارتش مردمی) هستن ، یکی از اونا رو شناختم اما اون یکی رو نمی شناختم .
- چه شکل و قیافه ای داشت؟
- خواهرت بود ، من شناختمش .
- چرا دروغ میگی ،توخواهرمنوازکجامی شناسی؟
- اگر راست میگی لباسش چه رنگ وشکلی داشت؟
همه ما توی جیبمان آخرین عکس پرسنلی 6*4 را که برای ثبت نام مدرسه و دیپلم در عکاسی آنژلیکا انداخته بودیم داشتیم .
منومحمدواحمدباهم عکسها رادرآوردیم و گفتیم :
- شبیه این عکس بود؟محمد،جان آقات خوب فکر کن !
- دروغم چیه ، از عراقی ها اسمش رو پرسیدم .
- چی گفتن؟
- معصومه طالب .
محمد نمی دانست اسم آقا طالب است ، پس نمی توانست دروغ باشد . یواشکی او را از حسینیه بیرون کشیدم .کریم ،رحیم وعبدالله راهم صدازدم وگفتم :
- محمد دوباره از اول تعریف کن ، دست بذار رو قرآن و بگو هر چی میگم راسته !
دست گذاشت روی قرآن و گفت :
- قرآن بزنه کمرمو بلندنشم اگه یه کلمه بخوام دروغ بگم .
این دفعه باآب وتاب بیشتری ماجرارا تعریف کرد .طوری که رحمان و سید و علی و حمید هم بیرون آمدندودورش شلوغ و شلوغ تر شد .
در لا به لای حرفاهایش گفت :
- اون یکی خواهرتون هم همراهش بود اسمش مریم بود .
گفتیم :
- چی؟ کدوم یکی؟ نامرد این همه آدم روسرکارگذاشتی؟ باکی؟ خواهرمون مریم هنوز شیر خواره و توی گهواره است .
خیلی عصبانی شدیم .رحمان قیافه دعوابه خودش گرفت .
- بابا صبرکنید ، شر به پا نکنید ؛ این ناسلامتی رفیق ماست .
دوباره از اول با جزئیات بیشتر برایمان همه چیز را تعریف کرد . اینکه خودش چطور از دست عراقی ها فرار کرده ، قصه اسمال یخی که از غیرت و ناموس دفاع کرده و ماجرای آن نامه ماموریت که سید در جریان آن بود ، دیگه اول و آخر قصه اسارتت برایمان روشن شد .
در همان حین آقا آمد و گفت :
- آقا شما همگی اومدین بیرون مجلس گرفتین؟ مردم داخل حسینیه دارن سینه می زنن، ناسلامتی شما صاحب عزایید .
بغض گلوی همه را می فشرد . هنوز آقا داشت حرف می زد . نمی دانم رحمان چطور بغضش ترکید و با ناله و گریه گفت :
- آقا راست می گی ما صاحب عزائیم ، بگو روضه حضرت زینب بخونه تا ما هم به سرو سینه بزنیم ؛ تا ما هم یقه هامون رو پاره کنیم .
این را که گفت دیگه نتوانستیم جلو خودمان را بگیریم و زدیم زیر گریه . آقا هاج و واج مانده و رنگش پریده بود . عبدالله آقا را کنار کشید و به او گفت : آقا معصومه زنده س ! تو عراق اسیره .
