پیامبر اکرم (ص):
هرکه شبانه روزی را سپری کند در حالیکه به #مردم خدمتی نکرده باشد، مسلمان نیست.
#جدی
@tele_text
حرکتِ مردمی مستلزم استقلال است...
بودجهای آمده بود
جمعا ۴نفر شدیم و ظاهراً عزیزی هم غایب بود!
کاملا خشک و رسمی یا بهتر است بگویم اداری
چند برگ کاغذ رسید
ظاهراً ابلاغ بود...
کار گره خورد، به جدول مالی نیاز بود
آن هم آمد
یکی میگفت کم است!!
عزیز دیگر گفت راه میآییم، دور بزنید به این شیوه...
روی تخته ۴خط نوشت
تمام
پول هست پس کار میکنیم.
خروجی این ساختار، کار فرهنگیِ؟؟
با سلسله مراتب!
آدمهای این ساختار، هرچقدر هم اُستا باشند ولی اگر روزی بودجه در اختیارشان نگذاری، میروند... به همین سادگی!
سازمانهای عریض و طویل را با تزئین ساده و انقلابی نمیتوان اصلاح کرد...
البته
گاهی نیز از آن طرف وا دادهایم
خودمان تولید میکنیم، نشر میدهیم، مصرف میکنیم، تحسین میکنیم و اگر رفقا اجازه دهند نقد میکنیم!
کلا دورِ هم...
و همه اینها به اسم #مردم است
ولی مصادره شده با عناوین مختلف که خودتان بلدید.
پن:
یک. مهمان آن رفقا بودم لذا از ذکر اسم مجموعه معذورم... ضمنا منکر زحمات هیچ کس نیستم و به قدر بضاعت قدردانم
دو. اگه با گفتن درست میشه همچنان بگم، اگه نمیشه پس حرفی نیست.
@tele_text
پایان یک سفر دیگر
معاشرت با آدمهای جدید
و پیجور الگوی جامع مشارکت...
شاید مهمترین آورده این سفر را اعتراف گرفتن از بعضی اشخاص لحاظ کنم!
و بعد ارتباط با انسانهای پایِ کاری که بدون توجه به اتفاقات عالم و با تمرکز بر کار خودشون، کولاک کرده بودند...
از همین چند روز ۱۶تیتر در دفترچه نوشتم که شاید تا روزها درگیر شویم!
علی الحساب به حدیث حضرت امیر توجه کنید که تحفهی دکتر عرب اسدی بود و زبانِ حال:
العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كالسّائرِ عَلى سَرابٍ بِقِيعَةٍ، لا تَزيدُهُ سُرعَةُ سَيرِهِ إلاّ بُعدا
امام علی علیه السلام: كسى كه بدون بصيرت عمل كند، مانند كسى است كه به دنبال سراب بيابان راه پيمايد. او هر چه تندتر رود، دورتر مىافتد.
@tele_text
ما کارهایی که دوست داریم میکنیم
نه کارهایی که باید بکنیم...!
چند نوبت که جمله بالا را خواندم متوجه شدم برای به میدان آوری مردم هنوز کاری صورت ندادهایم!
امشب وسط ارائه جبهه سازی برای جمعی از رفقا پی بردم، آنچه هم که بوده مناسب با نیاز اجتماع و سیر زمان تعریف نشده لذا باقی نخواهد ماند.
به قول استاد نجاتی ما درونگرا شدهایم و برای اصلاح آن باید به سراغ عوام برویم... صلاح از عوام به خواص سرایت میکند.
جمعی به عشق رفتند، یک عده را هوس برد
ما بنجل عدم را آخر خیال برداشت...
@tele_text
زمانی که فرد را از بیرون، وادار به انجام کاری کنید، دیگر عامل درونی او را به جنبش و حرکت وا نمیدارد و کم کم آدمیتش را هم از دست میدهد.
تقوا، طرحی برای اداره جامه
@tele_text
حضرت امیر (ع)
رئیس حزباللهیهای تاریخ میفرمایند:
«و نظم امرکم»
رفقا با هر تعبیر و ترجمهای، لطفا #منظم باشید.
