#طرح_سومین_ختم_تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
چهارشنبه ، ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌸جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) به نیابت از شهید
( محمدهادی حاج رحیمی )
🌹🍃
📖صفحه ۱۸۹ سوره مبارکه توبه
📌 از جزء دهم
@telavatghoranrozane
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۸۹🌷
قطع رابطه ی کامل و لغو هر گونه پیمان با مشرکان:
هشت سال پس از هجرت پیامبر، شهر مکّه را مسلمانان فتح کردند و قلب سرزمین حجاز را به دست گرفتند و قدرت برتر آن سرزمین شدند. در آن زمان، پیامبر بنا بر صلاحدید خود، با برخی از اقوام و قبایل مشرک، «پیمان ترک جنگ» بسته بود و هر دو طرف عهد کرده بودند که از هر گونه تعرّض به یکدیگر و جنگ بپرهیزند. مشرکان امّا که با فتح مکّه پایگاه خود را از دست داده بودند، پیوسته نقشه ی نابودی مسلمانان را در سر می پروراندند و برای اقدام بر ضد مسلمانان آماده می شدند. از سوی دیگر، برخی از آداب و رسوم شرک آمیز آنان هنوز در محیط کعبه که خانه ی مقدّس خدا و حرم پاک اوست رواج داشت؛ رسومی مانند طواف خانه ی خدا به صورت عریان! پیامبر خدا از این وضیعت ناخشنود و منتظر فرمان الهی و تعیین تکلیف از جانب خدا بود. تا اینکه در سال نهم هجرت پیش از آغاز مراسم حج ـ این آیات بر آن حضرت نازل شد و قاطعانه به پیامبر و مسلمانان ابلاغ شد که از این پس هر گونه پیمان و عهدنامه ای که میان آنان و مشرکان برقرار بوده، ملغی است.
بر اساس این آیات، مشرکان چهار ماه فرصت داشتند که در مورد وضعیت خود بیندیشند و یکی از این دو راه را انتخاب کنند: یا اسلام بیاورند و در پناه اسلام، به سعادت دنیا و آخرت برسند؛ یا راه و رسم ننگین بت پرستی را ادامه دهند، که در آن صورت دیگر در امان نخواهند بود و فرصت زندگی از ایشان گرفته خواهد شد؛ زیرا شرک و بت پرستی، آفتی است که نه تنها فرد مشرک، که جامعه ی انسانی را به فساد می کشد و نابود می کند. پس از نازل شدن این آیات، پیامبر ابوبکر را مأمور کرد تا پیام خدا را در مسجدالحرام و در حضور مردم قرائت کند؛ شاید بدین علت که او معمولاً در جنگ ها کناره گیری می کرد و کسی از مشرکان به دست او کشته نشده بود. هنگامی که ابوبکر به نزدیک مكه رسید، جبرئیل از سوی خدا بر پیامبر نازل شد و به آن حضرت پیغام داد که فرمان خدا را فقط خود پیامبر یا شخصی از خاندان آن حضرت باید برای مردم بخواند. به همین سبب، پیامبر، حضرت علی را به سوی مکّه فرستاد. با اینکه بسیاری از اقوام و بستگان مشرکان در جنگ ها توسط حضرت علی کشته شده بودند و آنان کینه ی شدیدی از او به دل داشتند، آن حضرت، پیام را از ابوبکر گرفت و با شجاعت تمام در روز عید قربان و در سرزمین منی در میان مردم قرائت کرد. نکاتی که علی به کفّار اعلام کرد، این ها بود:
1ـ اعلام قطع رابطه و لغو پیمان ها
2ـ ممنوعیّت شرکت مشرکان در حـج از سـال آیـنده
3ـ ممنوعیّت طواف در حال برهنگی
4ـ ممنوعیّت ورود مشرکان به خانه ی خدا.
ذکر دو نکته از نکات این آیات لازم است:
1ـ آیه ی 4، گویای این است که مشرکانی که بر سر عهدشان با مسلمانان بمانند و بر ضد آنان توطئه چینی نکنند، تا پایان مدّت معاهده در امان هستند. این مطلب، نشانگر حساسیّت فوق العاده اسلام نسبت به رعایت عهد و پیمان حتّی با مشرکان است.