به فاصله کوتاهی غلام سیاه را که بعضی وقت ها توی قبرستان سنج و دمام می زد پیدا کردند و آوردند . صدای سنج و دمام غلام سیاه که از دور شنیده شد . آقا پرچم سیاه سید الشهدا را یک تنه برداشت و جلوی همه راه افتاد و ما هم پشت سرش . او به طبل می کوبید و ما به سینه . او به سنج می زد و ما به سر . مثل عصر عاشورا و دشت کربلا شده بود . آقا مثل اینکه از حال خودش خارج شده بود ؛ خیس عرق ، تمام خون بدنش به صورتش هجوم آورده بود و یک تنه پرچم سید الشهدا را می چرخاند و گاهی از ته دل فریاد می زد :
- " یا شهید " . " یا مظلوم "
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5929204216143807765.mp3
1.06M
🔸🔶تلاوت صفحه 593 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 پنجشنبه
🔸 ۸ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۱ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۲۹ نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین»
🗒 مناسبت ها:
🔻اولتیماتوم چهل و هشت ساعته دولت روس به ایران (1290 ش)
🔻شهادت "سید عبدالحسین واحدی" مرد شماره دو فداییان اسلام توسط رژیم پهلوی (1335 ش)
🔻لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در هیئت وزیران (1341 ش)
🔻آغاز عملیات بزرگ "طریقالقدس" و آزادسازی بُستان (1360 ش)
🔻ارتحال فقیه نامدار معاصر حضرت آیتاللهالعظمی "محمدعلی اراکی" (1373 ش)
🔻پیروزی تیم فوتبال ایران در برابر استرالیا و راهیابی ایران به جام جهانی 98 فرانسه پس از 20 سال (1376 ش)
🔻شهادت شهید دکتر مجید شهریاری (1389 ش)
🔻تصرف شهر "ایروان" توسط قوای روسی در جریان دومین جنگ ایران و روس (1243 ق)
🔻آغاز قیام ملت مسلمان الجزایر علیه سلطه استعماری فرانسه به رهبری "عبدالقادر" (1832 م)
🔻کشف "تنگه ماژلان" در جنوبیترین نقطه از امریکای جنوبی توسط ماژلان (1520 م)
🔻تشکیل جبهه آزادیبخش یوگسلاوی بر ضد نیروهای آلمان نازی (1943 م)
🔻روز آزادی آلبانی از یوغ ایتالیا (1945 م)
🔻روز ملی و تأسیس جمهوری سوسیالیستی "یوگسلاوی" (1945 م)
🔻تصویب طرح تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی در سازمان ملل (1947 م)
🔻روز همبستگی با ملّت فلسطین در روز جهانی فلسطین (1947 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_مجمع_البیان
🍃جز هشتم آیه۱۱۱ سوره انعام🍃
🌟•••﷽•••🌟
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ
🍃🌸🍃🌺
و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان فرو فرستيم كه آنها را با چشمان خويش بنگرند و همه آن فرشتگان به رسالت پيامبر گواهى دهند، و اگر مردگان را نيز زنده سازيم تا بر توحيدگرايى و يكتاپرستى ايمان آورند و قرآن و پيامبر را بپذيرند، بازهم شرك گرايان حق را نخواهند پذيرفت و ايمان نخواهند آورد. چرا كه آنان بر اثر شدّت كينه توزى و حق ستيزى و وانهادن فرمانبردارى خدا و ايمان به او، كارشان به جايى رسيده است كه در مورد مشاهدات خويشتن نيز ترديد و بهانه جويى مى كنند.
👈آيه مورد بحث از نظر محتوا بسان اين آيه است كه مى فرمايد: و إِن يروا كسفا من السّماء ساقطاً يقولوا سحاب مركوم
👈و اگر شرك گرايان پاره سنگى را بنگرند كه از آسمان برسرشان سقوط مى كند، مى گويند: اين ابرى است فشرده و متراكم❗️
🔺وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ.
✨ به باور برخى منظور اين است كه بيشتر شرك گرايان نمى دانند كه خدا بر اين كار تواناست و اگر بخواهد همه را به ايمان و حق پذيرى وادار مى كند.
✨ امّا به باور برخى منظور اين است كه آنان نمى دانند كه هرگونه نشانه و معجزه اى هم ارائه شود، شرك گرايان ايمان نخواهند آورد.
✨ و پاره اى مى گويند: منظور اين است كه آنان به مصلحت خويش آگاه نيستند و در پى چيزى هستند كه بر ايشان سودى ندارد.
👇👇👇
✅ @telaavat
🌹شهید حاج ڪاظم نجفےرستگار🌹
#ڪرامات_شهدا
🌹مادر در خواب پسر شهیدش را مےبیند . پسر به او مےگوید : «توی بهشت جام خیلے خوبہ . چے مےخواے برات بفرستم ؟».
