eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
"دوازده ویژگی سخن خوب از دیدگاه قرآن کریم " ♦️1-آگاهانه باشد ( لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) ♦️2- نرم باشد (قَوْلاً لَّيِّناً) ، زبانمان تیغ نداشته باشد. ♦️3- حرفی که میزنیم خودمان هم عمل کنیم (لِمَ تَقُولُونَ مِالا تَفْعَلُونَ) ♦️4- منصفانه باشد ( وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا) ♦️5- حرفمان مستند باشد (قَوْلًا سَدِيدًا) منطقی حرف بزنیم. ♦️6- ساده حرف بزنیم (قَوْلاً مَّیْسُورًا) پیچیده حرف زدن هنر نیست.روان حرف بزنیم. ♦️7- کلام رسا باشد (قَوْلاً بَلِیغًا) ♦️8- زیبا باشد (قولوللناس حسنا) ♦️9- بهترین کلمات را انتخاب کنیم (یَقُولُ الَّتی هِیَ اَحْسَن) ♦️10- حرف هامان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد (و قولوا لهم قولا معروفا) ♦️11- همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم (قولاً كريماً) ♦️12-کمک کنیم تا در جامعه حرفهای پاک باب شود (هدو الی الطیب من القول) 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ✅ @telaavat
🌷 و این داستان ، داستان دنباله داری هبوط انسانیت در کسانی بود که خود را به خواب زده بودند تا وجدانشان آنها را آزار ندهد و به خیال خود قهرمان جنگ باشند . نخستین باری که شاهد این ماجرا بودیم ،از آن همه رنج و دردی که دیدیم ، همدیگر را به شدت در آغوش گرفتیم و لرزش دستها و نفس هایمان را با هم تقسیم کردیم . به عظمت وصف نا شدنی روح بزرگ برادرانمان برای پذیرش و تحمل درد سجده کردیم و دوساعت سر از سجده بر نداشتیم و خدا را شاهد گرفتیم ، « وَ اُفَوِّضُ اَمری اِلیَ اَلله اِنَّ اَلله بَصیرٌ بِالعِباد » ( من کار خود را به خدا واگذارم که او بر احوال بندگان آگاه است ) فردای آن روز سرگرد محمودی اب قیافه آراسته و اتو کشیده و ادکلنی که یک شیشه اش را خرج خودش کرده بود با عصائی که به دم سگ می ماند و آن را هنگام راه رفتن تکان تکان می داد همراه با یاسین ، شاکر ، حمزه و عیدی به اتاق ما آمدند . محمودی گفت : - شما این جا راحتید ؟ چیزی کم ندارید ؟ پلک هایمان را از شدت گریه روز قبل نمی توانستیم باز نگه داریم . نمی خواستیم او متوجه اندوه عمیق ما شود اما قیافه تک تک بچه ها از جلو چشمانمان دور نمی شد . صدای ناله برادر ها که همچنان در گوشمان می پیچید اجازه نمی داد حرف های او را بشنویم . دو باره گفت : - من اینجا نمی گذارم از دماغ شما یک قطره خون بیاید . شما گذشتهها را فراموش کنید . چرا به حانوت نمی روید و پولتان را خرج نمی کنید ؟ رو به یاسین کرد و گفت : - اگر دختر ها پول بیشتری خواستند کوتاهی نکنید . دوباره رو به ما کرد و گفت : - اگر به قاطع افسران بروید ، پول بیشتری دریافت می کنید ، آنجا به اندازه افسران و خلبانان به شما حقوق می دهیم ولی اینجا به اندازه ملاها و دجال ها . می خواستیم زودتر از شر حرف ها و نگاه هایش خلاص شویم . اضطراب و دلهره از وجود آن همه قوطی شیر و کنسرو و پنیری که ممکن بود به قیمت جان برادرانمان تمام شود و در کوله هایمان پنهان بود ، به قلبمان چنگ می زد . در دل پشت سر هم « وَ جَعَلنا مِن بَینِ أیدیهِم سَداً وَ مِن خَلفِهِم سَدا » می خواندیم . او به همه جا و همه چیز نگاهی خیره داشت . برای اینکه قال قضیه کنده شود رو به عیدی گفتیم : - شما می توانید به جای ما بروید و آنچه را می خواهیم بخرید و برایمان بیاورید . به جای عیدی محمودی به او امر کرد : - نه ، همین الان همه اسرا را بفرستید داخل آسایشگاه ها و شما با من به فروشگاه بیایید . ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 الهی! َ کَفِّرْ خَطیئَتى بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. الهی! گناهم را به کرم و مهربانى خود نادیده گیر اى مهربانترین مهربانان. فراز ۲۱ مناجات التائبین (توبه کنندگان) حضرت امام سجاد سلام الله 🌸شبتون مهدوی🌙 📚 @telaavat 🌻🌻🌻
🌷 اگرچه دلمان نمی خواست با لباس های نو و رنگ به رنگ با محمودی و اعوانش به حانوت برویم اما این تنها راه برای رفع شر او بود . فکر می کردیم هیچ کس منتظر عبور ما نیست اما از کنار پنجره برادرها که رد می شدیم یکی پس از دیگری به بیرون سرک می کشیدند و همین به ما قوت قلب می داد . در حانوت کمتر از پولی که داشتیم خرید کردیم و به سرعت به اتاق برگشتیم . حمزه با ما نیامده بود . می ترسیدیم برای تفتیش کوله هایمان در اتاق مانده باشد ، اما در مسیر بازگشت متوجه شدیم با همدستی نگهبان دیگری یکی از برادرها را از آسایشگاه بیست که زیر اتاق ما بود به بهانه اینکه چرا گردن کشیده ای ، بیرون آورده و سرگرم زورآزمایی با تن و بدن او هستند . سرگرد محمودی از آن دسته آدم های دائم الخمری بود که به جای آب ، شراب می خورد و خودش را به در و دیوار می کوبید و عربده می کشید، و این صفت مایه تفاخر او بود . بلند گوهای آوازه خوان محمودی هر روز صبح با بالاترین صدای ممکن آهنگ های کوچه بازاری پخش می کردند . صدا آن قدر بلند بود که تا بیخ مغزمان سوت می کشید و همه از خواب می پریدیم . مرتب به تعداد بلندگوها اضافه می شد تا جائی که نه تنها در محوطه بلکه با نصب چند بلندگوی دیگر ، آوازه خوان ها را به درون آسایشگاه ها می آوردند . سر و صدا همه را کلافه می کرد . هر چند وقت یک بار محمودی با یک فرم لباس جدید و عطرهای خفه کننده سراغ ما می آمد و سؤال و جواب می کرد . وقتی سخنرانی های یک طرفه و سؤالات زشت و کثیفش بی جواب می ماند راهش را می گرفت و می رفت . حتی عیدی هم که برادر ها قبولش نداشتند و می گفتند « خود فروخته است و فحش های آب کشیده و نکشیده را به قیمت چند تکه نان بیشتر به جان می خرید » گاهی با شنیدن حرفهای زشت محمودی به خود می پیچید و لب ها و سبیل هایش را می گزید . چقدر برای مرد ناموس و غیرت سرمایه گرانبهائی است که حتی وطن فروشان و خودفروختگان هم معنی آن را می فهمیدند ، هر چند اگر برادران دیگرمان بودند با شنیدن این حرفها ، محمودی را از زبان آویزان می کردند . یک بار خیلی اصرار کرد تا از او یک درخواست داشته باشیم و گفت : - کدام خواننده را دوست دارید ، ایرانی ، عراقی یا خارجی ؟ برنامه درخواستی بدهید . ناچار به حرف آمدیم و گفتیم : - برادران ما این جا زیر شکنجه و بیماری و گرفتار بیماری و گرسنگی و تشنگی و آلودگی اند ، صدای این آوازه خوان ها همه را کلافه کرده است ، لطفا" این صداها را خاموش کنید . گفت : مگر شما از برادرهایتان خبر دارید ؟ این برنامه درخواستی برادرهاست . تازه بعضی وقت ها با این ترانه ها می رقصند . ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
همران گرامی ضمن پوزش،ان شاء الله فعالیت کانال از فردا(شنبه) به روال عادی خود باز می گردد.
