eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5953765613691208282.mp3
943.1K
🔸🔶 قرائت صفحه 410 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
1_9905655.mp3
6.5M
در سی روز ماه مبارک رمضان 🔹 ترتیل جزء دهم - استاد منشاوی 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 شنبه 🔸 ۵ خرداد سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۱۰ رمضان المبارک سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۲۶ می سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین» 🗒 مناسبت‌ها: 🔻وفات حضرت خدیجه (س) همسر با وفای پیامبر اسلام (ص) بنا به روایتی (10 بعثت) 🔻اولین اکتشاف نفت در ایران (1287 ش) 🔻آغاز مجدد جنگ شهرها از سوی عراق در اوج جنگ تحمیلی (1364 ش) 🔻درگذشت دکتر "علی‌اکبر سیاسی" بنیان‌گذار و پدر روانشناسی جدید ایران (1369 ش) 🔻شهادت "عباس صابری" از نیروهای گروه تفحص در منطقه فکه (1375 ش) 🔻پیروزی حزب‌الله لبنان بر رژیم صهیونیستی اسرائیل (1379 ش) 🔻آغاز هفته بدون دخانیات 5-11 خرداد 🔻رحلت استاد رحیم مؤذن‌زاده اردبیلی مؤذن مشهور ایران (1384 ش) 🔻گشایش موزه امام علی (ع) در تهران (1382 ش) 🔻بزرگ‌ترین نیروگاه گازی جهانی در شهر ری آغاز به کار کرد. (1357 ش) 🔻مارشال رومل حمله بزرگ خود را در شمال افریقا شروع کرد. (1321 ش) 🔻ارسال نامه‌ی کوفیان برای "امام حسین (ع)" جهت عزیمت امام به عراق (60 ق) 🔻برگزاری مراسم بیعت درباریان با امام رضا (ع) به امر مأمون عباسی (201 ق) 🔻قتل "خواجه نظام الملک" وزیر دانشمند سلجوقی (485 ق) 🔻شهادت سعید بن جبیر به دستور حجاج (95 ق) 🔻کشف عامل بیماری مالاریا توسط "آلفونْسْ لاوْران" پزشک فرانسوی (1880 م) 🔻آغاز استعمار کشور تونس توسط استعمارگران فرانسه (1881 م) 🔻روز استقلال کشور "گویان" از استعمار انگلستان (1966 م) 🔻امضاء قرارداد سالْتْ برای محدود ساختن سلاح‌های استراتژیک (1972 م) 🔻اعلام رسمی تشکیل شورای همکاری خلیج فارس (1981 م) 🔻روز ملی "گرجستان" 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶 دعای روز دهم ماه مبارک رمضان 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔻🔻 🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸 🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷 👇 آيه 👇 🗯وَمَا لَكُمْ لَا تُقَتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَآءِ وَالْوِلْدَ نِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً(75) 🍁جزء 5 سوره نساء🍂 ✅ ترجمه 💭شما را چه شده كه در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و كودكان مستضعف نمىجنگید، آنان كه مىگویند: پروردگارا! ما را از این شهرى كه مردمش ستمگرند بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستى براى ما قرار ده و از سوى خودت، یاورى براى ما تعیین فرما. ⚡️نکته ها⚡️ آیه دربارهى مسلمانانى است كه تحت فشار و شكنجهى مردم مكّه قرار داشتند. و از كسانى كه جهاد در راه آزادى آنان را رها كردهاند، نكوهش مىكند. امام باقرعلیه السلام فرمود: مقصود از مستضعفینى كه در تحت حكومت ظالمانند، ما هستیم. و امام صادقعلیه السلام در پاسخ به اینكه مستضعفین چه كسانى هستند؟ فرمود: كسانى كه نه مؤمن هستند و نه كافر. 🔢پيام ها 🔢 1️⃣ مسلمانان باید نسبت به هم، غیرت و تعصّب مكتبى داشته باشند و در برابر نالهها و استغاثهها بى تفاوت نباشند. «مالكم....» 2️⃣ از اهداف جهاد اسلامى، تلاش براى رهایى مستضعفان از سلطه ستمگران است. «فى سبیلاللّه و المستضعفین». 3️⃣ اسلام مرز نمىشناسد، هرجا كه مستضعفى باشد، جهاد هست. «والمستضعفین» 4️⃣ ارتش اسلام باید به حدى مقتدر باشد كه نجات بخش تمام محرومان جهان باشد. «ما لكم لاتقاتلون» 5️⃣ در شیوهى دعوت به جهاد، باید از عواطف مردم كمك گرفت. «المستضعفین... الّذین یقولون ربّنا...» 6️⃣ سرپرستى و ولایت بر مسلمانان باید از طرف خدا باشد. «من لدنك ولیّاً» 👇👇👇 ✅ @telaavat