✨مادر مےگوید : «چیزے نمےخوام ؛ فقط جلسہ قرآن ڪہ میرم همہ قرآن مےخونن و من نمےتونم بخونم خجالت مےڪشم . مےدونن من سواد ندارم ، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون .».
🌹پسر مےگوید : «نماز صبحت رو ڪہ خوندے قرآن رو بردار و بخون !».
✨بعد از نماز یاد حرف پسرش مےافتد . قرآن را بر مےدارد و شروع مےڪند بہ خواندن .
🌹خبر مےپیچد . پسر دیگرش این را بہ عنوان ڪرامت شهید محضر آیت اللہ نورے همدانے مطرح مےڪند و از ایشان مےخواهد مادرش را امتحان ڪنند . قرار گذاشتہ مےشود .
✨حضرت آیتاللہ نزد مادر شهید مےروند . قرآنے را به او مےدهند ڪہ بخواند . بہ راحتے همہ جاے را
مےخواند ؛ اما بعضے جاها را نہ .
مےفرمایند : «قرآن خودت رو بردار و بخوان !».
🌹مادر شهید شروع مےڪند بہ خواندن ؛ بدون غلط . آیت اللہ نورے گریہ مےڪنند و چادر مادر شهید را مےبوسند و مےفرمایند : «جاهایے ڪہ نمےتوانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم ڪہ امتحانش ڪنیم.»
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👇👇👇
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_دوم🌷
مراسم بی بی با دو عزا تمام شد و اولین روز سال را بدون بی بی آغاز کردیم گویی بی بی رفت تا برایمان خبر تو را از عالم معنا بیاورد .
مات و مبهوت بهم خیره شده بودیم ، نه مرگ بود و نه زندگی ، نه روی زمین بودیم و نه آسمان . انگار در خلا نفس می کشیدیم و در برزخ گرفتار شده بودیم ، دور خودمان می چرخیدیم ، وقتی به زنده بودنت فکر می کردیم خوشحال می شدیم ، وقتی یاد اسیر بودنت می افتادیم گریه می کردیم . نه گریه از سر ضعف یا خدای ناکرده سر افکندگی بلکه دلمان می سوخت و به حال بدخواهان و ضعفایی گریه می کردیم که دختر هفده ساله ای را که در هیچ جای دنیا به اسیری نمی گیرند ، به اسیری گرفته اند و از اینکه سرنوشتت به سرنوشت دختر پیامبرگره خورده بود سربلند بودیم . هر وقت می شنیدیم که رژیم بعث از اسیران ایرانی تحت شرایط سخت و طاقت فرسایی نگهداری می کند پدر با اطمینان می گفت:
من مطمئنم معصومه صبوری می کنه و اونا رو از رو می بره و کسی نمی تونه مقاومت اونو بشکنه .
شوهر خاله صنوبر که با کشورهای عربی معامله داشت ، می گفت : نگران نباشید اگر عراق باشه با پول پیداش می کنیم ، پول روی سنگ بذاری ، سنگ شکاف بر میداره ...
به یکی از دوستانش که در اردن بود پول قلمبه ای داد به شرط آنکه خبر خوش بیاورد . طرف معامله هم گفته بود خبر می آورم اما خوش و ناخوشش دیگه پای من نیست . هنوز هیچ خبری نرسیده بود که شب هفت بی بی خبر تصادف خاله صنوبر و خاله نصرت رسید و از دست دادن دو خواهری که مونس و همراه مادر بودند اوضاع خانواده و مادر را بدتر کرد .
تا مدتی هر کسی به طریقی ما را سر کسیه می کرد تا حرف تازه ای بزند یا از رادیو و تلویزیون عراق تصویری ، گزارشی و گاهی مصاحبه های اسرای ایرانی راکه از رادیو پخش می شد ، به ما بدهید .