@tele_text
تو نوسفری، مقصدت اما خود توست!
مدتی پیش با یکی از اساتید گفتوگو کردم!
تحلیل میکردم، نکته میگفتم و سعی داشتم بادقت و وسواس نقد هم کنم...
ایشان گفت:
احسنت. کاملا درست بود و دقیق
آسیب شناسیِ خیلی خوبی کردی
دقیقا مشکل همینهاست...
فقط یه چیزی!
این نکتهها و انتقادهارو در جایی یادداشت کن
چون گاهی زمان که میگذره، آدم مبتلا به همون رفتارهایی میشه که روزی خودش نقد میکرده...
حالا روزها گذشته
خوبه وقت بذاریم و خودمون رو مرور کنیم
شاید هنوز فرصت باشه برای تغییرات درونمون!
@tele_text
حل مسائل با پیوست گفتمانی!!
تقریبا سال تمام شده...
شاید خیلیها این روزا مشغول تدوین برنامههای سال بعد باشند...
امیدوارم زنده یا مُردهای پیدا شود که قبول کند این ایام جزو سختترین ساعات زیست تشکیلاتیست!
کمی بعد از ناهار شروع کردیم...
سوال: گره ذهنی ما چیه؟
یکبار به فعالیتها از نگاه مردم بپردازیم!
رجوع به #مردم، پیشنیاز اثربخشی تصمیمات است...
درس مهم امروز این بود که شاید در شروع، همه همسلیقه نباشیم، ولی با چند روز کنار هم موندن و همفکری کردن متوجه میشیم که زیاد هم فاصلهای نداریم...
پن
وقتشه که برید از توی کمدها، پوشههای موبایل و کامپیوتر، دفترچهها و هرجایی که فکر میکنید اثری از نوشتههاتون هست، دوباره و چندباره بخوانیدشان...
آنگاه متوجه خواهید شد چقدر عقب هستیم از زمان
@tele_text
در انقلاب هم، ما با دست خالی به #میدان آمدیم؛ اما با دلی سرشار از ایمان و عشق، با دستگاهِ تا دندان مسلحِ دشمن، جنگیدیم و بر او پیروز شدیم. البته مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل پیروز است.
مقام معظم رهبری
@tele_text
مَنِ سَرگَشتـه دَر این واقِـعـه حِیران شُدهام...
سلام.
بگذریم از اینکه چرا مدتی اینجا سوت و کور بود، حتی شاید چند روزی بی رمق باشد!
البته جای بدی هم نبودم
صبحها به ظاهر مشغول تألیف کتاب
ظهرها تولیت کتابخانه شهدای مدافع حرم که بی نهایت لذتبخش بود و یکجا تمام کسریهای مطالعه امسال رو جبران کرد
و غروب هم در فاصله کمتر از صدمتری یک #شهید_گمنام، گاهی به مباحثه و گاهی به هیاتی که با کتیبهاش حال و هوای کربلا را داشت...
دروغ چرا!! شرایط ذرهای با تصورم جور نبود بویژه وقتی اهالی #جبهه را هم پیدا کردم و بساط گفتمان بازی پهن شد(شاید بعدتر نقلش کردم)
این وسط چند روزی مهمان داشتیم
اصلا این موقع شب و خلاف میل، دست به قلم شدم که یادش کنم و درس تشکیلاتیاش را با شما به اشتراک بگذارم.
نامش علی بود
روحانی و مسلط به ۷زبان
۴۶ساله و صاحب ۴فرزند
حدودا ۵سال پیش توی سوریه شیمیایی شده بود(بجز از ناحیه پای راست و قدری در تنفس، مشکل حادی نداشت)
همیشه حرف داشت برای گفتن
وقت و بیوقت آماده بود برای بحث آن هم به صرف دمنوش
خیلی زود با بچهها رفیق شد...
روز رفتنش که بدلیل ماموریت عراق، زودتر از موعد مقرر بود، اکثر بچهها ماتم زده بودن
اما
دقیق یادمه که پنجشنبه بود
حوالی ساعت ۳ظهر
باهم نشسته بودیم توی شبستون و کنار مزار شهید...
