#من_زنده_ام
#قسمت_صدو_شصت_وسوم🌷
اگرچه دلمان نمی خواست با لباس های نو و رنگ به رنگ با محمودی و اعوانش به حانوت برویم اما این تنها راه برای رفع شر او بود . فکر می کردیم هیچ کس منتظر عبور ما نیست اما از کنار پنجره برادرها که رد می شدیم یکی پس از دیگری به بیرون سرک می کشیدند و همین به ما قوت قلب می داد . در حانوت کمتر از پولی که داشتیم خرید کردیم و به سرعت به اتاق برگشتیم . حمزه با ما نیامده بود . می ترسیدیم برای تفتیش کوله هایمان در اتاق مانده باشد ، اما در مسیر بازگشت متوجه شدیم با همدستی نگهبان دیگری یکی از برادرها را از آسایشگاه بیست که زیر اتاق ما بود به بهانه اینکه چرا گردن کشیده ای ، بیرون آورده و سرگرم زورآزمایی با تن و بدن او هستند .
سرگرد محمودی از آن دسته آدم های دائم الخمری بود که به جای آب ، شراب می خورد و خودش را به در و دیوار می کوبید و عربده می کشید،
و این صفت مایه تفاخر او بود .
بلند گوهای آوازه خوان محمودی هر روز صبح با بالاترین صدای ممکن آهنگ های کوچه بازاری پخش می کردند . صدا آن قدر بلند بود که تا بیخ مغزمان سوت می کشید و همه از خواب می پریدیم .
مرتب به تعداد بلندگوها اضافه می شد تا جائی که نه تنها در محوطه بلکه با نصب چند بلندگوی دیگر ، آوازه خوان ها را به درون آسایشگاه ها می آوردند . سر و صدا همه را کلافه می کرد . هر چند وقت یک بار محمودی با یک فرم لباس جدید و عطرهای خفه کننده سراغ ما می آمد و سؤال و جواب می کرد . وقتی سخنرانی های یک طرفه و سؤالات زشت و کثیفش بی جواب می ماند راهش را می گرفت و می رفت . حتی عیدی هم که برادر ها قبولش نداشتند و می گفتند « خود فروخته است و فحش های آب کشیده و نکشیده را به قیمت چند تکه نان بیشتر به جان می خرید » گاهی با شنیدن حرفهای زشت محمودی به خود می پیچید و لب ها و سبیل هایش را می گزید . چقدر برای مرد ناموس و غیرت سرمایه گرانبهائی است که حتی وطن فروشان و خودفروختگان هم معنی آن را می فهمیدند ، هر چند اگر برادران دیگرمان بودند با شنیدن این حرفها ، محمودی را از زبان آویزان می کردند . یک بار خیلی اصرار کرد تا از او یک درخواست داشته باشیم و گفت :
- کدام خواننده را دوست دارید ، ایرانی ، عراقی یا خارجی ؟ برنامه درخواستی بدهید .
ناچار به حرف آمدیم و گفتیم :
- برادران ما این جا زیر شکنجه و بیماری و گرفتار بیماری و گرسنگی و تشنگی و آلودگی اند ، صدای این آوازه خوان ها همه را کلافه کرده است ، لطفا" این صداها را خاموش کنید . گفت : مگر شما از برادرهایتان خبر دارید ؟ این برنامه درخواستی برادرهاست . تازه بعضی وقت ها با این ترانه ها می رقصند .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
همران گرامی
ضمن پوزش،ان شاء الله فعالیت کانال از فردا(شنبه) به روال عادی خود باز می گردد.
#من_زنده_ام
#قسمت_صدو_شصت_وچهارم🌹
چندین بار درخواست رفتن به خیاط خانه برای دوختن چادرهایمان را مطرح کرده بودیم اما هربار طفره می رفت و اجازه رفتن به خیاط خانه را نمی داد اما این بار گفت :
- برای چادر باید از بغداد اجازه داشته باشیم . صلیب سرخ بدون هماهنگی ما این کار را انجام داده است .