چون مسئول اطلاعات سپاه بودم ، به اردوگاه پرندک که اردوگاه اسرای عراقی در ایران بود رفتم ، به زندگی و آسایشگاهای آنها که نگاه می کردم و حسرت می خوردم . تخم مرغی که مردم توی صف می ایستادند تا کوپنی آن را تهیه کنند و جیره بندی بود ، سهم صبحانه اسرای عراقی هم بود . چهره ها و هیکل ها همه سرحال و سرزنده بود و اصلا نیاز به پرسش و پاسخ و حال و احوال و مصاحبه نبود . دیدم که برنامه غذایی متنوع هفتگی ، دسر بعد از ناهار ، کلاس های فرهنگی ، علمی و آموزشی دارند . لباس های استراحتشان با لباس های بیرونشان متفاوت بود و جالب تر از همه اردوگاهشان در نقطه خوش آب و هوای ایران قرار داشت . ما هیچ اسیری را پنهان نکرده بودیم . تازه بعضی تمایل به پناهندگی داشتند و برنامه ملاقات با خانواده هایشان را ترتیب داده بودند . با تمام اسرای درجه دار و افسران صحبت کردم و سراغ گرفتم اما آنها همه چیز حتی چیزهایی را که خودمان هم می دانستیم را کتمان می کردند و می گفتند
- ما بی وطن هستیم اما معنی ناموس و غیرت را می فهمیم .
در هلال احمر کمیته ای تحت عنوان کمیته اسرا تشکیل شده بود که خانواده های اسرا به آنجا می رفتند و نامه می دادند و نامه می گرفتند . حتی گاهی تکه پارچه های گلدوزی شده ای از اسیران دریافت می کردند . کمیته اسرا پاتوق آقا شده بود . پانزده روز کار می کرد و پانزده روز استراحت داشت . در این پانزده روز استراحت به کمیته اسرای تهران ، شیراز، اصفهان ، اهواز و ... سر می زد و می گفت :
- " نامه رسون گاهی اشتباه می کنه و نامه ها رو جابه جا می برد ، شاید نامه های معصومه هم جابه جا شده "
کمیته اسرا سنگ صبور همه خانواده ها بود . همه کسانی که راه آنجا را یاد گرفته بودند ، یک درد مشترک داشتند و آن درد فراق بود . چشمان منتظر نو عروسان جوانی که هنوز رد حنای عروسی از روی دستشان پاک نشده بود ، مادرانی که کودکان پدر ندیده را در بی خبری و تنهایی به دنبال خود می کشیدند ، پدران ناتوانی که تنها نان آور و پرستار و امید زندگی شان رفته بود و پیرزن هایی که تمام جوانی شان را پای به ثمر رساندن درخت زندگی فرزندشان سپری کرده بودند ، همه و همه سرگردان و منتظر به دنبال خبری از گمشده هایمان می گشتیم .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
4_5933827275991548446.mp3
1.1M
🔸🔶تلاوت صفحه 594 قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 جمعه
🔸 ۹ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۲ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۳۰ نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
🗒 مناسبت ها:
🔻تصویب تأسیس بانک ملی توسط مجلس شورای ملی (1285 ش)
🔻صدور و انتشار اعلامیه سران سه کشور متفق در تهران (1322 ش)
🔻برقراری مجدد حاکمیت ایران بر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک (1350 ش)
🔻انجام عملیات محدود "کانی سخت" در منطقه مهران توسط سپاه (1360 ش)
🔻روز بزرگداشت "شیخ مفید"
🔻شهادت شهید عباس علی ذکاوتمند (1360 ش)
🔻دولت عراق پس از اطلاع از پیاده شدن نیروی دریایی ایران در سه جزیره با ایران قطع رابطه کرد (1350 ش)
🔻به دنبال اشغال جزیره تنب بزرگ و خلع سلاح پلیس آن جزیره کلیه ساکنان آن به دلخواه خود از جزیره خارج شدند و تنها هفت هندی در آنجا باقی ماند (1350 ش)
🔻جنگ میان شوروی و فنلاند آغاز شد. (1318 ش)
🔻وقوع غزوهی "بنی نضیر" و بیرون راندن یهودیان از مدینه (4 ق)
🔻درگذشت "محیالدین مغربی" منجم آندلسی (682 ق)
🔻شهادت "شیخ خلیفه مازندرانی" رهبر نهضت سربداران خراسان توسط مغولان (736 ق)
🔻حمله نیروهای نظامی شوروی به کشور فنلاند در آغاز جنگ جهانی دوم (1939 م)
🔻روز ملی و استقلال "باربادوس" از سلطهی استعماری انگلستان (1966 م)
🔻رحلت استاد "عبدالباسط محمد عبدالصّمد" استاد برجسته قرآن (1988 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صاحب زمان (عج)
هذا یوم الجمعه
دل را پر از طراوت عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور ڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نور ڪن
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_نور
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
👇 آيه 👇
🗯أَلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْباً كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَانُواْ هُمُ الْخَسِرِينَ (92)
🍁جزء 9 سوره اعراف 🍂
🌺ترجمه 🌺
💭كسانى كه شعیب را تكذیب كردند، (چنان هلاك شدند كه) گویا در آن خانه ها سكونتى نداشته اند. آنان كه شعیب را تكذیب كردند، همانها زیانكاران هستند.