📚 👈 گویند در بنی اسرائیل، مردی بود که می گفت: من در همه عمر، خدا را نافرمانی کرده ام و بس گناه و معصیت که از من سر زده است؛ اما تاکنون زیانی و کیفری ندیده ام. اگر گناه، جزا دارد و گناهکار باید کیفر بیند، پس چرا ما را کیفری و عذابی نمی رسد!؟ در همان روزها، پیامبر قوم بنی اسرائیل، نزد آن مرد آمد و گفت: خداوند، می فرماید که ما تو را عذاب های بسیار کرده ایم و تو خود نمی دانی! آیا تو را از شیرینی عبادت خود، محروم نکرده ایم؟ آیا در مناجات را بر روی تو نبسته ایم؟ آیا امید به زندگی خوش در آخرت را از تو نگرفته ایم؟ عذابی بزرگ تر و سهمگین تر از این می خواهی؟ 📚نفحات_الانس ✍ عبدالرحمن 👇👇👇 ✅ @telaavat
ده چیز ده چیز دیگر را مےخورد ☘نیکی بدی را ☘ تکبر علم را ☘ توبه گناه را ☘ دروغ رزق را ☘ عدل ظلم را ☘ غم عمر را ☘ صدقه بلا را ☘ خشم عقل را ☘ پشیمانی سخاوت را ☘ غیبت حسن عمل را 👇👇👇 ✅ @telaavat
در این لحظات ملکوتی افطار آرزومیکنم درلحظه لحظه زندگيتون خداوندكنارتون باشه وسفره تون پراز برکت ونعمت های خدا طاعات وعباداتتون قبول🌸 👇👇👇 ✅ @telaavat
قسمت : نودویک بغلش کردم و شیرش دادم. مهدی کنارم خوابیده بود و خدیجه و معصومه هم کمی آن طرف تر کنار هم خوابیده بودند. دلم برایشان سوخت. چه معصومانه و مظلومانه خوابیده بودند. طفلی ها بچه های خوب و ساکتی بودند. از صبح تا شب توی خانه بودند. بازی و سرگرمی شان این بود که از این اتاق به آن اتاق بروند. دنبال هم بدوند. بازی کنند و تلویزیون نگاه کنند. روزها و شب ها را این طور می گذراندند. یک لحظه دلم خواست زودتر هوا روشن شود. دست بچه ها را بگیرم و تا سر خیابان ببرمشان، چیزی برایشان بخرم، بلکه دلشان باز شود. اما سمیه را چه کار می کردم. بچه چهل روزه را که نمی شد توی این سرما بیرون برد. سمیه به سینه ام مک می زد و با ولع شیر می خورد. دستی روی سرش کشیدم و گفتم: «طفلک معصوم من، چقدر گرسنه ای.» صدای در آمد. انگار کسی پشت در اتاق بود. سینه ام را به زور از دهان سمیه بیرون کشیدم. سمیه زد زیر گریه. با ترس و لرز و بی سر و صدا رفتم توی راه پله. گفتم: «کیه... کیه؟!» صدایی نیامد. فکر کردم شاید گربه است. سمیه با گریه اش خانه را روی سرش گذاشته بود. پشت در، میزی گذاشته بودم. رفتم پشت در و گفتم: «کیه؟!» کسی داشت کلید را توی قفل می چرخاند. صمد بود، گفت: «منم. باز کن.» با خوشحالی میز را کنار کشیدم و در را باز کردم. گفتم: «اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «صبحانه توی راه می خوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم.» سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچه ها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: «شما بروید سوار شوید.» پتویی دور سمیه پیچیدم. دی ماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانه گُل گز خانم و با همسایه دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانه ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گل گز خانم گوشه پرده را کنار زده و نگاهمان می کند و با خوشحالی برایمان دست تکان می دهد. ماشین که حرکت کرد، بچه ها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلی ها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همان طور که رانندگی می کرد، گاهی مهدی را روی پایش می نشاند و فرمان را می داد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش می نشاند و می گفت: «برای بابا شعر بخوان.» گاهی هم خم می شد و سربه سر خدیجه می گذاشت و موهایش را توی صورتش پخش می کرد و صدایش را درمی آورد. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🍃🌻 #مهدے_جان تا به کی هجر و غریبی و فراق و انتظار جلوه کن بر آشنایت یا اباصالح بیا کی رسد لطف پیامت بر همه خلق جهان کی رسد بانگ ندایت یا اباصالح بیا #سلام_بر_مهدی 🌸 🍃🌻 👇👇👇 ✅ @telaavat
آمدم دستم بگیری یارحیم ازگناهم بگذری ربّ الکریم روح خود راباگنه آلوده ام غافل از روزقیامت بوده ام میهمانت گشته ام پاکم کنی لایق معراج افلاکم کنی گرچه وحشت بیقرارم میکند بخششت امیدوارم میکند التماس دعا شبتون خدایی 👇👇👇 ✅ @telaavat