🌹 چندین بار درخواست رفتن به خیاط خانه برای دوختن چادرهایمان را مطرح کرده بودیم اما هربار طفره می رفت و اجازه رفتن به خیاط خانه را نمی داد اما این بار گفت : - برای چادر باید از بغداد اجازه داشته باشیم . صلیب سرخ بدون هماهنگی ما این کار را انجام داده است . او در پاسخ به اعتراض ما ، تعداد بلندگوها را بیشتر و قوی تر کرد تا بیشتر تحت فشار روحی و روانی قرار بگیریم . برادران اسیر، بخشی از حقوق اندک خود را و بخشی از حقوق افسران را در یک صندوق خیریه برای مصارف جداگانه ای جمع آوری می کردند . این مصارف شامل مایحتاج نیازمندان و مجروحین و بیماران و متاسفانه سیگار خود فروختگان می شد تا بعثی ها نتوانند آنان را تطمیع کنند . برادران آنقدر سبیل عیدی را چرب کرده بودند که از طریق او متوجه هردو تقاضایمان شده بودند . آنها در یک اقدام انقلابی بلندگو ها را در آوردند اما آنقدر این اقدام شتاب زده انجام شد که محمودی برای انتقام از اسرا همه را با زور و کتک و شلاق به رقص در آورده و فضای بسیار رعب انگیزی ایجاد کرده بود . مدتی گذشت . یکی از برادرها سوزن ته گردی را داخل سیم یکی از بلندگو ها کرد و باعث قطع صدای تمام بلندگوها شد . عراقی ها هرچه می گشتند تا علت را بفهمند چیزی دستگیرشان نمی شد ، بلندگوها را مجدداً تنظیم کرده و به ماموران تحویل می دادند . اما بعد از چند دقیقه صدا قطع می شد . خود فروختگان اردوگاه که نه تحمل سختی و درد و نه ظرفیت دانستن یک کلمه را داشتند ، با خبر چینی و خوش فرمانی بعثی ها دوباره اردوگاه را به آشوب کشاندند . صبح برای اینکه ما شاهد ماجرا نباشیم حمزه دربِ آسایشگاهی را که خالی بود و ما گاهی به بهانه هواخوری به آنجا می رفتیم و اتفاقا" در آن لحظه آنجا بودیم ، به روی ما قفل کرد . غافل از این که ما از پنجره رنگ پریده آنجا می توانستیم آسایشگاه برادران را ببینم . سوت آمار لعنتی مثل سوت مرگ یاد آور چرخش کلید در قفل های درب آهنی زندان الرشید بود و روحمان را می سائید . این نمایش مرگبار که هفته ای سه بار به مدت یک ساعت به طول می انجامید به پنج نوبت در هفته تبدیل شده بود . این بار زیر بغل برادران مجروح و معلول را هم گرفته و آنها را بیرون می کشیدند و چند نفر دیگر از اسرای مسن و خمیده هم لا به لای آنها نشسته بودند . محمودی در حالی که چند سرباز کابل به دست دور او را گرفته بودند و یک تکهبرگه را که بر آن نوشته بود « لعن علی الصدام » به بچه ها نشان می داد . همراه فحش و ناسزاهائی که همیشه ورد زبانش بود می گفت : - حالا سر سفره قائدالرئیس می نشینید و برایش لعنت می نویسید ؟ شما مستحق مرگ نبودید که زنده به دست ما افتادید . باید کاری کنم که هر لحظه آرزوی مرگ کنید . آنهائی که در جنگ کشته شدند خوش شانس بودند که پایشان به اینجا نرسید . پیدا بود که این برگه ساختگی بهانه ای برای اذیت و آزار بچه هاست . بعضی از مجروحین و پیرمردها خود را کاملا" آماده شلاق کرده بودند و در هوای داغ الانبار کلاه و لباس گرم پوشیده بودند اما آنها با وقاحت همه کلاه ها و لباس ها را از تنشان بیرون کشیدند . هر لحظه به تعداد سرباز ها اضافه می شد . محمودی کفشش را جلوی دهان برادر ها می برد که آن را با دندان نگه دارند که حتی نتوانند ناله کنند . اگر کسی در حین شلاق خوردن فریاد می زد و کفش از دهانش می افتاد ضربه ها شدت بیشتری می گرفت . ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