بهش گفتم شیخ این همه ماموریت و تبلیغ میری، فایده هم داشته؟
قبول داشت که نه! و خیلیهاش از روی جبر هستند.
تعریف میکرد خیلی سال پیش تشکیلاتی داشته برای خودش
بی تکلف حرف میزد ولی معلوم بود دلش حسابی تنگ شده. #تشکیلات رو باور داشت و اتفاقا زخم خوردهش بود...
براش از شهر گفتم
کمی از وضعیت تشکیلات
ماموریتها و مسئولیت اجتماعی
و خواستم که توصیهای بکنه...
میگفت:
پسرجون آروم باش
تقلا نکن
سعه صدر داشته باش...
عجله بیخود نکن
غر نزن
اگر کسی اشتباه یا خطایی کرد، کوتاه بیا
دنبال این نباش مقصر پیدا کنی
چشماتو ببند
نگاه به #حاج_قاسم کن و لبخند بزن
چقدر حرفهایش به دلم نشست...
روزی نو فرا میرسد
و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو...
«آسید مرتضی آوینی»
@tele_text
امید؛ راھِ آیندھ است...
وَ اگر ناامید شویم؛
تسلیمِ وضعیتِ موجود شدھایم!
امامموسـےصَدر
@tele_text
گاهے وقتها باید یہ نقطہ بذاری؛
باز شروع کنے، باز بجنگۍ
(روایت واقعی...
حوصله به خرج داده و بخوانید؛ لطفا)
+سلام خانم
وقت بخیر
دوتا بلیط برای سانس ساعت ۲۲
_سلام
فیلم صحنه زنی؟
+خیر
فیلم #عنکبوت
_باید به سالن شماره دو برید
سانس امشب ۲۱:۳۰ شروع میشه
عجله کنید
با انتخابی که از قبل انجام داده بودم، فیلم عنکبوت گزینهی مطلوب گیشه بود...
شک نکنید اگر کسی همراهم نبود از شدت نفرت، خیلی زود سالن رو ترک میکردم
فیلم بهخوبی توانسته بود عصبیام کند...
یک نوع عملیات روانی دقیق
جذابیت روایت از یک طرف
و دردآور بودن ماجرایی که قید شده بود یک واقعیت است از طرفی دیگر، کشمکش سختی بود
با یکبار خروج از سالن کمی آرامتر بودم!
دوست نداشتم تمام شود
درواقع منتظر انتقام بودم...
تیتراژ پایانی که آمد سریع بلند شدم
از روی احساسات، ناسزا گفتم و پشیمان شدم بابت دیدنش
تصمیم گرفتم مسیر را پیاده طی کنم تا بلکه سرمای هوا، از شعلهی درونی کم کند!
در ذهن دائم مرور میشد
قتلهای زنجیرهای و تجاوز به عنف
صحنههای دلخراش حالت احتضار
نگاه مظلومانه دخترکان و زنان قربانی
وقاحت و بیشرمی...
دوش آب سرد لطفا!
اما
چند کوچه پایینتر
با صحنهای جالب روبهرو شدم!
خانم میانسال، با چادر رنگی، ماسک و دستکش پلاستیکی در حالیکه گاری خودش را گوشه خیابان گذاشته بود باحالت دلسوزانه از خانم زبالهگرد میپرسید:
اسم و فامیلت چیه؟
خونهتون کجاست؟
موبایل داری؟
زود بگو که بنویسم، باید برم...
باعجله از کنارشون گذشتم
نه
نمیتونستم
ایستادم و نگاه کردم
برای اینکه جلب توجه نکنم، چندبار جابهجا شدم!
روی گاری چند کیف پلاستیکی بود، کلی نان بیات شده، کارتن و بطریهای بازیافت که خیلی منظم چیده شده بودن...
عجیب بود.
