eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام تسلیت رئیس سازمان دارالقرآن در پی درگذشت حجت‌الاسلام حسین غفاری (پدر مرحوم استاد محمد غفاری) 👇👇👇 http://telavat.com/fa/node/62822
🔹ویژگیهای سخن خوب بر اساس آیات : ✨سخن آگاهانه باشد:« لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ » الإسراء آیه 36 ✨ سخن نرم باشد:« فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا» زبانش تیغ نداشته باشد. طه آیه 44 ✨ به حرفی که میزنیم عامل باشیم :« لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ » صف آیه 2 ✨ سخن منصفانه باشد :« وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا » انعام آیه 152 ✨ حرفمان مستند باشد:« وَقولوا قَولًا سَديدًا» منطقی حرف بزنیم. احزاب آیه 70 ✨ ساده و روان حرف بزنیم. پیچیده حرف زدن هنر نیست. « قَوْلاً مَّیْسُورًا» اسرا:28 ✨ کلام رسا باشد:« قَوْلاً بَلِیغًا» نساء: 63 ✨ زیبا باشد :« و قُولُوا لِلنّاس حُسنًا»بقره :83 ✨ بهترین کلمات را انتخاب کنیم :« قُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ » اسرا:53 ✨ اصطلاح جدید از خودتان بکار نبرید :« تَقُولُوا۟ قَوْلًۭا مَّعْرُوفًۭا » بقره:235 ✨ همدیگر را با لقب خوب صدا بزنیم :« قولاً کریماً» اسرا:23 ✨کمک به حرف خوب زدن در جامعه تا بهشتی شویم. « هُدُوٓا۟ إِلَى ٱلطَّيِّبِ مِنَ ٱلْقَوْلِ» حج:24 👇👇👇 ✅ @telaavat
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 💫🌴 ﷽ 🌴💫 📝گوشه ای از عدالت امیرالمومنین علی(ع)؛ 💠 به خدا سوگند❗️ اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جویی را از مورچه ای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد. 📝 البلاغه 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 👇👇👇 ✅ @telaavat
‼️| |‼️ اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم به خدای کعبه قسم ؛از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم.. !!! 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷 این صداها توانسته بود آنها را تکان دهد و بیدارشان کند. اگرچه شعارها بند تنبانی بود اما این شروع خوبی برای یک انقلاب درونی و یک بیداری بود. فضای ایجاد شده هیجان مرا بیشتر می کرد و وقتی نگاه توام با رضایت و سپاس پدرم را می دیدم بیشتر انرژی می گرفتم . خانم سبحانی مدیر مدرسه برای اینکه غائله را ختم کند از همه ی ما عذرخواهی کرد و با خوهش و تمنا و چای قند پهلو سعی کرد قضیه را ختم به خیر کند و گفت: آقای یوسفی توده ای است و طرفدار کارگران و کارگرزاده ها اما منظورش را بد رسانده و قدری هم بیراهه رفته. من او را به راه می آورم. بعدها فهمیدیم آقای یوسفی از افراد با نفود سازمان امنیت و اطلاعات کشور(ساواک) است و قصد داشته ما را تخلیه ی اطلاعاتی کند. او همان اولایل انقلاب متواری و ناپدید شد. به دنبال این اعتراض و اغتشاش، آمار از مدرسه در رفتن و سربه سر معلم ها گذاشتن بالا رفت. کنترل اوضاع درهم ریخته ی مدرسه از دست خانم سبحانی که قیافه ی با ابهتی به خود می گرفت خارج شده بود. از آن پس جذبه ی هیچ معلمی نمی توانست بچه ها را مانند گذشته پشت نیمکت بنشاند. اصلا مفهوم مدرسه و معلم و شاگرد و مدیر و نیمکت و تخته سیاه تغییر کرده بود. معلم ریاضی معادله های معلوم، مجهول و دو مجهولی; معلم