⚡️نکته ها⚡️
«یَغنَوا» از «غنى»، به معناى اقامت در مكان است، و با توجّه به معناى اصلى غنا (بىنیازى)، گویا كسى كه محل اقامت و منزل آماده دارد، بى نیاز است.
خسارت بزرگ از آنِ مشركان است كه به جاى ایمان به خداى یكتا، شرك مى ورزند و به جاى رهبرى معصوم، سراغ دیگران مى روند. لذا به جاى زندگى أمن، خانه خراب مى شوند، به جاى بهشت به دوزخ مى روند وبه جاى رضوان، گرفتار خشم الهى مى شوند.
🔢پيام ها 🔢
1⃣توجّه به عاقبت شوم كفّار، درس عبرت است. «الّذین كذّبوا شعیباً»
2⃣ نیرنگ هاى اهل باطل، نقش بر آب مى شود. «كأن لمیغنوا فیها» (كفّار در پى اخراج حضرت شعیب بودند، امّا خودشان در خانه هایشان هلاك شدند).
3⃣ هنگام فرا رسیدن قهر خدا، زیانكاران واقعى مشخّص مى شوند. «هم الخاسرین» (در آیه ى قبل، كافران طرفدارى از حضرت شعیب را خسارت دانستند، اینجا خداوند مى فرماید: خودشان زیانكارند.)
👇👇👇
✅ @telaavat
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃
به رسم عاشقی میخوانیم:
دعای فرج حضرت حجة ابن الحسن( عج )
بسم الله الرّحمن الرّحیم
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
👇👇👇
✅ @telaavat
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🍃🌼🍃🌼🍃
🍀 #برگ_سبز
🌺 مگر من جزو اصول دینم؟
🍃 امام (ره) در جنبه رهبری، هیچ گاه خود را از دیگران بلندتر، بزرگ تر و بالاتر نمی دید. روزی در جلسه ای درباره گروهی از افراد صحبت شد، امام فرمودند: از این گروه، افرادی که من می شناسم کاملاً مذهبی هستند. شخصی به ایشان عرض کرد: آنان شما را قبول ندارند
🍃 امام بدون کوچک ترین ناراحتی گفتند: قبول نداشته باشند، من که جزو اصول دین نیستم که اگر قبول نکنند بگویم ایمانشان ناقص است
🍃 در جلسه ای دیگر، شخصی گفت: چرا این قضات دادگستری را که درمیان مردم قضاوت می کنند، بیرون نمی ریزید؟ اینها که آدم های فاسقی هستند. امام فرمودند: چرا غیبت می کنید؟ از کجا فهمیدید اینها فاسق اند؟ او گفت: آنها ریش خود را با تیغ می تراشند
🍃 امام پرسیدند: از کجا می دانید ریش تراشیدن را حرام می دانند تا فاسق شوند؟ گفت: شما فرموده اید که احتیاط واجب آن است که ریش را با تیغ نتراشیم. امام فرمودند: از کجا فهمیدید که آنها مقلّدین من هستند و از دیگران تقلید نمی کنند؟
👇👇👇
✅ @telaavat
در وصف تو واژه ها کریمند همه
دریا و بهار و لاله زاران بانو
💐۲۳ ربیع الاول سالروز ورود کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به شهر قم، تبریک و تهنیت باد. 💐
✅ @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدوچهل_سوم🌷
نامه ها برای ما که نه جنگ دیده بودیم و نه می دانستیم اسیر جنگی چیست ، تازگی داشت . نامه هایی که اسیران جنگی می فرستاند نه پاکت داشت و نه تمبر، یک طرف آن در قسمت بالا علامت قرمز صلیب سرخ جهانی و آدرس و اسم فرستنده بود و پایین آن اسم و آدرس گیرنده و طرف دیگر آن چند خطی اسیر می نوشت و چند خطی را خانواده او . نامه ها باز می آمد ، خط به خط نامه ها را همه می خواندند و گریه می کردند و می خندیدند و ساعت ها و روزها این کلمه ها را می خواندند و تفسیر و تعبیر می کردند . اما ما حتی این نامه ها را هم نداشتیم . همه دست نوشته ها را مرور می کردیم شاید در این خطوط اسمی یا حرفی یا نشانی از اسیر ما هم باشد . مادرم فکر می کرد باید به این نامه رسان ها مشتلق بدهیم تا از تو برایمان نامه بیاورد .