🔸🔶صفحه 10 قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
10.mp3
2.35M
💠 هر روز یک صفحه قرآن 🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار... 📗 قرائت صفحه 10قرآن کریم 👇👇👇 ✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇 🔸 شنبه 🔸 ۱ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی 🔸۱۴ ربیع الثانی سال ۱۴۴۰ هجری قمری 🔸 ۲۲ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی 📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین» 🗒 مناسبت ها: 🔻كشتار وحشيانه مردم تبريز به دست قزاقان روسی (1290ش) 🔻شروع به كار رسمی بانک مركزی (1339 ش) 🔻تأسيس خبرگزاری راديو و تلويزيون ايران (1350 ش) 🔻بمباران شديد آبادان توسط ارتش بعث عراق (1359 ش) 🔻شهادت "مجتبی استَكی" نماينده شهركرد در مجلس شورای اسلامی توسط منافقين كوردل (1360 ش) 🔻سیل مهیب در طبس صد خانه را ویران ساخت (1350ش) 🔻کنفرانس وزیران نفت و دارائی اوپک در تهران آغاز به کار کرد (1352ش) 🔻حضرت آیت الله خمینی برای کمک به بازماندگان فجایع اسرائیل در لبنان پیام فرستاد. (1356ش) 🔻طرح تازه دولت مبنی بر سپاه دانش برای مبارزه با بيسوادی آغاز شد. (1341 ش) 🔻قيام "مختار ثقفی" به خونخواهی امام حسين علیه السلام (66 ق) 🔻درگذشت "اللَّه ورديخان" از سرداران شاه عباس (1023 ق) 🔻پايان جنگ ميان امپراتوری روم و كارتاژ (146 سال قبل از ميلاد) 🔻وقوع زلزله بزرگ در جزيره سيسيل در دريای مديترانه (1693م) 🔻آغاز مذاكرات صلح روسيه و آلمان در جريان جنگ جهانی اول (1917م) 🔻سقوط حكومت ديكتاتوری "نيكلای چائوشِسْكو" در كشور رومانی (1989م) 🔻روز استقلال كشور "جزاير مارشال" از ايالات متحده امريكا (1990م) 🔻انتقال قدرت به دولت موقت افغانستان پس از حمله امريكا به اين كشور (2001م) 👇👇👇 ✅ @telaavat
امام على عليه السلام: راضى باش، تا به آسايش دست يابى اِرضَ، تَستَرِحْ 📚 غررالحكم حدیث 2243 👇👇👇 ✅ @telaavat
🕋 🌼 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌼 🌟 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🌟 🏴أوْ كَصَيّبٍ مِّنَ السَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَبِعَهُمْ فِى ءَاذَانِهِم مِّنَ الصَّو عِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَفِرِينَ (19) 🍁جزء1 سوره بقره 🍁 ❄️ترجمه ❄️ 🕌یا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاریكىها و رعد وبرقى است كه از ترس صاعقهها وبیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار مىدهند. و(لى) خداوند بر كافران احاطه دارد. 👈 نکته ها خداوند، منافق را به اشخاصِ در باران ماندهاى تشبیه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاریك، غرّش گوش خراش رعد، نور خیره كنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه براى حفظ خود از باران پناهگاهى دارد و نه براى تاریكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ. 🌴پيام ها 🌴 1⃣ منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایى و ذلّت دامن گیرشان مىشود. «ظلمات و رعد و برق» 2⃣ منافقان از مرگ مىترسند. «حذر الموت» 3⃣ منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههاى آنها را افشا مىكند. «و اللّه محیط بالكافرین» 4⃣ سرانجام نفاق، به كفر منتهى مىشود. «و اللّه محیط بالكافرین» لذا در جاى دیگر قرآن مىفرماید: «ان اللَّه جامع المنافقین و الكافرین فى جهنم جمیعاً» 👇👇👇 ✅ @telaavat