2ـ آیه ی 6 چنین می گوید که اگر یکی از مشرکان حتّی پس از اتمام مهلت چهارماهه بخواهد با اسلام آشنا شود، پیامبر و مسلمانان وظیفه دارند در کمال امنیّت و آرامش او را با تعلیمات اسلام آشنا کنند و سپس به محلّ امن خودش برسانند. براستی این آیه، نشانه ی بزرگی برای حمایت دین اسلام از فکر و اندیشه است و بیانگر این حقیقت که دست بردن به شمشیر، آخرین مرحله در پیش برد اهداف اسلامی است .
#طرح_سومین_ختم_تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
پنجشنبه ، ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌸جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) به نیابت از شهید
( مرتضی زنجانی کرامتی )
🌹🍃
📖صفحه ۱۹۰ سوره مبارکه توبه
📌 از جزء دهم
@telavatghoranrozane
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۹۰🌷
کدام را بیشتر دوست دارید؛ خدا یا دنیا؟:
یکی از احساسات جدانشدنی از انسان، «احساس علاقه مندی و دوست داشتن» است. همه ی انسان ها به اشخاص یا اشیایی دل می بندند و آنها را دوست دارند؛ امّا ممکن است گاهی آن اشخاص یا چیزها در برابر انسان قرار گیرند و مانع رسیدنِ او به سعادتش شوند یا حتّی او را به بدبختی و هلاکت بکشانند. فرض کنید که با دوست عزیزی همسفرید و قرار است او در مسافرت رانندگی کند. در بین راه، او تصمیم می گیرد تندتر از سرعت مجاز براند و با حرکات مارپیچ خودنمایی کند و جان شما و دیگران را به خطر اندازد. آیا حفظ رابطه ی دوستی می تواند علت ادامه ی سفر با او باشد؟ آیا علاقه ی شما به او، از ادامه ی زندگی تان مهم تر است؟ زندگی ما در دنیا نیز مسافرتی است که چندین سال طول می کشد. در این مسافرت، ما با افراد و اشیایی همراه هستیم که به برخی از آنان به شدّت علاقه داریم؛ افرادی مانند پدر و مادر، برادر و خواهر، همسـر، فرزندان و بستگان؛ و اشیایی مانند خانه، وسیله ی نقلیه، طلا و جواهر و... . بی شک علاقه ی به این ها به خودی خود چیز بدی نیست؛ ولی اگر همین چیزهای خوب، مانع رسیدن ما به سعادت ابدی مان شوند و بخواهند ما را به درّه ی نابودی بیفکنند، دیگر نمی توان به آن ها دل بست. خدای مهربان در این آیات، به یاد انسان ها می آورد که مبادا علاقه ی به افراد و اشیای دوست داشتنی، آنان را از سعادت جاودانشان باز دارد. ممکن است کسی سؤال کند که ما از کجا بفهمیم علاقه مان به دنیا و افراد و اشیای آن خوب است یا بد. قرآن در پاسخ این پرسش، معیاری مشخّص کرده و فرموده که اگر علاقه ی شما به چیزهای دوست داشتنیتان، از علاقه ی شما به خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا بیشتر است، بدانید که در مسیر نادرستی قرار گرفته اید؛ ولی اگر بین دوراهی اطاعت از خدا و علاقه ی به دنیا، راه خدا را انتخاب کردید، بدانید که در مسیر سعادت قرار دارید. آری، مؤمنان به پدر و مادر خود علاقه مندند و به همسر و فرزندانشان عشق می ورزند و از مال و ثروت خویش محافظت می کنند؛ امّا هنگامی که سخن از خدا و دین او به میان آید، حاضرند از تمام علایق خود دل بکنند و تمام سختی ها را به جان بخرند. امیر مؤمنان علی، یکی از روشن ترین نمونه های چنین افرادی است. داستان زندگی او، سراسر ایثار و فداکاری و دل کندن از لذّت است. آن حضرت در کودکی ایمان آورد و چندین سال در شعب ابیطالب، با مسلمانان دیگر، طعم گرسنگی و محاصره ی اقتصادی را چشید. در 23 سالگی از خانه و کاشانه ی خود در مکّه جدا شد و به یثرب هجرت کرد. بخش عمده ای از دوران زندگی او در زمان حضور پیامبر در مدینه، در میدان های جنگ سپری شد؛ جنگ هایی که به فرموده ی خودش، در بسیاری از آن ها، با اقوام و بستگان مشرکش می جنگید و آن ها را می کشت. پس از رحلت پیامبر، عزیزترین یار و غمخوار او یعنی همسر گرامی اش حضرت زهرا را دشمنان اسلام به شـهادت رساندند و علی ـ آن پهلوان نـیرومـندـ 25 سال، برای حفظ اسلام و نیفتادن تفرقه در میان مسلمانان، در برابر پیمان شکنان سکوت پیشه کرد و از حق مسلّم خود، یعنی رهبری جامعه، چشم پوشید. اگرچه تاریخ، مانند آن رادمرد را به خود ندیده است، پیروان او نیز سرگذشت های افتخارآمیزی را رقم زده اند. دوران دفاع مقدّس در ایران، شاهد مردان بزرگی بود که برای رضای خدا از تمام علایق خود گذشتند و برترین سرمایه ی خویش یعنی جانشان را در راه خدا تقدیم کردند. یکی از آن مردان بزرگ، شهید محمّدابراهیم همّت بود. آن شهید گرامی در وصیّت نامه ی خویش گفته است: «من زندگی را دوست دارم؛ ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم.»
شيخ طوسى در كتاب «مصباح المتهجد» فرموده است: از امامان عليهم السّلام روايت شده: هر كه در روز جمعه پس از نماز ظهر دو ركعت نماز به جاى آورد، و در هر ركعت بعد از سوره «حمد» هفت بار «قل هو اللّه احد» بخواند و پس از نماز بگويد:
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ الَّتِي حَشْوُهَا الْبَرَكَةُ وَ عُمَّارُهَا الْمَلائِكَةُ
خدايا! مرا از اهل بهشت قرار ده، آن بهشتى كه انباشته از بركت و نعمت است و آبادكنندگانش فرشتگان هستند،
مَعَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَبِينَا إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ.
در كنار پيامبر، محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) و پدرمان ابراهيم بر او درود و سلام باد.
تا جمعه ديگر دچار فتنه اى نشود، و حق تعالى او را در كنار و به همراه محمّد صلى اللّه عليه و آله و اهل بيتش و ابراهيم عليه السّلام بگذارد. علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده: اگر اين دعا را فردى كه سيّد نيست بخواند به جاى «وَ اَبِينَا» بگويد «وَ اَبِيهِ»
#طرح_سومین_ختم_تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
جمعه ، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌸جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) به نیابت از شهید
( مسعود پرکاس )
🌹🍃
📖صفحه ۱۹۱ سوره مبارکه توبه
📌 از جزء دهم
@telavatghoranrozane
🌷نکته تفسیری صفحه ۱۹۱🌷
جزیه:
خداوند در آیات ابتدایی این سوره، در مورد وظیفه ی مسلمانان در برخورد با مشـرکان مطالبی بیان فرموده است. در توضیحات صفحه ی 187 خواندیم که مسلمانان به هیچ وجه حقّ کنار آمدن با مشرکان را ندارند؛ زیرا آنان تا زمانی که دست از عقاید باطل و فسادانگیز خود برندارند، مانند افرادی با بیماری مسری هستند که تماس آنها با مردم باعث سرایت بیماری کشنده شان به دیگران می شود. به همینسبب، مشـرکان، تنها دو راه دارند: یا از شرک و کفرشان دست بردارند و اسلام را بپذیرند؛ یا از صفحه ی روزگار پاک شوند. این آیه در باره ی وظیفه ی مسلمانان در مورد برخورد با اهل کتاب سخن می گوید؛ یعنی کسانی که ادّعا می کنند پیرو یکی از پیامبران الهی هستند و کتاب آسمانی او را قبول دارند؛ یعنی یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان. این افراد، نه مشرک هستند که از اصل، خدا و معاد را انکار کنند، و نه مسلمان هستند که ایمانشان به خدا و معاد، ایمان حقیقی باشد. در حقیقت، آن ها بین شرک و توحید قرار دارند. به همینعلت، خدا در مورد آنان تکلیف خاصی را معیّن فرموده است.