شیمی نحوه ی ظرفیت گیری اربیتال های خالی و معلم فیزیک اصل کشش و نیرو را با مفاهیم سیاسی، ظلم ، بی عدالتی، ظالم ، مظلوم ، فقر و تنگدستی به ما تفهیم می کردند. ما در تمام علوم به دنبال انسان بودیم. انگار همه ی فرمول ها با مفاهیم انسان گره خورده بودند. دریافته بودیم که طبق قوانین فیزیکی هر قدمی که برداریم و هر فریادی که از حلقوم خارج شود انرژی های بی شماری است که محیط بیرونی را متراکم و در هم می ریزد قطعا در جهان هستی تاثیر دارد. می خواستیم با ریاضی مشکلات را محاسبه کنیم. موضوعات سیاسی خوراک اصلی معلم ادبیات و دینی شده بود. هیچ چیز سر جایش نبود. دفتر حضور و غیاب از اقلام همیشه گمشده ی کلاس ها بود و این امر فرصت مغتنمی برای در رفتن از کلاس را فراهم می کرد. ما خود را پیدا کرده و یکباره بزرگ شده بودیم. خواسته هایمان مثل خواسته های نوجوانان پانزده شانزده ساله نبود. از خودمان حرف نمی زدیم. همه چیز در ما اوج گرفته بود. ما به یک انقلاب و به یک تفکر وابسته شده بودیم. کیف و کتاب بچه ها دائما جابجا می شد. معلم های ریاضی یا نبودن گچ یا گم شدن تخته پاک کن و ... را بهانه ای برای تعطیلی کلاس می کردند و همه ی اینها کلاس درس را برای بچه درس خوان ها به فضایی نامناسب تبدیل کرده بود. آموزش و پرورش مدام به علل سیاسی، با تهمت بی کفایتی، معلم ها را جابه جا می کرد. اما ما هم ساکت نمی ماندیم و با دست انداختن معلم های وابسته ، خواب و خوراک خانم سبحانی را به هم می ریختیم. جالب تر از همه اینکه توالت مدرسه به مرکز اطلاع رسانی درباره ملاقات ها و اعلامیه ها و دستگیری ها و... مبدل شده بود. گاهی برای رد و بدل کردن اطلاعات، سه چهار نفری می رفتیم داخل یک توالت جلسه می گرفتیم; غافل از اینکه هیچ نقطه ای از نظر خانم سبحانی دور نمی ماند. او تعدادی از بچه های بی سر و زبان را به عنوان خبرچین مامور کرده بود تا آنهایی را که در سرویس های بهداشتی بیشتر از یک بار تردد دارند شناسایی کنند تا به دفتر احضار و بازخوست شوند. خلاصه اینکه توالت رفتن هم دیگر خطرناک شده بود. محل رد و بدل کردن کتاب های ممنوعه، بالای دیوار بلند توالت بود، تردد بچه ها داخل راهرو توالت آنقدر زیاد بود که بعید می دانستیم جاسوس بازی خانم سبحانی نتیجه بدهد. خبر سال نو(1357) به همراه نسیم بهاری و با انرژی و هیجانات فضای موجود، جرات و جسارت ما را چند برابر و خانم سبحانی را بیچاره کرده بود. خانم دشتی و میمنت کریمی که از معلم های قرآن و فعالان مسجد مهدی موعود بودند کتاب های بسیار خوب و اعلامیه ها را به ما می رساندند . مسجد و مدرسه به هم پیوند خورده بودند. مسجد محور همه ی بحث ها و حرکت ها شده بود. ما از مسجد تغذیه می شدیم، از مسجد ایده می گرفتیم و در مسجد برای فردا برنامه ریزی می کردیم. هرکس ماموریتی داشت. زهرا الماسیان از بچه های خوب و مذهبی مسجد مهدی موعود بود که در کلاس های آقای سید محمد کیاوش; یکی از مبارزین انقلابی شهر شرکت می کرد، ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
ای آخرين توَسّلِ سبز دعای ما آيا نميرسد به حضورت دعای ما؟ شنبه، دوباره شنبه، دوباره سه نقطه چين... بی تو چه زود ميگذرد هفته‌های ما...😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شبتون_مهدوی 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶صفحه 475 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