مادر گاهی ضمن پرداخت مشتلق ، آنها را به خانه می آورد و با ناهار و شام از آنها پذیرایی کرد . نامه رسان ها دیگر جرات نداشتند از در خانه ما رد شوند چون می دانستند آن روز از کار و زندگی می افتند . آنها هم خیلی دلشان می خواست بتوانند یک روز نامه ای و خبری برای مادر بیاورند اما این نامه ها در دست نامه رسان های اداره پست نبود و مادر همیشه شاکی می گفت :
- این چه نامه ایه که نمی دنش دست نامه رسون ، معصومه که نمی دونه ما کجاییم ، به کدوم نشونی نامه بده ؟
در هلال احمر، بر اثر رفت و آمد زیاد خانواده هایی که گم کرده ای داشتند ، بخشی برای خانواده های مفقود الاثر ایجاد شده بود . واژه مفقودالاثر برای مادرم اصلا مفهوم نبود ، مرتب می پرسید :
- مفقودالاثر یعنی زنده یا زبونم لال ...
- یعنی منتظر باشیم یا نه؟ یعنی حالشون خوب نیست؟
- یعنی کجا هستند؟
ما هم برای توجیه مادر می گفتیم
- مفقودالاثر یعنی مادری که همه امیدش به لطف خداس و همه چیز رو به خدا سپرده . صدام داره با شما می جنگه ، می خواد با این کارا شما رو از پا در بیاره وگرنه ، اسیر باید ثبت نام بشه و به خانواده اش نامه بنویسه .
ما حتی توی فیلم ها و قصه ها هم ندیده و نخوانده بودیم که اسیر را قایم کنند . کلمه مفقودالاثر برایمان کلمه نفرت انگیزی بود . هر چیزی قانونی دارد اما این دیگر شهر بی قانون بود .
وقتی فهمید می تواند با صبر کردن صدام را از پا در بیاورد صبوری می کرد . دیگر بی قراریها و دلواپسی هاش را به روی خودش نمی آورد و همه رو توی خودش می ریخت تا جایی که بعضی وقت ها می رفت مسجد و سخنرانی هم می کرد . آنها شب و روز زمستان و تابستان مشعول بافتن کلاه و ژاکت برای جبهه بودند .