خانم جاودان(کمی بعد با ایشان آشنا شدم) به همراه همون خانم نیازمند اول رفت سوپر مارکت و کمی برایش خوراکی گرفت، بعد به همراه وسایلی که داشت تا خونه همراهیاش کرد
اصرار داشت حتما آدرس منزل رو بداند و بنویسد
جلو رفتم
و شروع کردم به سوال پرسیدن
ظاهراً به خاطر نوع پوشش و ادبیات خیلی برایش عجیب نبودم چون همه چیز را گفت
یک تنه موسسه خیریه سیار بود
حدود ۱۰ خانم بصورت غیررسمی تحت پوشش او بودن
با کمک خیرین و کسبه، گاهی برایشان خوراکی فراهم میکرد
به همسایهها گفته بود، زبالههای خودشون رو تفکیک کنن و به او تحویل بدن که میانشان برای فروش تقسیم کند
با نانواییها هم قرار گذاشته بود نانهای فروش نرفته و کهنه را دور نریزند...
تُند تُند صحبت میکرد
داشت پول جمع میکرد برای تامین آبگرمکن، اولویتبندی کرده بود و انتظار حمایت داشت
او خود خودِ جنس بود
با دغدغه مردم
و انصافا چقدر از امثال اینجانب، بدون ادعای گفتمان، تشکیلات و جبهه جلوتر بود...
آقا فرمودند بروید برای به میدان آوری مردم در عرصههای گوناگون برنامهریزی کنید.
از رنجی که میبریم...
حالا دیگ خوشحال بودم
درد عنکبوت از یاد رفته بود
پارادوکس امشب را دوست داشتم.
پن:
اگر احیانا فیلم عنکبوت را دیدید به جمله زیر از آسیدعلی خامنهای توجه کنید که میفرماد:
باید خیلی مراقب خودمان باشیم، هیچکس ضمانت درست ماندن، تا دم مرگ را ندارد.
@tele_text
پناه میبرم به قلم...
بیقرار نوشتن و ناچار به سکوت در برابر آنچه به چشم میبینم و محرومام از بازیِ در میدان!
ده روز از سال جدید گذشت
به گفتوگوهای متعدد
به چالشهای نصفه و نیمه
به یادگیری از اساتید
و به شنیدن بخشی از واقعیت که علاقهای به قبول کردنش ندارم!
آخرین روزهای اسفند را از روی جبر در تهران بودم
دقیقا همانجا بود که عهدی بستم
مثل همه
و بعدترش در هر جلسهی اول سالی آن را بازگو کردم...
بین صلاه آقا احمد ایستاد
(خیلی دوستش دارم
مخصوصا وقتی احساسی میشود)
حرفهایش را زد
رسید به عهد...
قرار گذاشتیم امسال را طوری بجنگیم که گویی آخرین شانس ما برای حضور در لشکر آقاست
سال انتخاب است
پس امسال را جدیتر بگیریم
آنقدر جدی که هیچ اتفاقی روی هدف ما اثری نداشته باشد.
در همین روزهای اول سال، چندبار سیلی خوردم...
یکبارش امروز
هنوز گوشم سوت میکشد از شنفتن این حرفها...
علی القاعده گُنگ مینویسم و پر ابهام برای اهل طریقت(بخوانید وابستگان):
+برای جبهه سازی، روش اجرا آنچنان مهم نیست. بدنبال مجری باشید...
+آدمهای اشتباهی را برای مأموریت فراخوان کردی...
+موضوعات شما نمیتواند آحاد جامعه را درگیر کند، تغییر دهید.
این چند بیت مولانا هم آقا ابراهیم ابتدای صحبتهایش برایم خواند
میگفت وصف حالِ...
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
@tele_text
غرق شدن در مبارزه بھ تدریج شکل
و شَمایل مبارز را عوض میکند گاه
باید بہ خود بیاید و مبدأ و مقصد را
مرور کند و اصـول را بھ خود تذکر
دهد تا شبیہ دشمنش نشده باشد...
از کتابِ ارتداد بہ قلم وحید یامینپور
@tele_text
نظام فکری من در جبهه فرهنگی
به قول نادر ابراهیمی:
مهم این است ڪه باور داشته باشیم ڪه آمدهایم تاثیر بگذاریم و تغییر بدهیم، نیامدهایم ڪه فقط «باشیم» و بودنی بدون شدن را تجربه ڪنیم...!