4_5859189201177674496.mp3
977.7K
🔸🔶 قرائت صفحه 475 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 دوشنبه 🔸 ۸ مردادماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۱۶ ذالقعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۳۰ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا قاضی الحاجات» 🗒 مناسبت ها: 🔻ارسال چهارمین نامه صدام به مسئولان ایران پس از پایان جنگ (1369 ش) 🔻درگذشت "سید جلال‌الدین مجتبوی" استاد برجسته و پژوهشگر شهیر علوم عقلی (1378 ش) 🔻روز بزرگداشت عارف شهید "شیخ شهاب‌الدین سهروردی" معروف به "شیخ اشراق" 🔻تولد سردار شهید محسن وزوایی (1339 ش) 🔻رحلت آیت‌الله "شهاب‌الدین اشراقی" داماد مکرم حضرت امام خمینی (ره) (1360 ش) 🔻رحلت عالم بزرگوار آیت‌الله شیخ علی‌اکبر مشکینی (1386 ش) 🔻شهادت شهید عیسی حق وردی (1362 ش) 🔻شهادت شهید فرج‌الله احمدی (1362 ش) 🔻در شهرهای خراسان و مازندران زلزله‌های شدیدی رخ داد و تلفات مالی و جانی بسیاری به وجود آورد (1349 ش) 🔻درگذشت عالم ربانی "شیخ زین‌العابدین مازندرانی" (1309 ق) 🔻درگذشت "رشیدالدین وطواط" کاتب و شاعر بزرگ ایرانی (573 ق) 🔻آغاز نفوذ سیاسی و استعماری هلند در کشور اندونزی (1602 م) 🔻مرگ "هربرت مارکوزه" متفکر و فیلسوف برجسته آلمانی (1979 م) 🔻روز ملی و استقلال "وانوآتو" (1980 م) 🔻کودتای ژنرال حمادی تکریتی در بغداد (1986 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام على عليه السلام: هر كه درباره بسيارى از امور بى اعتنايى و چشم پوشى نكند، زندگيش تيره شود 📚 ميزان الحكمه جلد8 صفحه 346 ✅ @telaavat
🔻🔻 🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸 🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷 👇 آيه 👇 🗯قَالَ يَقَوْمِ لَيْسَ بِى ضَلَلَةٌ وَلَكِنِّى رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَلَمِينَ (61) 🗯أُبَلِّغُكُمْ رِسَلَتِ رَبِّى وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (62) 🍁جزء 8 سوره الاعراف 🍂 🌺ترجمه 🌺 💭(نوح) گفت: اى قوم من! در من هیچ گونه انحراف و گمراهى نیست، بلكه من فرستادهاى از سوى پروردگار جهانیانم. 💭پیام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و خیرخواه و دلسوز شمایم و از (جانب) خدا چیزهایى مى دانم كه شما نمى دانید. ⚡️نکته ها⚡️ كلمه ى «نُصح»، به معناى خالص و بى غلّ و غش بودن است. به سخنانى كه از روى خلوص نیّت و خیرخواهى گفته شود، «نُصح» گویند و به عسل خالص هم «ناصح العسل» گفته مى شود. 🔢پيام ها 🔢 1⃣ در مقابل توهینهاى جاهلان، صبور باشیم. «لیس بى ضلالة» اوّلین پیامبر اولواالعزم، در برابر اتهام گمراهى، با نرمترین شیوه سخن گفت. 2⃣ رسالت پیامبران، در راستاى تربیت جهانیان و از شئون ربوبیّت خداوند است. «لكنّى رسول من ربّ العالمین» 3⃣ بر خلاف عقاید انحرافى كه براى هرچیز یك ربّى مىپنداشتند، قرآن مىفرماید: همهى هستى، یك ربّ و پروردگار دارد. «ربّ العالمین» 4⃣ پیامبران الهى، معصوماند. «لیس بى ضلالة و لكنّى رسول» 5⃣ مربّى و مبلغ، هم باید خیرخواه و دلسوز باشد و هم برخوردار از علم و آگاهى كافى. «انصح، أعلم» 6⃣ دلسوزى و خیرخواهى پیامبر، در جهت منافع مردم بود، نه منافع شخصى. «انصح لكم» 7⃣ انبیا، سرچشمه ى تمام علوم و آگاهىهاى خود را خداوند مىدانند. «و اعلم مناللّه» 8⃣ انبیا از جانب خدا، از علوم و آگاهى هایى برخوردارند كه دست بشر به آنها نمیرسد. «اعلم من اللّه ما لا تعلمون» 👇👇👇 ✅ @telaavat