کریم هم که به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت ، مامور نوشتن نامه و شکایت های بین المللی به سازمان ملل و حقوق بشر و هر سازمان دولتی و غیر دولتی بود . حالا دیگر همه نیروهای صلیب سرخ جهانی را می شناخت و مرتب در حال مکاتبه با سوئیس - ژنو و همه سازمان های مدافع حقوق بشر بود . در همه نامه ها اشاره می کرد به اینکه شواهد عینی وجود دارد که خواهرمان به اسارت در آمده و در عراق است .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 شنبه
🔸 ۱۰ آذر سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸 ۲۳ ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۱ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین»
🗒 مناسبت ها:
🔻لغو قرارداد دارسی مربوط به نفت جنوب توسط ایران (1311 ش)
🔻شهادت عالم نستوه و مجاهد آیتالله "سید حسن مدرس" به دستور "رضاخان" (1316 ش)
🔻اعلام لغو مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی در روزنامهها به درخواست امام خمینی (ره) (1341 ش)
🔻رحلت فقیه بزرگوار آیتالله "میرزا جواد سلطان القُرّائی تبریزی" (1376 ش)
🔻روز مجلس شورای اسلامی
🔻شهادت شهید رضا روحالامین (1359 ش)
🔻عراق از ایران به مناسبت تصرف سه جزیره به سازمان ملل متحد شکایت کرد (1350 ش)
🔻ورود حضرت معصومه (س) به شهر مقدس قم (201 ق)
🔻رحلت "میرزا حسین خان دانش" ادیب و شاعر (1362 ق)
🔻فروپاشی اتحادیه کشورهای اروپایی موسوم به اتحاد مقدس (1825 م)
🔻امضای قرارداد "لوکارنو" درباره تثبیت مرزهای آلمان (1925 م)
🔻نخستین انتقال تصویر به وسیله تلگراف بین برلین و وین (1927 م)
🔻تصرف سرزمین فلسطین عربی توسط اردن (1947 م)
🔻ورود ناوهای هستهای امریکا در جنگ ویتنام (1965 م)
🔻روز ملی "رومانی"
🔻روز جهانی مبارزه با بیماری ایدز
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
گذشته ی امروزت سپرى شد
و آيندهاش مورد ترديد است
و زمان حال غنیمت است
ماضي يَومِكَ فائتٌ، وآتيهِ مُتَّهَمٌ، ووَقتُكَ مُغتَنَمٌ
📚 غررالحكم، حدیث 9840
👇👇👇
✅ @telaavat
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ
🕊مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ
✨خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۸﴾
✨اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا
🕊پروا داريد و هر كسى بايد بنگرد كه
✨براى فرداى خود از پيش چه
🕊فرستاده است و باز از خدا بترسيد
✨در حقيقت خدا به آنچه
🕊مى كنيد آگاه است (۱۸)
📚 سوره مبارکه الحشر
✍آیه ۱۸
👇👇👇
✅ @telaavat
🔻#تفسیر_نور🔻
🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸
🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷
🗯ألَّذِينَ عَهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِى كُلِّ مَرَّةٍ وَ هُمْ لَا يَتَّقُونَ (56)
🍁جزء 10 سوره انفال 🍂
✅ ترجمه
💭(بدترین جنبندگان نزد خداوند،) آنانند كه از ایشان پیمان گرفته اى، سپس پیمان خود را در هر بار مى شكنند و(در وفادارى وحفظ پیمان،) اهل تقوا و پروا نیستند.
⚡️نکته ها⚡️
پیمان پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با یهودیان این بود كه به مشركان كمك نكنند ودر صدد آزار مسلمانان برنیایند، ولى یهودیان پیمان را شكستند و در جنگ خندق به مشركان اسلحه فروخته و آنان را یارى كردند.
در روایات آمده است: كسى كه و فادار نباشد و پیمان شكنى كند، منافق است، هرچند نماز بخواند و روزه بگیرد.
🔢پيام ها 🔢
1⃣ رهبر مسلمین مى تواند با كفّار پیمان ببندد. «عاهدت منهم» چنانكه پیامبر صلى الله علیه وآله پیمان هاى متعدّدى با كفّار مى بست، هرچند آنان متعهّد نبودند. «ینقضون عهدهم فى كلّ مرّة»
2⃣ پیمان شكنى دلیل بر پیمان نبستن مجدّد نیست. «ینقضون عهدهم فى كلّ مرّة»
3⃣ پیمان شكنى، با انسانیّت سازگار نیست. «شرّالدّوابّ... ینقضون عهدهم»
4⃣ كفر، زمینه ى پیمان شكنى است. «الّذین كفروا... ینقضون عهدهم»
5⃣ پیمان شكنى، بى تقوایى است. «ینقضون عهدهم... و هم لایتّقون»
6⃣ خطر بیشتر از سوى كسانى است كه پیمان شكنى شیوه و خصلت آنان شده و از آن پروایى ندارند. «ینقضون... فى كل مرّة... لایتّقون»
👇👇👇
✅ @telaavat