بعد از نوشتههای من الحقیر الی رفقای فرهنگی(که البته هنوز ادامه داره...)، فنآوری جبهه سازی و آسیب شناسی جبهه فرهنگی انقلاب، حال بنادارم از #نظام_فکری بگویم!
و قطعا بیش از گذشته، کتابها و نوشتههای دیگر دوستان را منتقل خواهم کرد. ان شاالله
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور...
@tele_text
لا مؤثر فی الوجود الا الله
دیشب گعدهای برپا بود، دیدار با رفقایی که بعضیهاشونو مدت زیادی بود ندیده بودم...
آدمهای جدید هم داشت!
خُب طبیعی هم هست که تفکرات جدیدی رو شاهد باشیم!
گاهی اما تصور آدمی بههم میریزه...
یاللعجب
اینها که همفکر هستند. پس مشکل چیه؟!
نکنه دچار توهم شدیم!
الان که مشغول مکتوب سازی بخشی از صحبتهای دیشب هستم، شدیداً پیجور این گره ذهنی شدم که:
دغدغه رفقا که کاملا مشترک و به هم نزدیکِ، پس چرا توی واقعیت و کف میدون اینقدر از هم دور هستند(هستیم)؟!
پن:
از آقا آرش یاد گرفتیم که آغاز هر مسیر تازه، توسلی بکنیم و از اهل معرفتی بخواهیم که توصیهای کند یا حدیث و آیهای برای اول کار دستور دهد...
دقیقا اول جلسه وقتی گوشیم زنگ خورد، حاج آقا بود که گفت:
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ
(آیه ۴۵ سوره بقره)
#صبر و #مقاومت، كليد تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مىكنند، امّا نه به خاطر عبادت و نماز و حج و زكات آنان، بلكه به خاطر مقاومت و پايدارى آنها چون اگر مقاومت نباشد، نماز وجهاد وحج وزكات نيز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسيدن به مقام هدايت و رهبرى الهى، صبر است.
@tele_text
#نظام_فکری (۱)
قدرت بسیج کردن!
جبهه سازی یعنی فعالان فرهنگی بایستی این قدرت را داشته باشند که مخاطبان خود را در مناطق و محلات ناظر به مسائل مختلف #بسیج کنند و پایکار بیاورند...
پس توانمندسازی، یکی از مقدمات «جبهه سازی» است.
البته توانمندسازی با آموزشِ صرف فرق دارد. نخست باید جمعها و گروههای مردمی را به رسمیت بشناسیم و فعالیتهایی تعریف کنیم تا این جمعها بتوانند با همان هویت گروهی وارد فعالیت بشوند.
بهعنوان مثال روضههای خانگی، جلسات قرآن، کسب و کارهایی که زنان متولی آن هستند و…
باید برای هر کدام از این جمعها، بخشی را در نظر گرفته تا #مشارکت آنها را ببینیم.
تذکر: توانمندسازی فقط نباید از سوی ستاد برای صف رخ بدهد.
@tele_text
برداشت آزاد از این دو بیتِ محمد سهرابی برعهده شما...
هر شب از مهمانی اقوام محرومیم ما!
طفل پر تکلیف ایامیم... مظلومیم ما!
حرف ما را هیچ کس از شخص ما نشنیده است...
صاحب نطقیم، اما چون قلم لالیم ما!
پن:
سحر ۱۳رمضان ما به این سوال گذشت که #فرد باشیم یا #تشکیلات
@tele_text
به بهانه یک دیدار شبانه!
اضطرار چیست و مضطر کیست؟
تا حالا شده به حالت اضطرار برسید! یا تصور کنید که چگونهست!
اما بارها خواندهایم:
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ
برای شفای بیمار، رفع گرفتاریها و...
بنای اشاره به تفسیر این آیه(نمل/۶۲) ندارم؛ ولی کمی باهم مفهوم کلمات را بررسی کنیم...
شاید به حالت اضطرار دچار شدیم!