شخصی از عالمی پرسید: برای خوب بودن کدام روز بهتر است؟ عالم فرمود یک روز قبل از مرگ شخص حیران شد و گفت : ولی مرگ را هیچکس نمیداند! عالم فرمود، پس هر روز زندگی را روزِ آخر فکر کن و خوب باش شاید فردایی نباشد . 👇👇👇 ✅ @telaavat
💚شوخی های اهل بیت روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند.  پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود.  پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری».  حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است» 📚الخزائن 👇👇👇 ✅ @telaavat
🌷 اخبار و اطلاعات مربوط به سخنان امام خمینی و نحوه ی مقاومت و ایستادگی مبارزان در شهرهای مختلف و دستگیری و شهادت نیروهای مذهبی در زندان های سیاسی را برای ما می آورد. من همه ی آن اطلاعات را با خودم به مدرسه می بردم و بین بچه ها پخش می کردم. مطالب دینی زهرا الماسیان چاشنی تند سیاسی داشت. او از کشته شدن نیروهای مذهبی در زندان های شاه و منع مصرف کوکاکولا و تظاهرات پراکنده در بعضی از شهرها خبر می داد. من و مریم فرهانیان و زینت چنگیزی که هم نیمکتی بودیم طبق روال برای خواندن مطالب به توالت رفتیم و پس از خواندن مطالب آن را ریزریز و با یک آفتابه آب روانه چاه کردیم. آماده ی بیرون آمدن ازتوالت بودیم که صدای تق تق پاشنه های کفش خانم سبحانی را شنیدیم.نمی دانستیم چطوری سه نفری بیرون بیاییم. با تمام زورش به در می کوبید، از زیر در به پاهایمان نگاه کرد و گفت: حیوان چهار پا شدید؟ در رو باز کنین! به ناچار در را باز کردیم، چنان سیلی ای به صورتمان کوباند که جای انگشتانش صورتمان را علامت دار کرد. راه می رفت و داد می زد: بی پدر و مادرها! دیوارهای مستراح رو کردن روزنامه دیواری. حقا که این نوشته ها به درد همون مستراح می خوره. وقتی به دفتر رسیدیم، با عصبانیت گفت، دسته جمعی تو مستراح چه کار می کردین؟ آنجا رو با رستوران عوضی گرفتین؟ اراجیف او فرصتی برای سامان دادن به افکار درهم ریخته ام شد تا دلیلی برایش بتراشم. روسری ام را مثل دستمال دوره گردها در دست هایش می چرخاند و می گفت: همه ی این کثافت کاری ها زیر سر این لچک به سرهاست. هر چی لحاف و تشک روی سرشون می اندازن تا کچلی سرشون رو بپوشونن بازم رسوا می شن، این همه کلاه فرنگی های شیک و جورواجور و ... بعد سراغ پرونده های ما رفت و گفت: پرونده هاتون رو زیر بغلتون بذارین و برین خونه هاتون تا تکلیفتون مشخص بشه. بالاخره زینت و مریم با ثبت توبیخ در پرونده راهی کلاس شدند و من اخراج شدم. در آن وقت و ساعت روز، به خانه برگشتن با کلی سوال و جواب همراه می شد ولی به بهانه ی دل درد با دم کردن گل گاوزبان آن روز را سپری کردم. روز بعد هم چون نمی توانستم به مدرسه بروم دل درد را با سردرد همراه کردم تا چند روزی بگذرد و ببینم چه پیش می آید. مریم و زینت بعدازظهر به عیادتم آمدند. روسری پوشیده بودند . من که مثلا بیمار بودم با دیدن آنها از زیر پتو بیرون پریدم. خبرهای ناب مدرسه را برایم آورده بودند. چند تا از بچه ها به حمایت و جانب داری از حجاب و دختران محجبه، دستمال گردنشان را روی سر گذاشته بودند. حمایت خانم قاضیانی که معلم زبان بود و خواهرﹺ زینت چنگیزی که معلم ریاضی بود و خانم خردمند، به این پوشش مشروعیت داده بود و این کار آنها باعث خشم و نفرت هرچه بیشتر خانم سبحانی شده بود. خانم سبحانی هر روز سر کلاس ها حاضر می شد و می گفت: مثل اینکه مرض آباد به شما هم سرایت کرده. به هر که روسری سرش می کرد می گفت: نکنه مرض آباد رو گرفتی؟ همتون رو خونه نشین می کنم، اینجا جای خاله خان باجی ها نیست، این همه روشنفکر، خطابه و بیانیه و خون دل خوردن تا این لچک ها رو از سر ننه هاتون انداختن، حالا شما دخترای جوون و ترگل و ور گل می خواید ادای کلفت ها رو درآرین. نسیم بهاری، حال همه را جا آورده بود. اما من باید همچنان تمارض می کردم.مادرم هر روز می پرسید، دل دردت خوب نشد؟! مجبور بودم کنار دل درد و سردرد یک درد دیگر هم اضافه کنم تا بتوانم غیبتم را موجه کنم. برادرم رحیم که دانشجوی مکانیک دانشگاه شهید چمران و کارمند شرکت ملی نفت اهواز بود پنجشنبه های هر هفته می آمد آبادان اما ناگهان وسط هفته یعنی روز دوشنبه به خانه آمد. یک هفته از مدرسه نرفتن من می گذشت. من در تمارض با خواب کشتی می گرفتم. طوری زیر پتو مچاله شده بودم که همه مریضی مرا باور کرده بودند. رحیم بالای سرم نشسته بود. چیزی نگذشت که آقای زارعی شوهر آبجی فاطمه که او هم از مهندسین پالایشگاه آبادان بود آمد و پدرم هم به جمع دو نفری آنان اضافه شد. ریزریز و بریده بریده حرف می زدند. با تلگرافی حرف زدن آنها گوش هایم بیشتر تیز شده بود. ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
ڪاش مے شد سینہ ام را پر ڪنم از عشق تو ❤️ آنقدر لبریز ڪہ از لب هاے من نام تو تنها شود جارے فقط یابن الحسن... 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج شبتون خدایی 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶صفحه 476 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
476.mp3
890.8K
🔸🔶 قرائت صفحه 476 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 سه شنبه 🔸 ۹ مردادماه سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸 ۱۷ ذالقعده سال ۱۴۳۹ هجری قمری 🔸 ۳۱ جولای سال ۲۰۱۸ میلادی ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ارحم الراحمین» 🗒 مناسبت ها: 🔻رحلت عالم امامی و فقیه اصولی آیت‌الله "ملااحمد بن علی‌اکبر فاضل مراغی" (1271 ش) 🔻اعلام طرح پرچم رسمی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1359 ش) 🔻شهادت حجت‌الاسلام "کامیاب" نماینده مردم مشهد توسط منافقین (1360 ش) 🔻وقوع حادثه جمعه خونین مکه (1366 ش) 🔻دیدار تاریخی مقام معظم رهبری از صداوسیما (1375 ش) 🔻روز صداوسیما 🔻روز اهدای خون 🔻شهادت شهید خلیل واحدی (1367 ش) 🔻شهادت شهید علی شهابی (1364 ش) 🔻ورود گوشت گوسفند توسط بخش خصوصی آزاد شد (1352 ش) 🔻دولت دویست هزار تن گندم از امریکا خریداری کرد. (1328 ش) 🔻لوله‌کشی آب قزوین افتتاح شد. (1347 ش) 🔻تبعید حضرت امام موسی کاظم (ع) از مدینه به عراق (179 ق) 🔻درگذشت "میرزا شرف جهان قزوینی" شاعر ایرانی (968 ق) 🔻شهادت حاج "ملامحمد تقی شهید ثالث" فقیه بزرگوار شیعه (1264 ق) 🔻ترور "ناصرالدین‌شاه قاجار" در حرم عبدالعظیم توسط میرزا رضا کرمانی (1313 ق) 🔻رحلت مرجع عالی‌قدر آیت‌الله حاج "شیخ عبدالکریم حائری یزدی" مؤسس گران‌قدر حوزه‌ی