او در پاسخ به اعتراض ما ، تعداد بلندگوها را بیشتر و قوی تر کرد تا بیشتر تحت فشار روحی و روانی قرار بگیریم . برادران اسیر، بخشی از حقوق اندک خود را و بخشی از حقوق افسران را در یک صندوق خیریه برای مصارف جداگانه ای جمع آوری می کردند . این مصارف شامل مایحتاج نیازمندان و مجروحین و بیماران و متاسفانه سیگار خود فروختگان می شد تا بعثی ها نتوانند آنان را تطمیع کنند . برادران آنقدر سبیل عیدی را چرب کرده بودند که از طریق او متوجه هردو تقاضایمان شده بودند . آنها در یک اقدام انقلابی بلندگو ها را در آوردند اما آنقدر این اقدام شتاب زده انجام شد که محمودی برای انتقام از اسرا همه را با زور و کتک و شلاق به رقص در آورده و فضای بسیار رعب انگیزی ایجاد کرده بود . مدتی گذشت . یکی از برادرها سوزن ته گردی را داخل سیم یکی از بلندگو ها کرد و باعث قطع صدای تمام بلندگوها شد . عراقی ها هرچه می گشتند تا علت را بفهمند چیزی دستگیرشان نمی شد ، بلندگوها را مجدداً تنظیم کرده و به ماموران تحویل می دادند . اما بعد از چند دقیقه صدا قطع می شد . خود فروختگان اردوگاه که نه تحمل سختی و درد و نه ظرفیت دانستن یک کلمه را داشتند ، با خبر چینی و خوش فرمانی بعثی ها دوباره اردوگاه را به آشوب کشاندند . صبح برای اینکه ما شاهد ماجرا نباشیم حمزه دربِ آسایشگاهی را که خالی بود و ما گاهی به بهانه هواخوری به آنجا می رفتیم و اتفاقا" در آن لحظه آنجا بودیم ، به روی ما قفل کرد . غافل از این که ما از پنجره رنگ پریده آنجا می توانستیم آسایشگاه برادران را ببینم .
سوت آمار لعنتی مثل سوت مرگ یاد آور چرخش کلید در قفل های درب آهنی زندان الرشید بود و روحمان را می سائید . این نمایش مرگبار که هفته ای سه بار به مدت یک ساعت به طول می انجامید به پنج نوبت در هفته تبدیل شده بود .
این بار زیر بغل برادران مجروح و معلول را هم گرفته و آنها را بیرون می کشیدند و چند نفر دیگر از اسرای مسن و خمیده هم لا به لای آنها نشسته بودند . محمودی در حالی که چند سرباز کابل به دست دور او را گرفته بودند و یک تکهبرگه را که بر آن نوشته بود « لعن علی الصدام » به بچه ها نشان می داد . همراه فحش و ناسزاهائی که همیشه ورد زبانش بود می گفت :
- حالا سر سفره قائدالرئیس می نشینید و برایش لعنت می نویسید ؟ شما مستحق مرگ نبودید که زنده به دست ما افتادید . باید کاری کنم که هر لحظه آرزوی مرگ کنید . آنهائی که در جنگ کشته شدند خوش شانس بودند که پایشان به اینجا نرسید .
پیدا بود که این برگه ساختگی بهانه ای برای اذیت و آزار بچه هاست . بعضی از مجروحین و پیرمردها خود را کاملا" آماده شلاق کرده بودند و در هوای داغ الانبار کلاه و لباس گرم پوشیده بودند اما آنها با وقاحت همه کلاه ها و لباس ها را از تنشان بیرون کشیدند . هر لحظه به تعداد سرباز ها اضافه می شد . محمودی کفشش را جلوی دهان برادر ها می برد که آن را با دندان نگه دارند که حتی نتوانند ناله کنند . اگر کسی در حین شلاق خوردن فریاد می زد و کفش از دهانش می افتاد ضربه ها شدت بیشتری می گرفت .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
10.mp3
2.35M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 10قرآن کریم
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 شنبه
🔸 ۱ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸۱۴ ربیع الثانی سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۲۲ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا رب العالمین»
🗒 مناسبت ها:
🔻كشتار وحشيانه مردم تبريز به دست قزاقان روسی (1290ش)
🔻شروع به كار رسمی بانک مركزی (1339 ش)
🔻تأسيس خبرگزاری راديو و تلويزيون ايران (1350 ش)
🔻بمباران شديد آبادان توسط ارتش بعث عراق (1359 ش)
🔻شهادت "مجتبی استَكی" نماينده شهركرد در مجلس شورای اسلامی توسط منافقين كوردل (1360 ش)
🔻سیل مهیب در طبس صد خانه را ویران ساخت (1350ش)
🔻کنفرانس وزیران نفت و دارائی اوپک در تهران آغاز به کار کرد (1352ش)
🔻حضرت آیت الله خمینی برای کمک به بازماندگان فجایع اسرائیل در لبنان پیام فرستاد. (1356ش)
🔻طرح تازه دولت مبنی بر سپاه دانش برای مبارزه با بيسوادی آغاز شد. (1341 ش)
🔻قيام "مختار ثقفی" به خونخواهی امام حسين علیه السلام (66 ق)
🔻درگذشت "اللَّه ورديخان" از سرداران شاه عباس (1023 ق)
🔻پايان جنگ ميان امپراتوری روم و كارتاژ (146 سال قبل از ميلاد)
🔻وقوع زلزله بزرگ در جزيره سيسيل در دريای مديترانه (1693م)
🔻آغاز مذاكرات صلح روسيه و آلمان در جريان جنگ جهانی اول (1917م)
🔻سقوط حكومت ديكتاتوری "نيكلای چائوشِسْكو" در كشور رومانی (1989م)
🔻روز استقلال كشور "جزاير مارشال" از ايالات متحده امريكا (1990م)
🔻انتقال قدرت به دولت موقت افغانستان پس از حمله امريكا به اين كشور (2001م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امام على عليه السلام:
راضى باش، تا به آسايش دست يابى
اِرضَ، تَستَرِحْ
📚 غررالحكم حدیث 2243
👇👇👇
✅ @telaavat
🕋#تفسیر_نور
🌼 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم🌼
🌟 بسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ 🌟
🏴أوْ كَصَيّبٍ مِّنَ السَّمَآءِ فِيهِ ظُلُمَتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَبِعَهُمْ فِى ءَاذَانِهِم مِّنَ الصَّو عِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَفِرِينَ (19)
🍁جزء1 سوره بقره 🍁
❄️ترجمه ❄️
🕌یا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاریكىها و رعد وبرقى است كه از ترس صاعقهها وبیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار مىدهند. و(لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
👈 نکته ها
خداوند، منافق را به اشخاصِ در باران ماندهاى تشبیه كرده كه مشكلات بارانِ تند، شب تاریك، غرّش گوش خراش رعد، نور خیره كنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه براى حفظ خود از باران پناهگاهى دارد و نه براى تاریكى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.
🌴پيام ها 🌴
1⃣ منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایى و ذلّت دامن گیرشان مىشود. «ظلمات و رعد و برق»
2⃣ منافقان از مرگ مىترسند. «حذر الموت»
3⃣ منافقان بدانند كه خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههاى آنها را افشا مىكند. «و اللّه محیط بالكافرین»
4⃣ سرانجام نفاق، به كفر منتهى مىشود. «و اللّه محیط بالكافرین» لذا در جاى دیگر قرآن مىفرماید: «ان اللَّه جامع المنافقین و الكافرین فى جهنم جمیعاً»
👇👇👇
✅ @telaavat