واژه اضطرار از «ضرر» گرفته شده؛ ضرر به معنای زیان، خسارت، سختی و...
واژه «ضرورت» نیز به معنای ناچاری و گرفتاری و امری که چارهای از آن نیست و امر لازم مانند نیازمندیهای زندگی به کار رفته...
و
واژه اضطرار از باب افتعال به معنای بیاختیار، مجبور و ناگریز
حالت اضطراری، حالت غیرطبیعی و بحرانی است که شخص بدان گرفتار میشود.
مثلا کمبودهای غذایی که شخص ممکن است هنگام گرفتارشدن در مخمصه نیاز، اقداماتی را انجام دهد که در حالت عادی مجاز به انجام آن نیست، مانند خوردن مردار!
البته حالت اضطراری به عنوان حالت فوقالعاده، احکام را تغییر میدهد...
امر حرام، مباح نه حلال میشود؛ یعنی شخص به میزان نیاز در یک محدوده معین و محدود، مجاز به انجام حرامی چون مردارخوری میگردد...
اینها مقدمه بود تا یک جمله بگم:
آدم شدن ما در تحمل جمع است.
راهِ مرا اشاره شو! من به ڪجا رسیدهام؟
هر چه دویدهام تو را خسته شدم، ندیدهام...
@tele_text
#نظام_فکری (۲)
کاش چنین روزی بیاید!
در جبهه سازی به یک مدل ریزی ساده نیازمندیم که در آن افراد، نشستن در کنار هم و بدون عجله برای انجام کار را تجربه کنند.
برای رسیدن به امت واحده، اولین گام این هست که یکدیگر را بشناسیم و از ظرفیتها و قابلیتهای یکدیگر باخبر شویم.
جبهه سازی یعنی از تنهایی بیرون آمدن؛ با دشمنی که تشکیلاتی عمل میکند، نمیتوان به تنهایی وارد میدان شد!
در دعای عرفه میخوانیم:
«من همان تنهایی هستم که تو مرا زیاد کردی...»
@tele_text
مادامی که تکلیف هست، مکلفیم!
چند روزی هست با رویدادی به نام #نوآیند درگیر هستم...
رویدادی که آمده برای مسائل آینده حکمرانی تصمیمات جدی اتخاذ کند!
ایجاد حساسیت نسبت به مسائل اطراف و نیز پیشبینی صحیح چالشهای آینده کار سادهای نیست
حال اگر قرار باشد برای یک مقام سیاستگذار هم ارائه داشته باشی تا او اقناع شود، سختتر هم میگردد
احیای مسئولیت اجتماعی، چند صفحهای حرف نسبتا جدی و جدید میطلبید
از آنجایی که نیاز بود میخ را محکم بکوبانیم با مقدمهای از قانون اساسی شروع شد
در اصل ۴۳ آمده است:
تنظیم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعت کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سیاسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار داشته باشد.
احتمالا شما هم موافقید این یک پاراگراف که نص صریح قانون است، بستری فراهم کرده برای نقش آفرینی!
خُب
علی الظاهر که #ساختار قانونی این فرصت را در اختیار گذاشته، رفتارهای مقامات رسمی چطور؟
پن:
لطفا به مسائل بلندمدت، نگاه کوتاه مدت نداشته باشید.
@tele_text
نمایشگاه کتاب آغاز به کار کرده
فرصت خوبیست برای تبادل نظر، مباحثه، گعده و هر اقدامی که کمک کنه به ترسیم نقشه ذهنی...
بسم الله
کتاب پیشنهاد بدید!
#گفتوگو کنید
آنچه که در روز اول گذشت:
_بررسی تئوری قیام لله
_نظریه فرهنگی استاد مطهری
_لشکر به مثابه امر اجتماعی
_مناسبات انسانی در قرآن
_مدیریت راهبردی با رویکرد اسلامی
_مسئله، محور است
_حرکت
پن: علاوه بر قیمت بسیار بالا متاسفانه تعدادی از کتابهای مدنظر تاکنون درسایت قرار نگرفتهاند.
@tele_text