علمیه‌ی قم (1355 ق) 🔻انحلال وزارت مستعمرات انگلیس (1966 م) 🔻تشکیل دولت سیاه‌پوستان آمریکا توسط الیجا محمد (1960 م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام على عليه السلام: خودپسندى، عقل را تباه مى كند العُجبُ يُفسِدُ العَقلَ 📚 غررالحكم حدیث 726 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔻🔻 🌸 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌸 🔷 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🔷 🗯وإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ ءَايَتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَآءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَآ إِنْ هَذَآ إِلَّآ أَسَطِيرُ الْأَوَّلِينَ (31) 🍁جزء 9 سوره انفال 🍂 ✍ ترجمه 💭و هرگاه آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند: به خوبى شنیدیم (چیز مهمى نیست)، اگر بخواهیم قطعاً مانند این قرآن را بیان مىكنیم، این جز افسانههاى پیشینیان نیست. ⚡️نکته ها⚡️ در آیه ى قبل، سخن از مكرهاى پى در پى كفّار و توطئه براى طرد و كشتن پیامبر صلى الله علیه وآله بود، این آیه نمونهاى از مكرهاى فرهنگى آنان را كه براى تحقیر مكتب و قرآن طرح شده است، بیان مىكند. «اَساطیر» جمع «اسطوره»، به معناى افسانه هاى خرافى و خیالى است، كه یا درباره ى انسانهاى اوّلیه است و یا ساخته و پرداخته آنان است. نضربن حارث در سفرى به ایران، داستان رستم و اسفندیار را فرا گرفته و در بازگشت به حجاز براى مردم بازگو مىكرد و مدّعى بود كه من هم مىتوانم مثل محمّد صلى الله علیه وآله حرف بزنم و قصه بگویم. 🔢پيام ها 🔢 1⃣ از حربه هاى دشمن، عوامفریبى، سبك شمردن و مسخره نمودن حقّ است. «قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا» امّا دشمنان طبل توخالی ند و تنها ادّعا دارند و در عمل، از آوردن نظیر قرآن عاجزند. 2⃣ دشمنان نیز به برترى و فوق تصوّر بودن قرآن، اعتراف داشتند. «ان هذا الاّ أساطیر الاوّلین» 3⃣ تهمت تحجّر، سنّتگرایى وكهنه پرستى، از قدیمىترین تهمتها به مؤمنان است. «أساطیر الاوّلین» 👇👇👇 ✅ @telaavat
✳️چرا ؟! 🌹 صلی الله علیه وآله سه چیز را در مورد كسی كه نماز را می خواند تضمین كردند: 1_ جدایی او از غم واندوه. 2_ راحت بودن او به هنگام مرگ. 3_ رهایی از آتش جهنم. ✅ بعلاوه وقت شناسی مهمترین عامل پیشرفت بوده و علاوه بر فواید معنوی باعث انضباط های جسمی وروحی می شود و به ما می آموزد هر كاری هر چند دارای وقت زیادی است ولی بهتر است دراولین فرصت انجام شود. 👇👇👇 ✅ @telaavat
📝 عــــــروس یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز . ترمز زد و ایستاد . یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر و الله اکــــبر ...‼️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب اشهد ان لا اله الا الله ...‼️ هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هر کیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟!‼️ قاطی کرده چرا ؟ !‼️ خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که ! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه .😔 به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه؟ دیدم این بهترین کاره ! همین 👇👇👇 ✅ @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا