#طرح_سومین_ختم_تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
سه شنبه ، ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۲
🌸جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) به نیابت از شهید
( علی بیرامی )
🌹🍃
📖صفحه ۱۶ سوره مبارکه بقره
📌 از جزء اول
@telavatghoranrozane
🌺نکته تفسیری صفحه ۱۶:🌺
سلیمان و ساحران بابل:
حضرت سلیمان علیه السلام ، یکی از پیامبران بزرگ خداست که سالها در سرزمین شام، بر بنی اسرائیل فرمانروایی کرد. پادشاهی سلیمان ، پر از ماجراهای عجیب و خارق العاده است. هنگامی که پیامبر اسلام آیات قرآن را برای مردم می خواند و در لابه لای آنها از حضرت سلیمان یاد می کرد، یهودیان کافر به مسخره می گفتند: «نگاه کنید! محمّد، سلیمان را از پیامبران خدا می شمرد؛ در حالی که او ساحری بیش نبود!» ماجرا از این قرار بود که حضرت سلیمان در زمان فرمانروایی اش دستور داد تمام نوشته هایی را که در باره ی جادوگری وجود داشت، گردآوری کنند و برای جلوگیری از انحراف و سوء استفاده ی مردم، آنها را در جای مخصوصی نگه دارند. پس از وفات آن حضرت، گروهی شیطان صفت به آن نوشته ها دست یافتند و به مردم گفتند که سلیمان به کمک این جادوها بر شما حکومت می کرده و او یک جادوگر بزرگ بوده و مردم از او جادو می آموختند. به همین سبب، یهودیان به سلیمان تهمت زدند که او به علّت گناه جادوگری، کافر شده است. خداوند در برابر این اتهام دروغ یهودیان، از پیامبر خود دفاع کرد و فرمود: مردم در زمان سلیمان، سحر و جادو را از شیاطین یعنی جنهای خبیث می آموختند؛ نه از سلیمان، و او هرگز به کارهای کفرآمیزی مانند جادوگری دست نزد.
همچنین مردم از دو نفر دیگر نیز سحر می آموختند؛ هاروت و ماروت که دو فرشته بودند که به صورت انسان درآمده بودند و وظیفه داشتند در شهر بابل ـ که در حدود نجف و کربلای فعلی قرار داشت ـ به مردم سحر بیاموزند؛ البتّه نه برای سوء استفاده؛ بلکه برای اینکه مردم بتوانند جادوی دیگران و اثر آن را از خود دفع کنند. به همین سبب، به هر کس که سحری آموختند، میگفتند: شما بدین وسیله امتحان می شوید؛ پس مبادا با سوء استفاده از این سحرها، کافر شوید. بسیاری از مردم امّا توصیه ی آنان را نشنیده گرفتند و با سحرهایی که یاد گرفته بودند، دیگران را آزار می دادند. در قرآن بارها به سحر و جادو اشاره شده است.
البتّه جادو چند نوع است: یکم، استفاده از ترکیب های شیمیایی و خواص مواد است که افراد دیگر از آن بی خبرند. این کار در زمان ما نیز زیاد دیده می شود. دوّم، چشم بندی و شعبده بازی است که چیزی جز فریب طرف مقابل نیست. سوّم، تأثیر گذاشتن در قوّه ی خیال و روان افراد است؛ به گونه ای که آنها خیال کنند مطلبی حقیقت دارد؛ در حالی که در جهان خارج چنین چیزی وجود ندارد. قرآن در باره ی ساحران فرعون می گوید که آنان کاری کردند که مردم خیال کنند چوب ها و طنابهایشان حرکت می کند. [1]چهارم، کارهایی است که واقعاً در جهان خارج تأثیر دارد. مثلاً همین آیه می گوید که مردم چیزهایی یاد می گرفتند که با آنها میان زن وشوهرها جدایی می انداختند. به هر حال، یاد گرفتن سحر و جادو ـ به هر نوعی که باشد ـ و انجام دادن آن، حرام است، و جادوگر دشمن خداست. حضرت علی علیه السلام در این باره فرموده است:
«کسی که کم یا زیاد سحر بیاموزد، کافر شده و رابطه ی او با خدا به کلّی قطع شده است.» [2]
[1] . طه: 66
[2] . اقتباس از تفاسیر نمونه ، نور ، جلالین و الجوهرالثمین ذیل آیه مورد بحث
سلام دوستان عزیز🌺
اگه زحمت بکشید ۴۰تا یاسین نذر کردیم برای سلامتی یکی از عزیزان این گروه ،
که انشالله بزودی سلامتیشون رو بدست بیارن.
اجرتون با صاحب الزمان عج
ضمنا زمان معینی نداره،ولی فراموش نشه قربونتون
#طرح_سومین_ختم_تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
چهارشنبه ، ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۲
🌸جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) به نیابت از شهید
( قربانمحمد دروگرنیت )
🌹🍃
📖صفحه ۱۷ سوره مبارکه بقره
📌 از جزء اول
@telavatghoranrozane
🌺نکته تفسیری صفحه ۱۷:🌺
نَسخ:
دانش آموزان سال دوم دبستان را در نظر بگیرید. معلّم در ابتدای سال به آنها می گوید: پارسال به شما گفتند که جمع و تفریق را با انگشتهایتان حساب کنید؛ ولی دیگر این کار ممنوع است. سال بعد، معلّم می گوید: از امسال، کسی با مداد نمی نویسد. یک سال دیگر، قانون دیگری تغییر می کند، و در هر پایه، دانش آموزان باید کارهایی کنند که سالهای گذشته از آن منع می شدند. نظر شما در باره ی این تغییرات چیست؟ آیا تغییر برخی از قوانین به سبب رشد دانش آموزان ایرادی دارد؟ آیا این نشان دهنده ی ضعف مدرسه است؟ بی شک جواب شما منفی است. بلکه اگر قوانین از پایه ی یکم دبستان تا آخر دبیرستان هیچ تغییری نکند، رشد تحصیلی دانش آموزان با مشکل روبه رو می شود.
جهان، یک مدرسه ی بزرگ است، و همه ی انسان ها، دانش آموزان آن هستند، و دوره های تاریخی، مانند پایه های تحصیلی است، و پیامبران، معلمان دلسوزی هستند که از سوی خدا برای تربیت ما آمده اند. از زمان حضرت نوح علیه السلام که دین به صورت برنامه ای مشخص به مردم ارایه شد، مطالب دین به دو بخش تقسیم شده است: یکم، مطالبی که تغییرپذیر نیست؛ مانند یگانگی و عدل خدا، یا زشتی و حرام بودن آدم کشی. دوم، دستورهایی که مخصوص مردم همان دوره بوده و با سپری شدن زمان آنها و آمدن پیامبر اولوالعزم جدید، آن دستورها کنار رفته و قوانین جدیدی به جای آنها آمده است.
به این اتفاق، یعنی برداشته شدن یک حکم یا قانون با به انتها رسیدن زمان آن، «نسخ» می گویند.[1] مثلاً قرآن فرموده است که خداوند به سبب گناهان بنی اسرائیل، بسیاری از خوراکی هایی را که بر آنها حلال بوده،
حرام کرد[2]؛ امّا هنگامی که حضرت عیسی علیه السلام مبعوث شد، برخی از آن چیزهای پاکیزه دوباره برایشان حلال شد[3]. احکام گذشته را حضرت عیسی علیه السلام نسخ کرد و احکام جدیدی جایگزین آنها شد. جالب توجّه اینکه با بعثت پیامبر اسلام ‹، تمام غذاهای لذیذ و پاکیزه بر مردم حلال شد [4]و احکام دشوار کنار رفت، و در حقیقت، باقیمانده ی آن قوانین سخت نسخ شد.
حتّی در زمان یک پیامبر نیز امکان نسخ وجود دارد. ممکن است خداوند برای امتحان یا مصلحت خاصی، دستوری موقّت صادر کند و پس از به پایان رسیدن آن مصلحت یا مشخص شدن کسانی که در آن امتحان الهی قبول یا رد شده اند، آن حکم را نسخ کند. مثلاً مسلمانان به فرمان خدا، سیزده سال در مکّه و چند ماه در مدینه به سوی بیت المقدس نماز می خواندند؛ ولی پس از آن، قبله تغییر کرد و مسلمانان مأمور شدند به سوی کعبه نماز بخوانند. قبول این مطلب، برای بعضی مسلمانان سخت بود. خدا نیز آیه ای نازل کرد و علّت این تغییر را چنین بیان کرد: قبله ای را که مدّتی بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم تا آن کس را که از پیامبر پیروی می کند، از آن که به جاهلیت گذشته اش بر می گردد، مشخص کنیم. (بقره ـ143). بدین ترتیب نسخ در دوران پیامبر صلوات الله علیه ادامه پیدا کرد. گاهی ایشان حکمی را که خود معلوم کرده بود، نسخ می کرد. گاهی هم حکمی که پیامبر مشخص کرده بود، با آیه ای از قرآن نسخ می شد. گاهی هم دستوری که در یک آیه ی قرآن آمده بود، با آیه ای دیگر نسخ می شد. همه ی اینها البته از سوی خدا بود و دلایل مهمی داشت. با وفات پیامبر صلوات الله علیه امّا نسخ برای همیشه پایان پذیرفت و دیگر هیچ حکمی نسخ نمی شود؛ زیرا اسلام، آخرین دین، و محمّد صلوات الله علیه ، خاتم پیامبران است. [5]
[1] . المیزان ، ج 1 ، ص 249
[2] . برای اطلاع بیشتر رک به : 160 نساء ، 146 انعام و 118 نحل
[3] . برای اطلاع بیشتر رک به : 50 ال عمران
[4] . برای اطلاع بیشتر رک به : 157 اعراف
[5] . محتوای این بحث عمدتاً از کتاب البیان فی تفسیر القران نوشته مرحوم ایت الله سید ابوالقاسم خویی ، بخش النسخ فی القرآن و تفسیر نمونه ج 1 ص 388 اقتباس شد.