بر اساس این آیه، اگر اهل کتاب حاضر به پذیرش اسلام نشوند، می توانند یکی از این دو راه را انتخاب کنند: یا با مسلمانان بجنگند و جان خود را از دست بدهند؛ یا در برابر حکومت اسلامی تسلیم شوند و قانون اسلام را بپذیرند و بی آن که توطئه ای در سر بپرورانند، یا قصد ترویج عقاید باطل خویش را داشته باشند، در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند؛ منتها در عوض تأمین امنیّت خود، بر اساس صلاح دید حاکم اسلامی و توان مالیشان، مالیات مختصـری را که «جزیه» نام دارد به حکومت اسلامی پرداخت کنند؛ زیرا از نظر قوانین اسلام، تمام مردان مسلمان که شروط جهاد را دارند، باید در صورت لزوم، در جهاد و دفاع از وطن شرکت کنند؛ ولی اهل کتاب از جهاد معاف هستند و طبیعی است که باید هزینه ی حفظ امنیّت خود را بپردازند. این مطلب، نه فقط برای اهل کتاب، که در مورد هر گروهی که به این شکل از حمایت یک حکومت برخوردار است، اجرا می شود. برای مثال، در تاریخ آمده است که پیش از اسلام، انوشیروان پادشاه ایران از همه ی کسانی که بیش از بیست سال و کمتر از پنجاه سال داشتند و از کارکنان حکومت نبودند، مالیات سرانه می گرفت؛ زیرا دفاع از استقلال و امنیّت یک کشور، وظیفه ی همهی افراد آن است، و اگر کسی به علتی نتواند به این وظیفه عمل کنند، باید هزینه ی جنگجویان و سربازان کشور را در قالب مالیات سرانه بپردازد. نکته ی مهم دیگری که در این آیات به چشم می خورد، این است که خدا در مورد اهل کتاب می فرماید: «به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند و دین حق را نمی پذیرند.» آری، از نظر خدای جهان، سخنان اهل کتاب در مورد خدا، بهشت، دوزخ، پیامبران و... ، تنها ادعاهایی تهی از حقیقت است. این واقعیّت، زنگ خطری برای همه ی مسلمانان است که مبادا در ارتباط با اهل کتاب، از عقاید باطل آنان اثر بپذیرند و به سمت آنان متمایل شوند؛ بویژه در مورد استفاده از محصولات فرهنگی و رسانه های آنان باید به این نکته توجّه داشته باشیم.
🔵برای رفع حق الناس
🔸بعد از هر نماز ۱۲ مرتبه توحید و بعد از آن این دعا خوانده شود:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الطَّاهِرِ الطُّهْرِ الْمُبَارَكِ
بار خدايا من از حضرتت مى طلبم با توسل به نام مستور پنهان تو كه پاك و پاكيزه و مبارك است
وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ وَ سُلْطَانِكَ الْقَدِيمِ يَا وَاهِبَ الْعَطَايَا وَ يَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى وَ يَا فَكَّاكَ الرِّقَابِ مِنَ النَّارِ
و از حضرتت مى طلبم با توسل به اسم بزرگ تو و سلطنت ازلى تو اى عطا بخش بى عوض و اى آزاد كننده اسيران و اى رهاننده خلايق از آتش دوزخ
أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعْتِقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ
از حضرتت مى طلبم كه درود فرستى بر محمد (ص) و آل محمد (ص) و مرا هم از آتش قهر خود آزاد گردانى
وَ أَنْ تُخْرِجَنِي مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً وَ (أَنْ) تُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ آمِناً
و از دنيا با ايمان سالم بيرون برى و در بهشت امن و امانم داخل فرمايى
وَ أَنْ تَجْعَلَ دُعَائِي أَوَّلَهُ فَلاَحاً وَ أَوْسَطَهُ نَجَاحاً
و دعاى مرا در اول به رستگارى و در وسط به فيروزى
وَ آخِرَهُ صَلاَحاً إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ
و در آخر به صلاح حالم اجابت فرمايى زيرا كه تويى عالم به اسرار غيب عالم.
📚من لا يحضره الفقيه , جلد۱ , صفحه۳۲۴